يعني پدرم روزنامه اطلاعات ميخواند و با وجود اينكه چندبار بهعلت نرسيدن اطلاعات به رشت، روزنامهفروش محل كيهان را پشت در خانه انداخت، اما هرگز «كيهان» خوان نشديم. كمي كه از پدر مستقلتر شدم، «سلام»خوان شدم. سياسيترين و انتقاديترين روزنامه نسل دهه ما. سلام سياه و سفيد بود و حتي آن تك رنگ قرمز اطلاعات را هم نداشت و ما هم دنيا را سياه و سفيد ميديديم: راست و چپ، سنت و تجدد، حكومت و اپوزيسيون، روشنفكر و متحجر، خوب و بد...
تا همشهري آمد. روزنامه رنگي... از جلال آلاحمد خوانده بوديم كه رنگيننامهها، ننگيننامهاند. جلفند. لوساند. فكلياند. حكومتياند. اما همشهري با وجود آنكه حكومتي بود، روشنفكر هم بود، متجدد هم بود، نه راست بود مثل رسالت، كه يكبار در روزهاي جنگ خريدم و فهميدم روزنامه خوبي نيست، و نه چپ مثل سلام، كه روزنامه محبوبم بود اما بعدها فهميدم چقدر با آن فاصله دارم. همشهري مثل اطلاعات خنثي هم نبود.
همشهري، بهخصوص در آن روزهاي اول به سردبيري احمد ستاري يك روزنامه روشنفكرانه و حرفهاي بود كه نگاه نسل ما را به زندگي عوض كرد. نشان داد زندگي نه سياه است و نه سفيد. بهتر بگويم: «زندگي هم سياه و هم سفيد است و رنگهاي بيكران ديگر... همشهري آن حرف امام را اجرا كرد كه«هي عكس مرا صفحه اول نزنيد و اگر ديديد يك كارگر يا كشاورز كار مهمي كرده عكس او را در صفحه اول بزنيد...» همشهري در آن سالهاي تازه از جنگ رها شده، صلح را به خانه مردم برد: گل و گياه، كتاب و فيلم...آه، سالهاي طلايي دهه 70. عصر اميد و سازندگي و زندگي... همشهري ارگان دهه طلايي 70 بود...
آن سالها كه شمارههاي اول همشهري را آرشيو ميكردم و آرزوي روزنامهنگاري داشتم هرگز فكر اينكه روزي گذارم براي كار به همشهري بيفتد را نكرده بودم: در سال۷۶ يك كار اداري در همشهري به من داده شد كه از سر چپروي آن را رد كردم اما 3سال بعد سردبير ضمائم همشهري شدم. داستان آن دراز است و فرصت كم اما آن سالها بهترين سالهاي كارم بود. زماني گفتم و نوشتم كه با وجود آنكه نخستين مقالهام در سلام چاپ شد و نخستين كار مطبوعاتي اجرايي آن در عصر ما بود اما من در همشهري حرفهاي شدم و كارم روزنامهنگاري شد. نسل ما از همشهري چيزهاي بسيار ياد گرفته است و اكنون اگر همشهري بخواهد سرافرازانه به حياتش ادامه دهد بايد كار نو بكند، در فرم، در قطع، در توزيع، در عرضه، در چاپ... و نسل تربيت كند.
همشهري آخرين قلعه مطبوعات بزرگ ايران است؛ اگر مديران جديد آن كه اعتماد با واسطه مردم تهران را بهدست آورند از اين فرصت بهترين استفاده را بكنند. ياد همه همشهريها را گرامي ميدارم: كرباسچيها، ستاريها، عطريانفرها، حاج مهدي كرباسچيها، حاجيها، عموزادهها، زائريها... اين روزنامه فراتر از يك گروه و جناح است. اين روزنامه يك نسل و يك دهه طلايي است.