در دورهميهاي خانوادگي و كارمندي كه سرها و چانهها گرم سخن ميشود لابد، از اين قبيل حكايتهاي شيرين و سرگرمكننده، بسيار شنيدهايد؛ حكايتهايي دلچسب از روزگار كورش هخامنشي بگير و بيا تا روزگار شاهعباس جنتمكان! كه «دوربين داشت و شهر را نظاره ميكرد و با لباس مبدل به بازرسي احوال مردم ميپرداخت» تا برسد به همين روزگار خودمان كه هنوز هستند كساني كه معتقدند اگر چند نفر از اختلاسگران را در ميدانهاي شهر، شلاق بزنند و به دار بكشند، ديگر هرگز كسي اختلاس نخواهد كرد و نظام اقتصاديمان شفافتر و سالمتر از آب چشمههاي دماوند خواهد شد.
اين نوع نگاه به جهان و جامعه و انسان، البته براي قصهگويي و حكايتسازي و گذران اوقات بيكاري، مناسب است؛ چنان كه در دنياي قصههاي قديم، ديو و پري و اژدها و پهلوان و جادوگر بدجنس و حكيم مهربان و وزير بيرحم و پادشاه خوشقلب، شور و هيجان ميآفريدند و شبهاي سردِ زمستاني مردم را با روايتهاي شيرين، گرم ميكردند؛ چنان كه سينماي هند و فيلم فارسي چنين است.
دنياي برساخته خيالات كه پر است از دسيسهها و طلسمها و توطئهها و شرارتها اما شنونده حكايت خيالش راحت است كه قهرمان افسانهاي با يك ضربه همه را نابود خواهد كرد و همهچيز به خير و خوشي تمام خواهد شد و... شب به خير كوچولو!
درباره اين نوع نگاه عوامانه به انسان و جامعه، تأملاتي دارم كه بهتدريج در همين ستون خواهم نوشت ولي اجمالاً اين را بگويم كه نگاه عوامانه، به ميزان تحصيلات و طبقه اجتماعي و مليت، وابسته نيست؛ بسيارند كساني كه سواد ابتدايي ندارند اما در نگاه به موضوعات اجتماعي، هوشمندي و واقع بيني دارند؛ و بسيارند تحصيلكردگان و حتي استادان و سخنوران نامآور كه دلبسته نگاه و تحليل عوامانهاند.
همچنين اين نكته هم مهم است كه نگاه عوامانه، لزوما به معناي نگاه عموم مردم نيست؛ حتي ممكن است از نظر آماري در اقليت باشد. پس در شناخت نگاه عوامانه، فقط ويژگيهاي اين نوع نگاه مورد نظر است و نه تقابل عوام و خواص كه مبحثي جداگانه است؛ چنان كه از ميان خواص و حتي نخبگان و نامداران، هستند كساني كه نوع نگاه و استدلال و تحليلشان از موضوعات، كاملا عوامانه است.