روزنامه جمهوري اسلامي با تيتر«عوارض تصمیم غلط ترامپ» در ستون سرمقالهاش نوشت:
تصمیم جنجال برانگیز و ضداسلامی دونالد ترامپ رئیسجمهور غیرعادی آمریکا برای انتقال سفارت کشورش از تلآویو به بیت المقدس، عوارضی دارد که در مجموع به زیان رژیم صهیونیستی و به سود ملت فلسطین تمام خواهد شد. این عوارض هر چند فراوانند ولی مهمترین آنها را میتوان اینگونه برشمرد:
1- انقلاب فلسطین با این تصمیم گسترش بیشتری مییابد و مردم تمام سرزمینهای اشغالی اعم از مسلمان و مسیحی را از حالت نیمه فعال به فعال تبدیل خواهد کرد. طی دو روز گذشته نشانههای زیادی از این واقعیت مشاهده شده و این انتظار از هم اکنون وجود داردکه حتی کرانه باختری نیز همانند غزه وارد مبارزات مسلحانه شود.
2- توطئه سازش که دولت آمریکا محور اصلی آن است و اخیراً درصدد ملحق ساختن گروههای مبارز فلسطینی به بخش سازشکار بود، بطور کامل خنثی خواهد شد. تعبیر درست در مورد تصمیم ترامپ مبنی بر انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس این است که گفته شود این، تیر خلاص بر توطئه سازش در فلسطین بود.
3- محمود عباس که به عنوان رئیس دولت خودگردان محور گفتگوهای سازش از ناحیه بخش سازشکار فلسطین بود، در یک موضع گیری فوری و روشن، با تصمیم ترامپ مخالفت کرد. معنی این موضع گیری این است که او دیگر محور فلسطینی گفتگوهای سازش نخواهد بود و اصولاً سازشکارترین بخش فلسطین نیز جرات پذیرفتن این تصمیم خلاف را ندارد. بنابر این، یا گفتگوهای سازش مرده است و یا ترامپ باید از تصمیم خود برگردد.
4- ملتهای مسلمان برای بیت المقدس که قبله اول مسلمین مسجدالاقصی را در خود دارد اهمیت ویژهای قائل هستند و تصمیم دولت آمریکا که مقدمهای برای انتقال مرکزیت رژیم صهیونیستی از تل آویو به بیت المقدس میباشد، واکنش شدید این ملتها را بر میانگیزد. این واکنشها را از دو روز پیش در کشورهای مختلف مشاهده کردهایم و موضوع آنقدر مهم است که در آینده نیز ادامه خواهد یافت و دولت آمریکا را در برابر بیش از 50 کشور اسلامی قرار خواهد داد.
5- دولتهای کشورهای اسلامی نیز عکس العملهای روشنی در برابر تصمیم ترامپ نشان دادهاند. به عبارت روشن تر، دولتِ آمریکا با این تصمیم غلط در برابر دولتهای مسلمان قرار گرفته و نمیتواند خود را از عوارض منفی ناشی از آن نجات دهد.
6- تصمیم غلط ترامپ، اتحاد برنامه ریزی نشدهای را برای جهان اسلام پدید آورد که در شرایط خاص این مقطع از تاریخ، بسیار ارزشمند است. تلاشها و سرمایه گذاریهای فراوان آمریکا برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و فاصله میان دولتها و ملتهای کشورهای اسلامی که در سالهای اخیر به اوج رسیده بود، با تصمیم غلط ترامپ، بینتیجه و ناکام میماند و هم اکنون در سرتاسر جهان اسلام شاهدیم که ملتها و دولتها یکصدا و متحد با این تصمیم مخالفت میکنند و در برابر آمریکا سخن واحدی را به زبان میآورند.
7- هر چند سران کشورهای عربی و تعدادی از کشورهای مسلمان نیز با تصمیم ترامپ مخالفت کردهاند ولی مخالفت بسیاری از آنها نمایشی است. با اینحال، همین مخالفت نمایشی نشان میدهد موضوع بقدری مهم است و اقدام رئیسجمهور آمریکا آنچنان خلاف و غیرقابل توجیه است که حتی مهرههای وابسته به آمریکا و صهیونیسم نیز ناچارند با آن مخالفت کنند. همین واقعیت است که در نهایت به زیان رژیم صهیونیستی و حامیان آن به ویژه دولت آمریکا تمام خواهد شد و برنده نهائی این ماجرا ملت فلسطین خواهد بود.
8- مخالفت اتحادیه اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر با تصمیم ترامپ نیز یکی از عوامل مهمی است که مساله فلسطین را بار دیگر مورد توجه جهانیان قرار داده و ماهیت اشغالگری رژیم صهیونیستی و بیمنطق بودن حامیان آن به ویژه دولت آمریکا را به اثبات میرساند. جالب اینکه حتی در خود آمریکا نیز تصمیم ترامپ با واکنشهای منفی زیادی مواجه شده است.
این مجموعه عوارض اگر مقدمات فروپاشی رژیم صهیونیستی را فراهم نیاورند، حداقل آن را چند گام به عقب میرانند، کما اینکه دولت آمریکا را نیز در موضع ضعف قرار میدهند. این احتمال نیز وجود دارد که شخص ترامپ وادار به عقب نشینی و پس گرفتن حرف و لغو تصمیم خود شود و به این واقعیت پی ببرد که علت عدم ورود روسای جمهور آمریکا به مرحله اجرائی کردن قانونی که حدود سه دهه قبل تصویب شده این بود که این باصطلاح قانون با قطعنامههای سازمان ملل، اعتقادات مردم فلسطین و ملتهای مسلمان و واقعیتهای عینی در تضاد است و آمریکا نیز چارهای غیر از لغو یا مسکوت گذاشتن آن ندارد.
- حماقت ترامپ و مسووليت ما
خالد قدومي نماينده جنبش مقاومت اسلامي حماس در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
كسي كه دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده را «گاوي وحشي در يك مغازه چينيفروشي» دانسته، چه توصيف درستي از او ارايه داده است. از ژانويه ٢٠١٧ و از زماني كه او زمام قدرت را در امريكا به دست گرفت، اوضاع دنيا را به هم ريخت. شايد نخستين كساني كه نسبت به قدرت يافتن اين گاو وحشي ابراز نگراني كردند، مقامات اروپايي بودند كه سريعا نشستي تحت عنوان «بررسي پيامدهاي حضور ترامپ در كاخ سفيد» برگزار كردند.
ترامپ بالاخره به تمامي ظن و گمانها پايان داد و قدس را پايتخت يكپارچه كشور جعلي رژيم صهيونيستي اعلام كرد، البته آن هم به همراه نثار مجموعهاي از اهانتها به كساني كه آنها را شركاي خود ناميده بود:
ـ ترامپ گروهي از رهبران عرب را در جريان خطا و اشتباهي كه درصدد ارتكاب آن بود، گذاشت و يك روز قبل از اعلام تصميمش در تماسهاي تلفني به آنها گفت كه فردا رسما خبر انتقال سفارت را اعلام ميكند. اين كار ترامپ مرا به ياد اقدام موشه دايان، وزير جنگ رژيم صهيونيستي مياندازد كه مدتها پيش از آغاز جنگ ١٩٦٧، پرده از تصميم جنگي خود برداشت و گفت كه در اين حمله جديد خود از همان طرحي كه در جنگ سال ١٩٥٦ عليه مصر استفاده كرده، سود خواهد برد. او با اين كار خود به دنبال تحدي و به مبارزه طلبيدن تمامي صاحبمنصبان، امرا، ملوك و تاجداران عرب بود (و با اين كار خود، به صراحت به آنها ميگفت كه جنگي ديگر به راه مياندازم، آيا كسي هست كه بتواند جلوي من را بگيرد؟!) در اين شرايط، شما اي امت اسلامي چه كاري ميخواهيد بكنيد؟
ـ ترامپ به قوانين بينالمللي دهنكجي كرد، قوانيني كه بر اساس آن، قدس به عنوان يك منطقه تحت اشغال به شمار ميرود و هر اقدامي كه رژيم صهيونيستي به عنوان طرف اشغالگر در اين شهر انجام دهد، غيرقانوني به شمار ميرود و نقض آشكار منشور سازمان ملل، كنوانسيون ١٩٠٧ لاهه و كنوانسيون چهارم ژنو (مصوب سال ١٩٤٩) و قطعنامههاي اركان اين سازمان درباره اراضي اشغالي فلسطين از جمله خود قدس و در راس آنها قطعنامههاي ٢٤٢، ٢٧١ و غيره است، بنابراين تصميم امريكا در خصوص قدس هيچ گونه ارزش قانوني و حقوقي ندارد. ضمنا اين تصميم مخالف توافقنامه اسلو است كه ميان سازمان آزاديبخش فلسطين و رژيم صهيونيستي به امضا رسيده است. با وجود تمامي اين مسائل، ترامپ متكبرانه جامعه جهاني و نظام بينالملل را به باد تمسخر و تحقير ميگيرد؛ نظامي كه هيچ قدرتي جز محكوم كردن ندارد و تنها تلاشش در راستاي قانع كردن قربانيان براي سازگاري با شرايط موجود و به فراموشي سپردن جنايتهايي است كه در حقشان ميشود. معادلات جديدي كه ترامپ از آنها سخن ميگويد، در راستاي خدمت به اهداف راستگرايان افراطي است و هدف از آن، تحقق وعدههاي انتخاباتي است كه به هواداران خود داده است و البته برايش تفاوتي ندارد كه اين وعدهها شرافتمندانه باشد يا آبروريزانه. اين معادلات جديد تنها منجر به تهديدات بيشتر براي امنيت متزلزل بينالمللي ميشود و نتيجه آن نيز چيزي نخواهد بود جز تنش بيشتر و شعلهورتر شدن آتش درگيري در منطقه. بنده بارها هشدار دادهام كه جامعه بينالملل بايد جلوي اين گاو وحشي را بگيرد تا باعث بروز تنشهاي بيشتر نشود؛ ولي به نظر ميرسد كه جامعه بينالملل همچنان نميخواهد اين موضوع را جدي بگيرد. جامعه بينالملل با سكوت منفي خود در برابر جنايتهاي اشغالگران، بيمبالاتي نسبت به اقدامات رييسجمهور امريكا و عدم مسووليتپذيري در قبال وخامت شرايط مربوط به مناقشه موجود در منطقه، به ارسال پيامهاي منفي به ملت فلسطين ادامه ميدهد. به نظر ميرسد كه متاسفانه ترامپ روند اجراي سياستهاي خصمانهاي را كه به آن اعتقاد و ايمان دارد، آغاز كرده است. رييسجمهور امريكا هيچ اعتقادي به هيچ شيوهاي از همزيستي و مهار بحران ندارد. با وجود صحبتهاي فريبندهاش كه آكنده از واژههايي همچون عشق، دموكراسي و صلح است، ترامپ ولي با مواضع تحريكآميز خود كه شناسايي قدس به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي و انتقال سفارتخانه امريكا به اين شهر يكي از آنان است، مهر تكذيبي بر تمامي ادعاهاي خود ميزند. ترامپ با اين تصميم خود دست تعدي به يكي از بزرگترين نمادهاي تسامح ديني ميان مسلمانان و مسيحيان در جهان به ويژه مشرق زمين زد و مطمئنا تاثير منفي اين تصميمات دامنش را خواهد گرفت. ملت فلسطين كه هميشه تصميمش بر آن بوده است تا مناقشه و نبردش صرفا در محدوده سرزمين فلسطين باشد و تنها با كساني بجنگد كه در فلسطين با او ميجنگند، اين پرسش را از خود ميپرسد كه چرا دولت امريكا تصميم گرفته است تا در كنار رژيم صهيونيستي بماند و در سنگر دشمن صهيونيستي قرار بگيرد؟ ملت فلسطين چه جرمي را عليه امريكا مرتكب شده كه مستحق چنين اقدام احمقانهاي از جانب ترامپ باشد؟ ملت ما تاكيد ميكند كه اين اقدام ظالمانه بر پايمردي و پافشارياش بر حقش ميافزايد و با تمام قدرت و با تمام حقانيتي كه قوانين جهاني و حقوق بينالملل به آن بخشيده است، حق خود را خواهد ستاند. ملت ما و رهبران مقاومت به عدالتخواهانه بودن آرمان خويش اعتقاد و ايمان دارند و هرگز اشغالگري صهيونيستها را به رسميت نميشناسند. با توجه به اين موضوع، به رسميت شناخته شدن اين مهمان ناخوانده كه خود را به امت، سرزمين و ملت ما و كل منطقه تحميل كرده، از سوي طرف سوم فاقد هر گونه ارزش است و اگر اين طرف سوم چنين كاري كند، در واقع خود را به عنوان يكي از طرفهاي مناقشه و بحران قرار داده و خويشتن را در جايگاه دشمن ملت فلسطين قرار داده است كه البته اين امر با خود تبعاتي دارد كه خوانندگان محترم ميتوانند آن را تصور كنند. درباره واكنش ما در جنبش حماس و مقاومت بايد بگويم كه جواب اين خودسري امريكا را از طرق زير خواهيم داد:
ـ بيش از هر زمان ديگري بر حق خود در مورد سرزمينمان- از درياي مديترانه تا كرانه باختري رود اردن- پافشاري و تاكيد ميكنيم كه رژيم صهيونيستي بايد بدون هيچ گونه قيد و شرطي از بين برود.
ـ در اين دنياي ظالم، دشمنان زبان ديپلماسي و سياست را نميفهمند و بر اين اساس، ما بر پايبندي هر چه بيشتر خود نسبت به مشي مقاومت تاكيد و تصريح ميكنيم كه پيروزي و آزادي چيزي نيست كه به ما هديه داده شود؛ بلكه اين حق، گرفتني است و خواهيم گرفت.
ـ ما امروز بر وحدت و همبستگي مليمان تاكيد ميكنيم. بهترين پاسخ در مقابل اين اقدام امريكا، تقويت وحدت ملي و برنامه مقاومت در برابر اشغالگري است. بر اين اساس، ما از برادر ابومازن و ديگر برادران خود در تشكيلات خودگردان ميخواهيم كه سريعا از فرآيند سازش خارج شوند؛ سازشي كه بعد از گذشت اين همه سال از تضييع آرمان و حقوق مشروع ملت فلسطين، كسي نسبت به بيفايده بودنش ترديد ندارد. اين جماعت سابقا دست به قتل ياسر عرفات، رهبر فقيد فلسطيني كه او را شريك خود در زمينه برقراري صلح ميدانستند، مبادرت ورزيدند. با اين شرايط، ديگر چه انتظاري از آنها ميتوان داشت؟!
ـ پيام ما براي برادرانمان در كشورهاي عربي و اسلامي اين است كه اقدامي جدي صورت دهند و به محكوميت و تقبيح كردن اين اقدام بسنده نكنند. دولت امريكا كه ادعاي دوستي با برخي از برادرانمان را دارد، امروز حقيقت خود را آشكار كرده و مكررا به آنها اهانت ميكند. بايد برادران عرب و مسلمان به شيوهاي مناسب به اين اهانتها پاسخ گويند. ديگر هيچ عاقلي نيست كه از امريكا، اتخاذ موضعي عادلانه را در مورد حق و حقوق عربها و مسلمانان توقع داشته باشد. سريال تهوعآور عاديسازي رژيم صهيونيستي بايد متوقف شود تا اينكه دشنهاي در پهلوي كودكان و مردم مظلوم فلسطين نباشد.
ـ نظامهايي هستند كه سرنوشت خود را با اين رژيم كه عمرش كوتاه است، گره زدهاند. به اين نظامها بشارت ميدهم كه به زودي در زبالهدان تاريخ جاي خواهند گرفت و نفرين مظلومان دامن آنان را خواهد گرفت و در دادگاه عدل الهي محكوم خواهند شد و تا دير نشده است بايد در مواضع منفي خود تجديدنظر كنند. معادله تكامل ميان اصول و منافع و ايمان و مسووليت در عمل بسيار پيچيده است، اما در كلام و تصميمگيريها و رويكردهاي اعلامي آسان است. شايد گفته شود كه در عرصه عمل كه منافع ملاك قرار ميگيرد، نميتوان به اصول پايبند ماند، يا در اعمال مسووليت، ايمان را دخيل كرد، اما عرض ميكنم كه بيتوجهي به اصول همين منافع را در درازمدت هم به مخاطره مياندازد. نبايد به بهانه منافع، ارزشها و اصول را قرباني كرد. در اين راستا، وقتي كه من يك برادر يا خواهر ايراني را خطاب قرار ميدهم، به خاطر آن است كه بيشترين فهم و درك را از اين امر دارند. امريكايي كه به خاطر سردمداري نظام جهاني و بينالمللي اقدام به باجخواهي از ما ميكند، ديگر قابل اعتماد نيست؛ زيرا تصميم خود را گرفته و ميخواهد عليه اراده امت ما و آزادي ما اقدام كند. با يك بررسي ساده از تاريخ معاصر ميتوان به اين نتيجه مهم رسيد كه ملتهاي آزاد كه به عزت و رفعت رسيدند، حاضر نشدند تا آزاديشان را با نان و گندم معاوضه كنند و به خاطر منافع تنگنظرانه و موقت، رفعت و عزت خويش را معامله كنند؛ بلكه پايداري و صبر ورزيدند و نتيجهاش، واداشتن دنيا به اداي احترام بود. چيزي كه امريكا از ملت ما نميداند، پايداري و عزت مذاكرهناپذيري است كه از آن بهرهمند است. ملت ما طعم ظلم و ستم را تحمل كرده؛ ولي به جاي فرود آوردن سر تسليم، پايداري ورزيده است؛ زيرا تصميم خود را براي كسب آزادي و پيروزي گرفته است. بله! ما حتما پيروز خواهيم شد.
ترامپ چرا این کار را کرد؟
احمد غلامی . سردبیر در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
«کاليگولا به عنوان دشمن بشريت آرزو داشت تمام مردم روم فقط يک گردن داشته باشند تا او بتواند با يک ضربه تبر آن را قطع کند». ترامپ نيز نشان داد براي خاورميانه چنين رؤيايي در سر دارد. او با اعلام شهر بيتالمقدس اولين قبلهگاه مسلمان به عنوان پايتخت اسرائيل بمبي ديپلماتيک در روند صلح خاورميانه منفجر کرد. اين تصميم بوي خون ميدهد. در نظرسنجي خليل شيکاکي که يکي از اولين گروههاي نظرسنجي تحقيقاتي مستقل در «رامالله» است، اعلام شده سهچهارم فلسطينيها معتقدند ترامپ درباره صلح جدي نيست. شيکاکي، رئيس اين بنياد، گفته بعد از اين تصميم و با فروپاشي نيروهاي امنيتي اسرائيلي-فلسطيني انتفاضهاي ديگر در راه است. ترامپ سنگ بزرگي در معادلات خاورميانه انداخته تا گردابهاي خونين سياسي منطقه را عميقتر کند. به زبان ديگر براي کشورهاي منطقه سالهاي دشواري پيشرو است و دراينميان کشورهايي بيش از همه ضرر خواهند کرد که سرمايههاي انساني- مالي بيشتري را در منطقه به کار گرفتهاند. از اين به بعد هزينههاي جنگ در خاورميانه افزايش خواهد يافت و مردم کشورهايي که درآمدي جز درآمد نفت ندارند، بيشازپيش فقير خواهند شد. در کوتاهمدت کشورهای منطقه تحت سيطره هژموني حمايت از فلسطين متحد خواهند شد، اتحادي رياکارانه و از سر ناچاري براي گريز از فشار افکار عمومي مسلمانان جهان. در شرايط گرگ و ميش دلها و زبانها منفک از هم خواهند شد. نمونه بارز آن مخالفت پادشاه عربستان با تصميم رئيسجمهور آمريکا است.
در اين فضاي کشورهاي منطقه و نقشآفرينان جهاني آن ديگر قادر نخواهند بود هيچ طرح و نقشه سياسي را عملياتي کنند. فضاي خاورميانه امنيتي شده و خيانت و تهمت و جاسوسي به حد اعلا خواهد رسيد و خوابيدن با چشمهاي باز در دستور کار دولتها قرار خواهد گرفت. ترامپ سنگي در گرداب انداخته که گرداب در گرداب شده. اگر قرار است همه طرح و نقشه دولت آمريکا در منطقه با شکست روبهرو شود، چرا نبايد زير ميز مذاکرات زد. تصميم امروز ترامپ نتيجه شکست نقشه ديروز او است. اولين شکست پروژه آمريکا در کردستان عراق رخ داد. اعلام و پافشاري نابهنگام برای استقلال کردستان با حمايت اسرائيل نشان داد حتي ميشود از رؤياهاي مردمي ستمديده هم سوءاستفاده کرد؛ اگرچه در ماجراي کردستان آمريکا در موقعيتي دو سر بُرد بود؛ اما به استقلال کردستان رغبت بيشتري داشت؛ با این وجود روسيه، ايران، عراق، ترکيه و بخشي از مردم کردستان طرح و نقشه اسرائيل و آمريکا را هوا کردند و در کوتاهترين زمان ماجرا خاتمه يافت. آنچه به تعويق افتاد يا از دست رفت، آمال مردم سرزميني بود که شجاعت و صداقت از خصایص بارز آنهاست. در پي اين شکست بود که اسرائيل نشان داد حضور ايران در منطقه را با حساسيت دنبال ميکند. حمله موشکي اسرائيل در ١٤ آذر به پايگاه نظامي در ريف دمشق، بيش از آنکه حامل هشدار برای سوريه باشد، هشدار به ايران بود تا نگذارد ايران جاي پاي نظامياش را در سوريه سفت کند. اسرائيل درصدد است پروژههاي ايران را در منطقه هوا کند يا راه را بر آنها ببندد. کاري که چندان در آن موفق نبوده است. دومين پروژه ناکام آمريکا با مشارکت عربستان صورت گرفت؛ ربودن سعد حريري، نخستوزير لبنان. آمريکا و عربستان در صدد بودند اوضاع داخلي لبنان را به آشوب بکشند. بعد از استعفا و سخنراني حريري در عربستان انتظار ميرفت حاميان حريري به خيابانها ريخته و دولت لبنان را با بحران مشروعيت روبهرو کنند؛ اما اينگونه نشد. موضعگيري ميشل عون، رئيسجمهوري لبنان، موجب شد همهچيز در لبنان به تعليق فرو رود. همه مخالفان دولت منتظر سخنراني سيدحسن نصرالله، دبيرکل حزبالله لبنان، بودند تا با سوءاستفاده از سخنرانيهاي آتشين او دست به تهييج مخالفان بزنند؛ اما اين سخنراني که صرفا
به دليل استعفاي سعد حريري انجام شد، انتظار مخالفان را برآورده نکرد: «چرا عربستان به سعد حريري اجازه بازگشت به لبنان را نداده تا در کشور خودش استعفا کند. اين استعفا به تصميم و خواسته حريري صورت نگرفته است و دليل کنارهگيري حريري را بايد در عربستان جستوجو کرد». مخاطب اين سخنان بيش از حريري و حاميانش محمدبن سلمان بود. بعد از موضعگيري ميشل عون و سيدحسن نصرالله حاميان حريري بيش از دولت لبنان از عربستان خشمگين بودند که غرور ملي آنان را جريحهدار کرده بود. پروژه سوم عربستان - آمريکا جدايي علي عبدالله صالح از حوثيهاي يمن بود. متحدان سعودي-آمريکايي درست تشخيص داده بودند، صالح نفوذ چشمگيري در صنعا داشت و آنقدر جاهطلب و فرصتطلب بود که تن به پروژه آنان بدهد. جدايي حزب صالح از حوثيها آنان را از مشروعيت ميانداخت و حاميان صالح با عقبه سعودي-آمريکايي بهراحتي ميتوانستند به قدرت بازگردند و آنچه ابتدا به اين خوشبيني دامن زد، پيروزي و تصرف سريع صنعا پايتخت يمن بود، غافل از اينکه موج خشم انتقام از خيانت پنهان قدرتي دارد که ميتواند به چهار دهه زندگي مردي که همواره در سياست يمن مؤثر بوده، خاتمه دهد. آيا به صالح خيانت شد؟ آيا قبايل حامي رئيسجمهور سابق پشتش را خالي کردند؟ همه اين تحلیلها هم ميتواند درست باشد و هم نه. اما آنچه بديهي است، در فضاي غبارآلود خاورميانه مسائل سياسي پيچيدهتر از پیش شده است. خاورميانه توازن در بيتوازني را تجربه ميکند و آيندهاي تيره در انتظار آن است. هر دولتي به دولتي ديگر پشت پا ميزند و هيچ ايدهاي به سرانجام نميرسد. در اين شرايط آنکه در خاورميانه نقشي نداشته باشد، از قافله عقب ميماند و نقشبندان در باتلاقي گرفتار ميشوند. باتلاقي که هزینه ماندن در آن بيش از فايده آن است. تصميم آخر ترامپ نشان داد هرقدر منطقه آشوبناک باشد، براي او بهتر است. اگر آمريکا نميتواند از ديگي که بار است سهمي ببرد، پس دیگران هم نبايد سهمي داشته باشند. شرايط جديد نشان ميدهد جنگي اساسي بين ثروت و قدرت از يک سو و ايده از سوي ديگر است و تاريخ نشان داده است آنان که ايدهاي براي مبارزه دارند، پيروز ميداناند؛ اما شرايط مغاير با وضعيت کشورهايي است که متحد آمريکا به شمار ميروند. مشخص نيست آنان تا کِي ميتوانند به موضعگيري تناقضآميز خود ادامه دهند: حمايت از فلسطين و همراهي با آمريکا... .