بخشي حاجقربان پيش از مرحومشدنش دوتارش را به پسرش عليرضا هبه كرد تا سنت بخشيگري در خاندان سليماني بماند و اكنون عليرضا فرزند خلف حاجقربان از پدرش ميگويد و دوتاري كه هنوز ميخواند و صدايي آسماني دارد. عليرضا سليماني همچون پدر به كشاورزي در عليآباد قوچان مشغول است و مثل همه «بخشي»ها افسانههايي شنيدني در سينه دارد تا اين افسانهها با سازش، همزبان شوند و قصه عشق روايت كنند. با بخشي عليرضا سليماني گفتوگويي كرديم درباره موسيقي و دوتارنوازي كه نيمي از آن، در فضاي خانه آراماش و نيمي ديگر بر مزار پدرش حاج قربان سليماني گذشت.
10نسل روايت ناب- نواختن دوتار را از كودكي نزد پدرتان ياد گرفتهايد؟
بله، بچه بودم و تكپسر حاجي كه نوازندگي ياد گرفتم. من مثل بقيه بخشيها، ميراثدار هستم. هر چه ياد گرفتهام از شعرها و داستانها، از پدرم حاجقربان ياد گرفتهام؛ او هم از پدرش كربلايي رمضان و كربلايي رمضان از پدرش حسينعلي و اين روايت 10نسل است كه در خانواده ما خوانده ميشود و اكنون نيز هر 5 پسرم از من آموختهاند كه ميان آنها حيدر استعداد بخشيشدن دارد. اينها به ما ارث رسيده. آن زمان كه من دوتارنوازي ياد گرفتم، دوتار خيلي كم بود؛ معمولا تارها هم از جنس سيم نبود و ابريشم، تاب ميدادند. ابريشمنوازي خيلي سخت بود و به ساز حاجي دستزدن، خيلي سختتر يعني آنقدر دوتار حاجي قداست داشت كه كسي اجازه نداشت به آن دست بزند.
- نام حاجي چطور اين همه ماندگار شد؟
قبل از حاجي، كسي يادي از «بخشي»گري نميكرد اما الان اين هنر ثبت جهاني شده است و اين نتيجه زحمات حاجقربان بود كه براي نخستين بار اشعار و موسيقي اين نواحي را به گوش اهلش رساند. حاجي يك بخشي كامل بود كه داستانهاي فراوان از بر داشت؛ داستانهايي كه كمتر كسي آنها را بلد بود. در روزگار كودكي من، آنوقت كه بلندگو و ضبط نبود، مردم در خانهاي جمع ميشدند و حاجي برايشان داستان ميگفت و گاهي نقل داستان چند شب طول ميكشيد. يادم هست كسي تا آخر مجلس صدايش درنميآمد و گويي نفسها در سينه حبس بود.
- آن داستانها چه بود؟
يكي از داستانهاي چند مجلسي، داستان 2 برادر بود كه از كودكي از هم دور بودند. در جواني يكي از آنها رئيس دزدها بود و ديگري عاشق دختري جوان. 2دلداده با هم فرار ميكنند و از قضا به كمين دزدها ميافتند كه رئيسشان همان برادر گمشده پسر بود و روزگار 2 برادر را مقابل هم قرار ميدهد. اين داستان با دوتارنوازي ساعتها بيوقفه روايت ميشد. حاجي با آن تن نحيفش استقامت عجيبي داشت؛ گاهي 6ساعت داستان ميگفت و ساز ميزد.
20سال ترك ساز
- شنيدهايم حاجي 20سال ساز نزد؛ چرا؟
سال1345حاجي ساز را ترك كرد و حدود 20سال ساز نزد اما من ادامه دادم. ايشان در مجلسي ساز ميزد كه يكي از روحانيون هم آنجا بود. روز بعدش، آن روحاني از شغل حاجي ميپرسد و وقتي ميبيند حاجي كشاورز است، ميگويد پس اين ساز چيست و حاجي ميگويد كه براي دلم ميزنم و آن روحاني ميگويد كه اگر نزنيد بهتر است. از آنجا، حاجي ساز را ترك كرد. بعد از سالها، عدهاي روحاني به خانه ما آمدند و به من گفتند كه استاد شما چهكسي است؟ گفتم حاجي! گفتند خودش ساز نميزند؟ گفتم نه ترك كردهاند. همانها به حاجي گفتند كه ساز را شروع كن كه حاجي هم شروع كرد و بعد از سالها ترك ساز همچنان مسلط مينواخت. سال69 براي نخستين بار به راديو مشهد دعوت شديم و بعد از آن براي اجرا در جشنواره موسيقي فجر به تهران رفتيم. همان سال600 نفر از هنرمندان سراسر كشور آنجا بودند و حاجي لوح زرين و ديپلم افتخار گرفت. سال بعد من شركت كردم و حاجي داور شد. از آنجا به بعد بود كه به كشورهاي خارجي دعوت شديم؛ فرانسه، سوئيس، هلند، انگلستان، آلمان، تركيه و كشورهاي آمريكاي جنوبي و شمالي.
- حاجي چطور به شما آموزش داد؟
ساز در خون من بود؛ مثل اجدادم. خودم ميخواستم. به فرزندانم هم تعليم دادم و خودشان ميخواستند كه ياد بگيرند. حاجي يك برادر داشت كه ساز ياد نگرفت اما حاجقربان چنين افتخارآفرين شد. من امانت دوتارنوازي را به پسرم حيدر تحويل دادم؛ همانطور كه حاجي آن را به من سپرد. حيدر از نوزادي گوشاش با ساز آشنا بود و حتي وقتي بيتابي ميكرد با ساز آرام ميشد و به خواب ميرفت.
زبان دو تار
- ميگويند با تار حرف ميزنيد و براي دو تارنوازي بايد حال شما با ساز همراه باشد؛ اين يعني چه؟
دوتار خاصيتي دارد كه گاهي اگر خودم را بكشم تا دوتار خودش نخواند، نميشود، بنوازي! اگر با ساز حرف نزني، ديوانه ميشود. دوتار، سازي عرفاني است و اخلاق خاصي دارد. در نخستين جشنواره فجر خيلي روي برنامه نهايي حساب كرده بوديم. قبلش 10 شب برنامه داشتيم اما شب اصلي مسابقات، حاجي گفت كه اين ساز امشب نميخواند! اصرار كردم كه تمرين ميكنيم. گفت پسرجان! من 50سال است اين ساز را ميشناسم. خودمان را كشتيم اما اين سازها نخواند. داوران كه برنامههاي قبلي را ديده بودند متعجب شدند و من گفتم كه حاجي همان اول گفت اين ساز امشب نميخواند. شب دوم به حاجي گفتم تمرين كنيم. حاجي مدام بلند ميشد و مينشست و آرام نداشت. گفت امشب اين ساز، صداي آسماني دارد. وقتي روي سِن اجرا كرديم، در مدت 90دقيقه اجرا، سازها چنان به هم پيچيدند كه گفتن ندارد. همان شب، نخستينبار آقاي شجريان را ديديم كه با دوتا دستهگل از پلههاي سِن بالا آمدند و دست حاجي را بوسيدند. آنوقتها من متوجه حرف حاجي نبودم اما وقتي پير ميشوي، ساز با تو حرف ميزند. آنقدر بايد ساز بزني و مونس آن باشي كه به يكي از اعضاي بدنت تبديل شود. مواقعي ميشود كه وقتي ساز ميزني، نميداني اين صدا از زمين بلند ميشود يا آسمان؛ خواب هستي يا بيدار!
- حال حاجي وقتي ساز ميزد چگونه بود؟
بسيار مسلط بود و گويي از دنيا جدا ميشد وقتي ساز بهدست ميگرفت. همزمان با دوتارنوازي هم ميخواند.
- چرا به دوتارنوازهاي شمال خراسان، بخشي ميگويند؟
يعني از طرف خدا، بخشي به او اعطاء شده، نظري به او شده است كه ساز بزند؛ يعني لطف خدادادي. ضمن اينكه بخشيها، قصههاي عاشقانه و عارفانه ميگويند. قصههايي از پيامبران و ائمه (عليهالسلام).
- حاجي شاگرد هم داشت؟
راستش نه! من تنها شاگرد حاجي بودم. واقعيت ايناست كه موسيقي تربيت ميخواهد. موسيقي تواضع ميخواهد، نبايد ادعا داشت. وقتي ياد گرفتي، كار تمام نشده بلكه شروع شده است. حاج قربان آدم مظلومي بود كه تنها شاگردش من بودم اما قلب بسيار مهرباني داشت و هركسي به خانه ايشان ميآمد، با روي باز پذيرايي ميكرد. كساني را ميشناسم كه يكبار به خانه حاج قربان آمدهاند و بعدها نوشتهاند كه شاگرد حاجي بودهايم. اينها از مظلوميت حاجي استفاده كردهاند.
نغمهاي يكسان بين چين و ايران
- اينكه ميگويند بخشيگري در امتداد جاده ابريشم بوده يعني چه؟
يك بار در تالار وحدت اجرا داشتيم. گروهي از چين آمده بودند. آنها نغمهاي خواندند كه ما در قوچان ميخوانيم. اين چطور ممكن است؟ جز اينكه اين هنر از طريق جاده ابريشم منتقل شده باشد؟ آخر جلسه بين ما و آن گروه چيني بحث بود؛ ما ميگفتيم اين نغمه و نوا از ماست، آنها ميگفتند نهخير از ماست.
- الزامات يادگيري ساز دوتار چيست؟
كساني كه ميخواهند ساز ياد بگيرند پيش از هر چيز بايد تواضع را ياد بگيرند. اگر هم خدا به آنها لطف كرد و شناخته شدند، متواضعتر باشند. من در عمرم نديدم نماز حاج قربان، قضا شود. هميشه نماز اول وقت ميخواند. بسيار هم ساده زندگي ميكرد. خانه حقيري داشت كه سقفش با چند تا تير چوبي نگه داشته ميشد. همانجا زندگي كرد تا اينكه به رحمت خدا رفت.
- بخشيشدن چطور؟ چه كساني بخشي ميشوند؟
از هزاران شاگرد شايد يكي «بخشي» شود؛ كار آساني نيست. جسم و روح بايد يكي شود. بخشي بايد شعر و داستان، حديث و نقالي و مقامهاي موسيقي بداند، روانشناسي و جامعهشناسي بداند. يك بخشي وقتي به چشم مخاطبش نگاه كند ميداند اين نگاه، چه داستاني را ميطلبد.
مرحوم حاج قربان سليماني در يك نگاه
او ستون خيمه موسيقي خراسان و ايران بود. او يك بخشي كامل بود كه در سال1299 در روستاي عليآباد قوچان به دنيا آمد. مقام اول جشنواره موسيقي ليون فرانسه، مقام ستاره جشنواره اوينيون فرانسه، اجراي دهها دوتارنوازي در كنسرتهاي موسيقي كشورهاي اروپايي، آسيايي و آمريكايي ازجمله افتخارات مرحوم حاج قربان براي موسيقي ايران است. حاج قربان، سواد موسيقايي خودآموخته داشت و چندين دوره داور ثابت جشنوارههاي موسيقي مقامي كشور بود و نشان درجه2 فرهنگ و هنر دولتي دريافت كرده بود. قوت در پنجه و انگشتگذاري شفاف ازجمله ويژگيهاي بارز حاج قربان سليماني بود. او يكسال قبل از وداعش با دنيا، دو تارش را به پسرش اهدا كرد و يك دهه پيش، در سن 87سالگي در قوچان درگذشت.