توضيحش اين بود كه هرگز نميتواند متوجه شود فرزندش از آن گوشي هوشمند چه اطلاعاتي كسب ميكند، چهها ميبيند، تحتتأثير چه چيزهايي قرار ميگيرد و در نهايت از همه اين ابهامات، بيشتر از موادمخدر ميترسيد.
از اين نگراني اغراقگونه كه بگذريم، اين روزها نگراني از حضور مداوم نوجوانان در فضاهاي مجازي، روابط پيچيده، هيجانهاي عجيب و حتي عنوانهاي جديدي مثل «بازي نهنگ سفيد» بيشتر از هميشه حس ميشود، راهحلش چيست؟ چه بايد كرد؟ قطعا براي رسيدن به پاسخ اين سؤال نيازمند كار علمي، پژوهشي، تحقيقي و هزاران بررسي روانشناختي و جامعهشناسي هستيم اما پاسخي كه بتوان در حد يك گزارش مطبوعاتي به آن داد كه اتفاقا نظر كارشناسي را هم دربربگيرد، ياددادن مهارت زندگي، شناخت صحيح و بازكردن دريچه فكر و جهانبيني است.
همه اينها در يك كلمه خلاصه ميشود: كتاب؛ همان كه نداريمش؛ نه در خانه، نه مدرسه. شايد از اوليايي كه خودشان براساس آمارهاي رسمي و غيررسمي سرانه مطالعهشان به نيمساعت هم نميرسد، نتوان انتظاري داشت اما دستكم بايد از مدارس متوقع بود كه كتاب در اختيار دانشآموزان قرار دهند، فرهنگ كتابخواني را بين آنها ترويج كنند و جهانبينياي به آنها بدهند كه تشخيص درست و غلط برايشان خيلي پيچيده نشود.
- يك سند، هزار راه نرفته
روي كاغذ هرآنچه كه بايد، داريم. همين سند تحول بنيادين آموزش و پرورش كه از سال90 رونمايي شد و به نوعي قانون اساسي نظام تعليم و تربيت ايران محسوب ميشود، نكات ارزندهاي دارد؛ نكاتي كه قرار است سرلوحه قرارگيرد تا در نهايت دانشآموزاني توانمند و صاحب انديشه و مهارت وارد مدارس شوند.
اما در عمل، هنوز مدارس كشور يا كتابخانه ندارند يا اگر كتابخانهاي در كار باشد، كتاب چشمگير و قابل توجهي براي دانشآموزان ندارد، ضمن اينكه هيچ وقت و زماني براي اينكه دانشآموزان مطالعه غيردرسي داشته باشند، درنظر گرفته نشده است.
اين درحالي است كه سالانه بيش از 130ميليون جلد كتاب درسي در ايران منتشر ميشود و آخرين آمار كه به مهر امسال مربوطميشود، 138ميليون جلد كتاب درسي است، مربوط ميشود حتي يك جلد از اين كتابها غيردرسي باشد.
- هميشه پاي كنكور در ميان است
ابراهيم سحرخيز، معاون سابق دوره متوسطه آموزش و پرورش معتقد است كه همه موانع براي نبود كتابهاي غيردرسي در نظام آموزشي ما ريشه در كنكور دارد وگرنه همه ميدانند كه ضرورت توجه به كتابهاي غيردرسي در نظام آموزشي چقدر است.
سحرخيز تأكيد ميكند كه براي هر عنوان درسي- از رياضيات بگيريد تا ادبيات- قطعا كتابهاي غيردرسي وجود دارد كه هم ميتواند مفاهيم كتب درسي را بهتر منتقل كند و هم براي دانشآموزان در زندگي و كسب مهارت و تواناييهاي روحي و رواني مفيد واقع شود.
اما كنكور نهتنها راه ورود اين نوع كتابها را در نظام آموزشي ما سد كرده است، بلكه حتي باعث شده كه معلمها هم امكان عرضه و توجه به اين كتابها را از دست بدهند اين كارشناس نظام آموزشي ميگويد: فرض كنيد معلمي از دانشآموزان بخواهد كتابي در حوزه ادبيات يا روانشناسي بخوانند، يا حتي در بخش كوچكي از ساعات درسي براي دانشآموزان اين كتاب را بخواند؛ فكر ميكنيد چه اتفاقي ميافتد؟ پاسخ چندان دور از ذهن نيست. سحرخيز پاسخ ميدهد: نخستين اتفاقي كه ميافتد اولياي دانشآموزان سراغ اولياي مدرسه ميروند و اعتراض ميكنند كه چرا معلم در تدريس كوتاهي ميكند.او ادامه ميدهد: متأسفانه معلمها آن جايگاه واقعي و تعريف شده را ندارند و اولياي دانشآموزان ترجيح ميدهند در مدرسه فقط كتابهاي درسي يا كمك درسي تدريس شود.
معاون سابق دوره متوسطه آموزش و پرورش به مسئله مهمي اشاره ميكند: كنكور فقط كنكور ورود به دانشگاه هم نيست، از همان ابتدا دانشآموزان با انواع امتحانات ورودي مواجه هستند؛ امتحانات ورودي به برخي مدارس، كنكور تيزهوشان، كنكور ورود به مدارس خاص و...؛ بنابراين همه فشارها از همان ابتدا به دانشآموزان بر سر فراگيري دروس مدرسه است ولاغير.
وقتي سيستم فراگيري دروس در مدارس، نمرهمحور، حافظه محور و محدود به چارچوب كتب درسي باشد، توقعي وجود ندارد كه از دانشآموز انتظار داشته باشيم دنبال كتاب خواندن برود، مگر دانشآموزي كه شخصا علاقه به مطالعه غيردرسي دارد يا خانوادهاي كه خودش فرزندش را در اين خصوص راهنمايي ميكند.
- از زنگ كتابخواني چه خبر؟
نخستين روز مهرماه سال92 زنگ دبيرستان دخترانه فاطمهالزهرا(س) در منطقه18 شهر تهران از سوي رئيسجمهور در حالي نواخته شد كه حسن روحاني حرفهاي قابلتاملي براي گفتن داشت.او در مراسم آغاز سال تحصيلي 92كه همزمان با نخستين سال دولت تدبير و اميد بود، گفت: من از آموزش و پرورش و فرهنگيان درخواست دارم كه زنگ كتاب را ايجاد كنند و ساعتي را در طول هفته يا ماه به كتابخواني دانشآموزان و توضيح خلاصه آنچه دانشآموز خوانده، اختصاص دهند.
درخواست ديگر روحاني از فرهنگيان تبديلشدن فرهنگ شفاهي به فرهنگ كتبي بود. او در اين زمينه توضيح داد: در اين مدت مردم بارها حرفهاي خود را بهصورت شفاهي ميزنند اما نميتوانند حق و حقوق خودشان را بهصورت كتبي بيان كنند. بنابراين درخواست من از فرهنگيان و آموزش و پرورش اين است كه زنگ انشاء را البته نه بهمعناي سنتياش احيا كنند و به دانشآموز اجازه دهند در انشاي خود از رئيسجمهور انتقاد كند و به او پيشنهاد دهد.
پيشنهاد رئيسجمهور درباره زنگ انشاء به تحقق پيوست و اتفاقا زنگ نگارش و انشاء به مدارس آمد و حالا شيوه انشاءنويسي در كلاسهاي دهم و يازدهم تدريس ميشود؛هرچند گفته ميشود در برخي از مدارس ممكن است از ساعت اين كلاس براي جبران درسهاي ديگر مثل رياضي استفاده شود.
اما از كتاب و كتابخواني خبري نيست. مژگان طالبيان، دبير ادبياتي است كه اتفاقا وجود چنين زنگي را بسيار ضروري ميداند، اما ميگويد: من فقط در پايان كلاسها تعدادي از كتابهايي را كه مناسب بچهها ميدانم معرفي ميكنم اما اينكه بتوانم اين كتابها را در كلاس بخوانم يا پيگير شوم كه بچهها كتابها را بخوانند از عهده من خارج است.
به گفته او نه اولياي مدرسه و نه اولياي خانه تمايلي ندارند كه وقت دانشآموزاني كه در آستانه كنكور هستند با چنين كتابهايي هدر رود. آنها دوست دارند دانشآموزان بهجاي اين كتابها براي تستزني وقت بگذارند!
- رتبه دانشآموزان ايراني در آزمون تيمز و پرلز
از دغدغهها و شاخصهاي معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش رتبه ايران در آزمون تيمز و پرلز است.
تيمز يك آزمون بينالمللي در حوزه رياضيات و علوم و پرلز آزمون سواد خواندن است كه هر دو تحت نظر انجمن بينالمللي ارزشيابي پيشرفت تحصيلي IEA هر چند سال يكبار برگزار ميشوند. ايران از سال۱۳۷۰ بهطور رسمي همكاري خود را با اين انجمن آغاز كرد و تاكنون در ۶ مطالعه تيمز در فاصله سالهاي ۱۹۹۵، ۱۹۹۹، ۲۰۰۳، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ و همچنين تيمز پيشرفته ۲۰۰۸ و در مطالعه پرلز در فاصله سالهاي ۲۰۰۱، ۲۰۰۶، ۲۰۱۱ شركت كرده است. تيمز هر 4سال يكبار و پرلز هر ۵سال يكبار براي سنجش عملكرد كشورها در آموزش علوم و رياضيات و سواد خواندن تكرار ميشود تا روند تغييرات آموزشي و ميزان كاهش و افزايش عملكرد دانشآموزان كشورهاي شركتكننده طي اين سالها مشخص شود. ايران در مقايسه با كشورهاي شركتكننده در آزمون تيمز پايينتر از ميانگين متوسط جهاني است. سحرخيز با اشاره به همين موضوع معتقد است كه سيستم غلط ارزشيابي، نمره دهي و يادگيري در نظام آموزشي ما خودش را در چنين آزمونهايي نشان ميدهد.
او ادامه ميدهد: ببينيد تنها آزمون نهايياي كه در سال سوم دوره متوسطه برگزار ميشود و طراحان سؤالات سعي ميكنند كمي متفاوت و مفهوميتر از دانشآموزان امتحان بگيرند، هر سال با اعتراض دانشآموزان و والدين روبهرو ميشود.دانشآموزان فقط دنبال سؤالات چهارجوابي و قبولي در كنكور هستند.همين كه نحوه سؤالات كمي عوض شود، دانشآموزان از پاسخ ميمانند و اين نشان ميدهد چقدر نظام آموزشي ما در انتقال مفاهيم درسي تكبعدي عمل كرده است.
- چه بايد كرد؟
معاون سابق آموزش متوسطه آموزشوپرورش راهكار توجه به مطالعات غيردرسي در مدارس را حذف كنكور ميداند؛ موضوعي كه مصوبه مجلس را هم به همراه دارد اما در عمل، تجارت كنكور و گردش چندهزار ميلياردي آن مانع شده كه قانون بتواند در برابرش بايستد. سحرخيز معتقد است تا وقتي سايه كنكور برسر نظام آموزشي ماست، اوضاع همين خواهد بود. او ادامه ميدهد: ما زنگ آزمايشگاه را حذف كرديم، انشاء را مهجور كرديم، شاخص مدارس خوب را با تعداد قبولي در كنكور سنجيديم، زنگ هنر را به حاشيه رانديم و اهميت آنچه را كه بايد دانشآموز در مدرسه ياد بگيرد، به تست و كنكور تقليل داديم؛ با اين حال چه توقعي داريم كه دانشآموز يادگيري را چيزي فارغ از كتابهاي درسي ببيند و يا وقت فراغتش را در فضاي مجازي نگذراند.
آنچه اين كارشناس آموزشي بهعنوان موانع برميشمارد، همان عواملي است كه خواسته و ناخواسته فضاي آموزشي كشور را تحتالشعاع كنكور قرار ميدهد؛ غول بزرگي كه استعدادها را به حاشيه برده و شاخص دانشآموز موفق را در سطح پاسخدهنده به سؤالات 4جوابي پايين آورده است. بهنظر ميرسد نظام آموزشي ما براي جبران سالهاي كنكورسالاري نيازمند كارهاي زيادي است؛همان كارهايي كه بايد دانشآموز را از كنكور و فضاي مجازي به فراگيري و زندگي واقعي بازگرداند.