آن عكس از يك طرف حس خوبي ميداد از اينكه نتيجه كار روزنامهنگاري ايرانيها با سر و شكل و ظاهر حرفهاي، در كنار كار ديگراني در جهان قرار گرفته و ديده ميشود و از طرفي براي يك روزنامهنگار تازهكار مثل من يك جور منبع انگيزه و الهام بود. حالا سالها از آن عكس كذايي ميگذرد و ميدانيم كه آن تصوير بيشتر يك تصوير نمادين بود و روزنامه همشهري عملا به جز زماني كوتاه مجال حضور روي كيوسكهاي بينالمللي را پيدا نكرد. اما آن سطح استاندارد حرفهاي و جريانسازي در مطبوعات كشور را از همان بدو تولد سالها برعهده داشت و به دوش كشيد. در اين 25سال همشهري كوشيد ارتباطش را با مخاطبانش حفظ كند و براي اين منظور جسورانه تلاش كرد. سرمايهگذاري بزرگ براي ساختن فضاي تخصصي روزنامهنگاري شهري (با مجموعه همشهري محله)، تخصصي كردن و عمق بخشيدن ارتباطش با مخاطبان (با گروه مجلات همشهري) و حضور پررنگ در اينترنت (با همشهري آنلاين) نمونههايي از اين تلاشها و تجربههاست كه همشهري را در مقايسه با رقبايش در مطبوعات ايران هميشه جلوتر نگاه داشته است.
امروز اما شرايط و فضاي كار روزنامهنگاري در مقايسه با سالهاي گذشته تغييرات بنيادين كرده است. اين تغييرات در 2مسير كلي رخ دادهاند؛ اول در مسير كسب و كار و مديريت رسانهاي و دوم در مسير كار حرفهاي و خلاق روزنامهنگارانه. اين تحولات، امروز همه مؤسسات معتبر و باسابقه رسانهاي در جهان را با چالشهاي بزرگي روبهرو كرده است. ظهور تكنولوژي ديجيتال و شبكههاي اجتماعي سرعت اين تحولات را آنچنان بالا برده است كه هنوز هيچ بنياد رسانهاي و مطبوعاتي در جهان نتوانسته راهحل قابل اتكايي براي ادامه مسير پيدا كند. بهنظر ميرسد اصلا راهحل يگانهاي هم وجود ندارد و هر برند رسانهاي بايد در اين وضعيت جديد، تصميمات دشوار خودش را بگيرد. آنچه از وضعيت جديد ميدانيم اين است كه جهان ديجيتال يك اصل مهم را عوض كرده است؛ اصل توزيع. اگر پيش از اين مسئله اصلي كسب و كار ژورناليسم رساندن محتوا و اخبار به مخاطبان بود حالا ديگر اين مسئله بهصورت كلي از ميان برداشته شده است.
كاميونهاي حمل روزنامه دير ميرسند؟ شهرها و روستاهاي دور به مجلات و روزنامهها دسترسي ندارند؟ هزينه توزيع در شهرها و استانهاي ديگر بالاست و مقرون به صرفه نيست؟ در خارج از كشور زيرساخت و امكان مناسب براي توزيع وجود ندارد؟ خب، اين مشكل حالا ديگر حل شده است. امروز نزديك به ۵۷ميليون كاربر اينترنت داريم كه بيشتر از ۷۰درصد جمعيت كشور را شامل ميشود (مطابق آمار IWS) و بيش از ۴۰ميليون نفر در ايران از گوشيهاي هوشمند استفاده ميكنند. معناي اين ارقام وقتي كامل ميشود كه بدانيم لااقل ۲۰ميليون نفر كاربر اينستاگرام و ۴۰ميليون نفر كاربر تلگرام در كشور داريم. به اين ترتيب مسئله توزيع ديگر مسئله جدياي نيست.
توليدكنندگان محتوا ميتوانند بهراحتي و از طريق به اشتراك گذاشتهشدن خبرها و محتواهايشان به مخاطبان برسند و تعداد اين مخاطبان گاهي از مجموع تيراژ روزنامههاي كشور بسيار بيشتر است. اين وضعيت همانطور كه اشاره كردم مسئله همه مؤسسات بزرگ و روزنامههاست تا جايي كه گاردين حالا در پايان هر صفحه خبري يا مقالههايش، لينك درخواست كمك مالي براي ادامه دادن كار حرفهاي و دوام آوردن در جهان جديد را ميگذارد و نيويوركتايمز ساختار سنتياش را اصلاح ميكند.
يكي از آخرين تغييرات كه چند وقت پيش خبرساز بود، حذف پست «دبير بخش ارتباط با خوانندگان» بود. وقتي كه با يك كليك ساده، خوانندگان ميتوانند پاي خبر نظر بدهند و از آن مهمتر، در همان لحظه در اكانت توييتر خبرنگار مربوطه با او بحث كنند، ديگر وجود چنين بخشي چه ضرورتي دارد.
بيشتر برندهاي بزرگ مطبوعاتي، با اين چالش بزرگ يعني ضرورت درك تغييرات و تطبيق با آن مواجهند. افت تيراژ و فروش يكي از نتايج طبيعي و قابل انتظار اين شرايط تازه است. در شرايطي كه حتي تلويزيون هم دارد از رسانه ديجيتال شكست ميخورد، رسانههاي مكتوب بيشتر در معرض از دست دادن بازارشان هستند. همين سال گذشته شركت غول مكزيكي، «تله ويزا» كه كسب و كارش توليد سريالهاي تلويزيوني براي پخش هرشب در بازار آمريكاي جنوبي بود وارد بحران جدي مالي شد؛ چون پيشبيني اين را نكرده بود كه تعداد تماشاگران سريالهايش از تلويزيون مدام دارد كمتر ميشود. آنها دير فهميدند كه ديگر كمتر كسي تلويزيون تماشا ميكند. پلتفرم رسانه از دستگاههايي مثل تلويزيون، به موبايل و تبلت منتقل شده و به همين دليل سيستمهاي پخش كابلي هم دچار افت مخاطب شدهاند. امروز هر پلت فرم رسانهاي بيرون از اينترنت محكوم به شكست است.
مؤسسه همشهري هم مثل برندهاي بزرگ مطبوعاتي در مقابل اين چالش است و بايد براي آينده تصميم بگيرد. امروز هم رسيدهايم به يكي از همان روزهاي تصميم جسورانه براي باقي ماندن در سطح اول حرفهاي. فكر ميكنم راهحل همشهري هم از مسير تغيير پلتفرم ميگذرد. همشهري بايد اينترنت را آينده خود درنظر بگيرد و در آن حضور غالب و پردامنه داشته باشد؛ هم در توليد محتوا و اطلاعرساني با كيفيت و پيشرو و با درنظر گرفتن ويژگي چندرسانهاي بودن محتواهاي ديجيتال و مسئوليتپذيري در قبال خوانندگان و هم در توليد درآمد از طريق بازار آگهي و نيازمنديهاي شهروندان. همشهري بايد از همه امكانات تكنولوژي ديجيتال براي مهياكردن پلتفرم جديدي كه در آن روزنامهنگارانش و بازاريابهاي آگهياش بتوانند با حداكثر آزادي و حمايت سازماني فعاليت كنند استفاده كند.
بايد پذيرفت كه عصر تازهاي آغاز شده و كمتر كسي ديگر روزنامه ميخواند. آن عكس رؤيايي اول اين متن، اتفاقا در جهان جديد بسيار دست يافتني است. ميشود كه همشهري در كيوسكهاي ديجيتال در كنار ديگر برندهاي كسب و كار روزنامهنگاري قرار بگيرد. اين مسير از تغيير در ماموريت سازماني و تلاش براي درك شرايط جديد دنياي رسانه است. با سرعت بالاي تحولات رسانهاي، براي تحقق آينده رؤيايي و اميدبخش و قرار گرفتن در كنار نامهاي بزرگ ممكن است فردا هم دير باشد.