از تابستان سال 91 بود كه نام پستچي قلابي سر زبانها افتاد. مردي كه با حضور مقابل مجتمعهاي مسكوني، زنگ واحدها را ميزد و اگر زن يا دختر جواني جواب آيفون را ميداد خود را پستچي معرفي ميكرد و به بهانهي تحويل بستهي پستي وارد
خانه ميشد و نقشهي شومش را عملي ميكرد.
بيش از 40زن و دختر از اين مرد شكايت كردند و پروندهي او پس از دستگيري با كيفرخواست مفسدفيالارض در دادگاه انقلاب رسيدگي شد و در نهايت پس از دو بار محاكمه، او به اعدام محكوم شد.
حالا و با تاييد حكم اعدام وي در ديوانعالي كشور، شمارش معكوس براي مجازات اين مرد شيطانصفت شروع شده است.
- قصه از كجا شروع شد
شكايتها از پستچي قلابي به تابستان سال 91 برميگردد. نخستين شاكي او زن جواني بود كه وحشتزده با پليس تماس گرفت و از مردي گفت كه او را مورد آزار و اذيت قرار داده بود.
اين زن ماجرا را اينطور تعريف كرد:«در خانه بودم كه زنگ آيفون زده شد. مردي جوان با معرفي خود به عنوان پستچي مدعي شد كه قصد تحويل دادن يك بستهي پستي را دارد.
در را باز كردم و خودم براي تحويل گرفتن بسته وارد آسانسور مجتمع مسكونيمان شدم. وقتي به طبقه ي همكف رسيدم و ميخواستم از آسانسور خارج شوم ناگهان مرد پستچي را مقابل آسانسور ديدم.
او اجازه نداد از آسانسور خارج شوم و خودش هم وارد شد. مرد جوان چاقو در دست داشت و تهديدم كرد كه اگر سر و صدا كنم مرا ميكشد. او به زور مرا مورد آزار قرار داد و پس از سرقت گردنبندم و زخمي كردن گردنم به سرعت از مجتمع خارج شد و سوار بر يك موتورسيكلت مشكي رنگ پا به فرار گذاشت.»
با شكايت زن جوان تحقيقات پليس براي شناسايي و دستگيري مرد شيطانصفت شروع شد.
اما زن جوان تنها شاكي پرونده نبود. كارآگاهان پليس در ادامه با شكايتهاي مشابه ديگري روبهرو شدند كه نشان ميداد متهم به صورت سريالي راهي مجتمعهاي مسكوني شده و با معرفي خود بهعنوان مأمور پست، زنان و دختران را به داخل آسانسور كشانده و بعد از آزار و اذيت آنها، طلاهايشان را سرقت كرده است.
اين مرد معمولا زنگ طبقات بالايي مجتمعها را ميزد و از آنجا كه مطمئن بود طعمههايش با آسانسور خود را به مقابل در ميرسانند، مقابل در آسانسور كشيك ميكشيد و به محض رسيدن آنها مانع خروجشان شده و نقشهاش را عملي ميكرد.
يكي ديگر از شكايتها عليه مرد پستچي، مربوط ميشد به شهريور 91. پستچي قلابي زنگ واحدي را به صدا درآورده و از زن جوان پرسيده بود كه مالك است يا مستاجر؟
زن جوان پاسخ داده بود كه مالك است و متهم در ادامه مدعي شده بود كه سند تفكيك شدهي واحد آپارتمان را آورده و به بهانهي تحويل دادن سند از زن جوان خواسته بود به مقابل در برود. به گفتهي شاكي:« وقتي به طبقهي همكف رسيدم ناگهان اين مرد را مقابل در آسانسور ديدم.
او گفت كه سند را به همسايهي طبقهي بالايي تحويل داده و از من خواست تا سند را از همسايه گرفته و رسيدش را تحويل او بدهم.
اما همين كه به داخل آسانسور رفتم مرد جوان در حالي كه چاقو به دست داشت به سمت آسانسور آمده و مانع بسته شدن در شد.
او در حالي كه فحاشي ميكرد چاقو را به سمت گلو و صورتم گرفت و پس از اجراي نقشهاش، به سرعت از پاركينگ خارج و سوار بر موتورش از محل متواري شد.»
شاكيان همگي در اظهاراتشان، مشخصات مشابهي را از متهم ارائه داده بودند. جواني حدودا بيست و پنج ساله با قد نزديك به 180 سانتيمتر با لباس اسپرت و چشم و ابرو مشكي.
او پس از اجراي نقشهي سياه خود، سوار بر موتور سيكلت طرح هوندا 125 مشكي رنگ از محل متواري ميشد.
- دستگيري پستچي قلابي
كارآگاهان با كمك شاكيان به چهرهنگاري مأمور قلابي پرداختند و پس از آن تصاوير چهرهنگاري شده او در روزنامههاي كثيرالانتشار و خبرگزاريها منتشر شد.
در ادامه شاكيان ديگري هم راهي ادارهي آگاهي شدند و مشخص شد كه متهم با عنوان مأمور ادارهي برق نيز نقشههايش را عملي ميكرده است.
او از ساعت نه تا 10 صبح و درحالي كه مطمئن بود مردان خانه براي كار از منزلشان بيرون رفتهاند، به سراغ طعمههايش ميرفت.
همزمان با انجام اقدامات پليسي در سطح شهر و پخش تصاوير متهم در روزنامهها، زن جواني با 110 تماس گرفت و اعلام كرد كه متهم را در يكي از مراكز تفريحي شهر تهران شناسايي كرده است.
او يكي از قربانيان مرد شيطانصفت بود كه وي را اتفاقي ديده بود اما متهم با مشاهدهي او سوار بر يك دستگاه موتورسيكلت از محل متواري شده بود.
با اطلاعاتي كه زن جوان در اختيار مأموران قرار داد، كارآگاهان راهي مركز تفريحي شدند و به بررسي تصاوير ضبط شده در دوربينهاي مداربسته پرداختند.
آنها موفق شدند موتورسيكلت متهم را در لحظهي فرار او از محل شناسايي كنند و با استعلام مشخصات موتور متوجه شدند آخرين مالك آن فردي به نام ايمان.الف بوده است.
اين درحالي بود كه با مشخص شدن چهرهي واقعي متهم و به دست آمدن عكسهايش، شاكيان تاييد كردند كه توسط وي مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند. كارآگاهان همچنين متوجه شدند كه ايمان مردي دوزنه است كه يكي از همسرانش در تهران و ديگري در شمال كشور زندگي ميكند.
در ادامهي تحقيقات معلوم شد كه مرد شيطانصفت پس از اينكه متوجه شده پليس در تعقيب اوست، از تهران گريخته و به روستايي در شهرستان صومعهسرا رفته است.
به اين ترتيب مخفيگاه او شناسايي و در ساعت 22 روز نهم دي ماه سال 92 مأموران موفق شدند در يك عمليات ضربتي ايمان را دستگير و به ادارهي شانزدهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل كنند.
- حكمي كه قطعي شد
پس از دستگيري ايمان دستكم 40زن و دختر با مراجعه به دادسرا از او شكايت كردند. پروندهي او با كيفرخواست افسادفيالارض به دادگاه انقلاب فرستاده و او پس از نخستين جلسهي محاكمه به اعدام محكوم شد.
با اين حال قضات ديوانعالي كشور حكم اعدام را نقض كردند و اين مرد چندي پيش در شعبهي 28دادگاه انقلاب تهران براي دومين بار محاكمه شد كه باز هم به اعدام محكوم شد.
اين بار اما حكم به تاييد قضات ديوان رسيد و حالا ايمان در زندان منتظر است تا زمان اجراي حكم اعدامش فرا برسد.
منبع: همشهري سرنخ