اينها آخرين اعترافات مردي است كه هفتهها قفل سكوت به لبهايش زده بود و در بازجوييها مدعي بود بيگناه است. او سرانجام قفل سكوت را شكست و اسرار اسيدپاشي به زن 73ساله در پايتخت را فاش كرد.به گزارش همشهري، شامگاه 24مرداد امسال زني 73ساله در غرب تهران هدف اسيدپاشي قرار گرفت. اسيدپاش موتورسواري ناشناس بود و كلاه كاسكت به سر داشت.
با انتقال زن مجروح به بيمارستان تحقيقات آغاز شد و دختر و پسر قرباني براي شكايت به شعبه ششم دادسراي جنايي تهران رفتند. دختر وي به قاضي محسن مديرروستا گفت: مادرم از ناحيه صورت، دست و پا دچار سوختگي شده و در بيمارستان بستري است. او ادامه داد: اين تنها حادثهاي نيست كه در چندماه اخير براي ما رخ داده است. مدتي قبل به خانه مادرم دستبرد زده شد و 5ميليون تومان پول به همراه مدارك و كارتهاي عابربانك وي به سرقت رفت. از سوي ديگر براي برادرم پاپوش درست كردند و با جاسازي موادمخدر در مغازهاش كاري كردند كه وي مدتي به زندان افتاد. با اين شكايت تحقيقات ادامه يافت و كارآگاهان پي بردند كه زن 73ساله مدتهاست با عروسش اختلاف دارد.
- 2 مظنون
درحاليكه عروس خانواده مظنون اصلي بود، كارآگاهان به تحقيقات خود ادامه دادند و كمي بعد دريافتند كه اين زن پيش از اين نيز با يك شماره ناشناس پيامهاي تهديدآميزي براي مادرشوهرش ميفرستاده است. از سوي ديگر مشخص شد كه او از مدتي قبل با مردي كه در محلهشان مغازه دارد بهصورت پنهاني در ارتباط است. به اين ترتيب زن جوان و مرد ميوهفروش دستگير شدند.
آنها در بازجوييها مدعي شدند كه بيگناه هستند تا اينكه مدتي قبل قرباني حادثه با حضور در دادسراي جنايي مرد مغازهدار را شناسايي كرد. او گفت: وقتي مرد موتورسوار به سمتم هجوم آورد و به روي من اسيد پاشيد چشم و ابروهاش را ديدم، چون كلاهش شيشه نداشت. او كسي جز مرد مغازهدار نيست.
مرد ميوهفروش همچنان مدعي بود كه بيگناه است و در اين ماجرا نقشه نداشته تا اينكه در تازهترين تحقيقات در روز سهشنبه گذشته وي قفل سكوت را شكست و به اسيدپاشي به دستور عروس خانواده(متهم ديگر پرونده) اعتراف كرد. او گفت: حدود 2سال پيش با فريبا(عروس خانواده) آشنا شدم. او براي خريد به مغازهام ميآمد. اوايل نميدانستم همسر دارد. او از مشكلات مالياش به من گفت و من هم براي كمك به او برايش كار جور كردم تا منبع درآمدي داشته باشد.
وي ادامه داد:حتي يكبار فريبا به من گفت 2نفر مزاحمش شدهاند من هم سوار موتورم شدم و سراغ آنها رفتم تا اينكه متوجه شدم وي شوهر دارد اما با او و خانواده شوهرش اختلافات زيادي دارد. فريبا از من خواست تا داخل مغازه شوهرش مواد جاسازي كنم تا او به دردسر و به زندان بيفتد. من هم با دستور فريبا مواد تهيه كردم و فريبا كليد مغازه شوهرش را به من داد. پس از آن شبانه با كليدي كه داشتم وارد آنجا شدم و داخل بالكن مواد را جاسازي كردم. فرداي آن روز از تلفن عمومي به پليس زنگ زدم و گزارش دادم تا شوهر فريبا را لو بدهم و به زندان بيفتد. همه اين نقشهها را با دستور فريبا اجرا كردم.
وي درخصوص اسيدپاشي نيز گفت: بعد از مدتي فريبا به من گفت كه ميخواهد از مادرشوهرش هم انتقام بگيرد و از من خواست روي او اسيد بپاشم. فريبا آنقدر در گوشم خواند تا اين خواسته او را هم عملي كردم. وي ادامه داد: براي اجراي اين سناريو مقداري وايتكس و مواد چاه بازكن خريدم و درحاليكه سوار برموتور بودم به كمين مادرشوهر فريبا در نزديكي خانهاش نشستم. فريبا خبر داشت كه مادرشوهرش وقت دكتر دارد و در راه بازگشت به خانه است.
وقتي پيرزن را ديدم به سمتش حمله كردم و محتويات ظرفي كه در دست داشتم را به روي او پاشيدم و فرار كردم. بعد با فريبا تماس گرفتم و به او گفتم نقشه را اجرا كردم. پس از اعترافات اين مرد و افشاي حقايق ماجرا، فريبا و مرد مغازهدار روز سهشنبه به دادسراي جنايي تهران منتقل شدند. مرد مغازهدار اعترافات تازهاش را تكرار كرد اما فريبا همچنان اصرار داشت كه بيگناه است و گفتههاي مرد مغازهدار صحت ندارد. او گفت كه ميوهفروش دروغ ميگويد و وي هرگز چنين دستوراتي به او نداده است. به اين ترتيب دو متهم با قرارقانوني به اداره آگاهي پايتخت منتقل شدند و تحقيقات از آنها همچنان ادامه دارد.