همشهري به مدد بنيانگذاري دقيق و برنامهريزي حساب شده، بزرگترين بنگاه رسانهاي كشور شده و مجموعهاي متنوع و عمدتا مؤثر را ارائه ميدهد.همشهري يك سرمايه ملي است و رفتاري برازنده آن مورد انتظار است. از اينرو همشهري همواره بايد نقش برادر بزرگتر مطبوعات را بازي كند.اين انتظار يا قاعده، زيبنده و لازمه همه بنگاههاي بزرگ رسانهاي است، بهويژه آنها كه غيرانتفاعياند.
اين گروه، مطبوعات ديگر را به چشم رقيب نمينگرند و ميتوانند خدمات زيرساختي را لااقل به قيمت تمامشده ارائه دهند؛ هرچند عموميت دادن تئوري مسئوليت اجتماعي ايجاب ميكند كه حتي زير همان قيمت هم باشد. از اين بنگاهها انتظار ميرود امكانات آموزشي و پژوهشي خود را در خدمت ارتقاي دانش رسانهاي قرار دهند؛ شامل روزنامه نگاران و حتي ساير رستهها، از مديران رسانهها تا كاركنان بخشهاي پشتيباني. از اين طريق ضمنا مكتبسازي هم ميكنند يعني اولويتها يا ديدگاههاي حرفهاي يا روشي خود را به جامعه رسانهاي كشور تزريق ميكنند.
همشهري در طول عمر گرامي خود البته از اين كارهاي ارزنده كرده؛ آخرين كار، اگر چه خودنمايي هم نكرد اما از ديد صاحبنظران پنهان نماند، راهاندازي چادر ويژه مطبوعات در ورودي سرپلذهاب بود.درست كه همكاران خودش در آن استقرار داشتند اما امكانات و خدمات آن منحصر به همشهري نبود. طبعا با همين راهبرد بايد به احترام رقابت، از كليه حوزههاي غيرضرور كه بخش خصوصي فعال وجود دارد عقبنشيني كند.اين پيشنهاد قاعدتا مشمول بنيانهاي اصلي يا تمايز ساز همشهري نميشود ؛ هر چند شكل غايي و ايدهآل آن چيزي ديگر باشد.
برادر بزرگتر، نگاهي كريمانهتر و جامعتر دارد و قرار است نقطه اتكاي ساير فرزندان خانواده باشد و لاجرم نميتواند يعني در شأنش نيست كه خودنگرباشد. اگر ايثارگر نباشد، البته هست ولي في الواقع يكي مثل ديگران، نه يكي خاص و قابل احترام. فناوري اطلاعات و ارتباطات پرسرعتترين و پر تغييرترين حوزه است.رسانه هم در همين ساحت تعريف ميشود. بنابراين زيست در حوزه رسانه، چه در سطح خرد (بنگاهها) و چه در سطح كلان (سياستگذاري ها) بهناچار بايد در طراز اين ويژگي باشد وگرنه محكوم به زوال است.
همشهري بهدليل بنيانهاي درستي كه بر آن بنياد يافته، بنايي محكم است كه با زلزلههاي معمول، فرونميريزد؛ اما اين اطمينان بهمعناي آن نيست كه غفلت ورزد. رصد مداوم محيط كه بيت الغزل برنامهريزي راهبردي است، چه محيط داخلي و چه خارجي و رقابتي همواره مورد نياز است.علاوه بر آن، اسير گذشته نبودن و آمادگي سنت شكني و بلكه ساختار شكني از الزامات حوزههاي پر تلاطم و عدمقطعيت است.همين روحيه است كه همشهري را بر فراز نگه ميدارد.