تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۸۶ - ۰۴:۵۴

ایمان جلیلی: هوا حسابی سرد است، باد می‌آید.پایین تپه‌های پارک پردیسان روی یک ردیف بند، همین‌جوری لباس پهن کرده‌اند.

 از توی کانکس‌هایی که آن پایین ردیف شده‌اند، صدای آهنگ می‌آید؛ آهنگی که تم آفریقایی دارد؛ گاهی هم البته صدای غرش شیر یا شیهه اسب یا خرناس خرس!

جلوی ورودی چادر قرمزرنگ، 2 نفر دارند با هم تمرین می‌کنند؛ یکی‌شان دارد خودش را گره می‌زند و آن یکی با حرارت تشویقش می‌کند. صبح‌ها اگر بیایی اینجا اوضاع همین‌جوری است.

روزهای سیرک، درست بر عکس شب‌هایش ساکت است و هرکس سعی می‌کند آرام و بی‌سر و صدا کار خودش را بکند. پشت چادر بزرگی که هر شب در آن برنامه اجرا می‌شود، جایی است که کارکنان سیرک آنجا زندگی می‌کنند. اینجا خانه آنهاست؛ خانه‌ای که همیشه همراه خودشان این‌ور و آن‌ور می‌برند. این سبک زندگی خاطره‌های زیادی برای آنها درست کرده. کافی است چند دقیقه پای حرف‌هایشان بنشینی تا ببینی چه دنیای جالبی دارند؛ دنیای سیرک‌بازهای حرفه‌ای!

ارثیه پدری
سیرک یک کار خانوادگی است. حداقل در مورد این سیرک که این‌جوری است؛ سیرکی که خانواده تونی عناصر اصلی آن را تشکیل می‌دهند. خانواده آنها الان 350 سال است که این کار را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنند و ظاهرا آن قدر از کارشان راضی هستند که همچنان هنرشان  را به نسل بعدی خانواده منتقل کنند.

دریکس تونی - که سیرک به نام اوست و با اعتبار او فعالیت می‌کند- یک سناتور ایتالیایی است که درحال‌حاضر، حداقل 8 سیرک فعال دیگر در قسمت‌های مختلف دنیا دارد. او حالا روی حساب رفاقت چند ساله‌اش با خلیل عقاب - بنیانگذار اولین سیرک ایرانی- به اینجا آمده و قرار است حداقل 6 ماه به اجرای برنامه بپردازد.

دویو تونی، برادر کوچک‌تر دریکس است؛ کسی که با شیرها توی قفس می‌رود. او در واقع یک جورهایی کاپیتان سیرک هم به حساب می‌آید؛ «اگر از من بپرسید که چند سال است توی سیرک کار می‌کنم، جواب خواهم داد 350 سال! بله ما 5 نسل است که در ایتالیا این کار را ادامه می‌دهیم».

 او اما از 5 سالگی کارش را با آکروبات شروع کرده و بعد که کمی بزرگ‌تر شده رفته سراغ کار با حیوانات و الان هم تنها کسی است که با شیر و ببرها توی قفس می‌رود؛ «این حیوانات نسل در نسل پیش ما بزرگ شده‌اند. برای همین هم رابطه خوبی با هم داریم. من 26 سال است که با شیر و ببر سر و کار دارم و در این مدت هیچ‌وقت اتفاق بدی برایم نیفتاده».

 آنها الان توی سیرکشان 2تا شیر و 2 تا ببر دارند. یکی از این شیرها تنها بازمانده ماده نسل شیر ایرانی است که فعلا با او نمایشی انجام نمی‌دهند. آن یکی شیر - که رابطه بسیار خوبی با دویو دارد - اسمش لئو است. اسم ببرها هم مایا و دازوست.

 کوچک اما زیبا
«به جز روسیه و چین در بقیه جاها معمولا هنر سیرک‌بازی از پدر به بچه‌ها منتقل می‌شود. نسل ما هم افتاده توی این کار. ما الان سال‌هاست که به کشورهای مختلف سفر می‌کنیم. همیشه هم همسر و فرزندان‌مان همراهمان هستند. خود من همه عمرم را در این کانکس‌ها زندگی کرده‌ام؛ حتی توی یکی از آنها به دنیا آمده‌ام. پس اصلا این جور زندگی‌کردن برایم سخت نیست».

دویو راست می‌گوید. اینجا کسی هتل نمی‌رود. همه زندگی کارکنان سیرک توی کانکس‌هایی است که پشت چادرها قرار دارند؛ توی چهاردیواری‌های کوچک چرخداری که در یک چشم به‌هم‌زدن می‌شود وصلشان کرد به کامیون و راه افتاد.

فکر نکنید که داریم از یک چهاردیواری سرد و نمور حرف می‌زنیم که آدم در زمستان در آن یخ می‌زند و در تابستان از گرما می‌میرد. فضای داخل این خانه‌های سیار اصلا شبیه تصورات من و شما نیست؛ یک خانه بسیار شیک با کفپوش پارکت و یک کاناپه جمع و جور.

 یک آینه قدی، آشپزخانه، کابینت، لباسشویی، ماشین ظرفشویی، تلویزیون، سیستم تهویه مطبوع و حتی جکوزی! خانه‌ای که به شکل هنرمندانه‌ای تزئین شده؛ در و دیوار اتاق‌ها پر است از قاب عکس‌های کوچک که نماهای قدیمی‌ای از سیرک را نشان می‌دهد؛ لوسترها انگار که با وسواس خاصی انتخاب شده‌اند و دیوارکوب هایی که صاحبخانه خودش از بازار تهران خریده. آنها کاملا به محیط زندگی‌شان اهمیت می‌دهند.

دویو توصیف خوبی از این خانه‌های سیار دارد؛ «Small but beautiful» . او توضیح می‌دهد که این خانه‌ها را خودشان با دست خودشان ساخته‌اند. البته اصرار دارد که بگوید «خانه ما توی سیرک است. اینجا فقط استراحتگاه ماست».

جوان‌ترین مرد سیرک
دنیل، فرزند سوم دویو و جوان‌ترین آرتیست سیرک است، با 20 سال سن. او چند دقیقه مانده به شروع سانس اول، همراه خواهر کوچک‌ترش توی یکی از غرفه‌های راهروی ورودی ایستاده و به مردم ماسک و مجسمه و این جور خرت‌و‌پرت‌ها می‌فروشد. او چند دقیقه دیگر می‌رود توی سالن تا برنامه اجرا کند.

 این هم جزو ویژگی‌های آنهاست؛ همه‌شان چند تا کار را با هم می‌کنند؛ مثلا همین الان مردی که با مارها نمایش اجرا می‌کند، درست روبه‌روی دنیل دارد سیب‌زمینی سرخ کرده می‌فروشد. به‌جز خانواده تونی، 8 خانواده دیگر هم سیرک را همراهی می‌کنند که هرکدامشان علاوه بر نمایشی که اجرا می‌کنند، تخصص‌های دیگری هم دارند؛ مثلا یک خانواده چادرها را علم می‌کنند، یک خانواده دکوراسیون داخلی را می‌چینند و... بعد هم که کار تمام شد، همگی دست به کار می‌شوند و همه جا را تمیز می‌کنند تا همه چیز برای اجرای بعدی آماده باشد.

دنیل از کارهای روزمره یک جوان در سیرک می‌گوید: « صبح‌ها حدود ساعت 10 بیدار می‌شوم. از حیوان‌ها مراقبت می‌کنم، ژیمناستیک کار می‌کنم، گاهی هم می‌روم بیرون. شب‌ها هم بعد از تمام شدن اجرا با بقیه بچه‌ها جمع می‌شویم دور هم و تا حدود 6 صبح گپ می‌زنیم».

 دنیل می‌گوید همین دور هم بودن برایش بهترین تفریح است و برای همین تا حالا خیلی خودش را مشغول کتاب خواندن نکرده. حتی نشده که یک بار یک فیلم را تا ته تماشا کند! او از اینکه در سیرک کار می‌کند، خوشحال است؛ «بعضی وقت‌ها به سرم زده که کار دیگری بکنم. گاهی می‌گویم کاش فوتبالیست می‌شدم و در کالچیو بازی می‌کردم ولی بیشتر که با خودم فکر می‌کنم، می‌بینم گل زدن و نمایش دادن خیلی شبیه هم است. مردم برای هر دو تا کار دست می‌زنند».

و اگر در مورد درآمد از مرد جوان بپرسی، جواب جالبی به‌ات می‌دهد؛ «درآمد خوب است، بالا و پایین دارد؛ بعضی وقت‌ها ستاره است و گاهی اصطبل! » ( این یک ضرب‌المثل ایتالیایی است توی این مایه‌ها که بالاخره درآمد کم و زیاد می‌شود).

جوان‌های ایرانی با معرفت‌ترند
آنها زیاد بیرون نمی‌روند مگر اینکه کاری، خریدی، چیزی داشته باشند. برای همین هم دنیل زیاد با ایرانی‌ها سر و کار نداشته. او اما می‌گوید مردم ایران خیلی شبیه اروپایی‌ها هستند؛ مردم خوب و خوش‌مشرب.

 این را پدرش هم تایید می‌کند؛ «آنجا توی تلویزیون، تصویر مثبتی از ایران نشان نمی‌دهند ولی وقتی به ایران رسیدیم، من با دیدن مردم شما کاملا شگفت‌زده شدم و الان بی‌نهایت خوشحالم که ایران را برای توقف سیرک انتخاب کرده‌ایم». دنیل همچنان دارد فکر می‌کند که درباره جوان‌های ایرانی چه بگوید که مادربزرگش وارد ماجرا می‌شود؛ یک پیرزن 84 ساله اصالتا روس که همراه پسرهایش - دریکس و دویو - به ایران سفر کرده؛ «من احساس می‌کنم معرفت جوان‌های ایرانی از ایتالیایی‌ها بیشتر است؛ به خصوص دخترهایشان!».

مادربزرگ - که اتفاقا بسیار سرحال و خوشحال هم هست - از خاطراتش در سیرک می‌گوید: «من توی روسیه موسیقی می‌خواندم اما بعد درسم را گذاشتم کنار و با یک سیرکی ازدواج کردم و وارد یک زندگی عجیب شدم».

 او مدتی را هم در تئاتر واریته ایتالیا کار کرده و بعد کم‌کم خودش تبدیل شده به یکی از پایه‌های ثابت سیرک همسرش. مادربزرگ خانواده تونی تا 81 سالگی همچنان در سیرک کار می‌کرده و الان 3 سالی هست که بازنشسته شده. او ولی حاضر نیست در خانه‌اش در ایتالیا بماند و همان‌جا زندگی کند؛ «خانه و زندگی من توی همین کاروان‌هاست، کنار بچه‌هایم. اگر قرار باشد یک جای ثابت زندگی کنم، از غصه دق می‌کنم».

پسر خلیل عقاب دارد راه پدرش را ادامه‌می‌دهد
فکر نکنم نسل سوم داشته‌باشیم

ابراهیم عقاب - فرزند خلیل عقاب – معروف‌ترین سیرک‌باز ایرانی است که حالا دارد یک جورهایی کار پدر را ادامه می‌دهد. او در سیرکی که به همراه ایتالیایی‌ها برپا کرده‌اند، با خرس بازی می‌کند و قسمتی از کار اجرای برنامه را هم برعهده دارد؛ ضمن اینکه به خاطر تسلطش به زبان ایتالیایی، خیلی وقت‌‌ها نقش مترجم دویو را  بازی می‌کند.

  • مثل اینکه مدت زیادی ایران نبوده‌ای؟

بله، تقریبا نصف عمرم را خارج ایران گذرانده‌ام.

  •  چند سالت است؟

31 سال.

  • الان ایران زندگی می‌کنی؟

بله.

  • ظاهرا سیرک تونی در دنیا سیرک معروفی است؛ چطوری آوردیدشان ایران؟

خب، ما چند سالی هست که این خانواده را می‌شناسیم و پدرم از سال‌ها قبل توی این فکر بود که پای یک سیرک بزرگ و صاحب‌نام را به ایران باز کند و خب، خوشبختانه این اتفاق بالاخره افتاد.

  • خودت غیر از کار با حیوانات کار دیگری هم در سیرک می‌کنی؟

خب، من هم رام‌کننده حیوانات هستم، هم آکروبات کار و هم بند باز. مجری‌گری هم می‌کنم.

  • این کارها را کجا یاد گرفتی؟

بیشتر توی ایتالیا. به‌هرحال بهترین سیرک‌بازهای دنیا در این کشور هستند.

  • ما هیچ‌وقت در ایران سیرک ثابت نداشته‌ایم؟

خیر.

  • چرا؟

خب، ما چند سالی درگیر جنگ  بودیم و در آن شرایط خیلی نمی‌شد به سیرک فکر کرد. ولی از سال 70 سعی کردیم سیرک‌هایی را به صورت گردشی راه بیندازیم. الان هم امیدواریم که با آمدن سیرک‌های مطرحی مثل این و آموزش جوان‌های ایرانی، بتوانیم یک سیرک ثابت در ایران راه بیندازیم.

  • الان این گروه ایتالیایی از اقامت در ایران راضی‌اند؟

بسیار زیاد. از همین حالا به فکر تمدید قراردادشان هستند.

  • همین جوری‌اش چقدر قرار است اینجا بمانند؟

فعلا 6 ماه.

  • خودت هم بچه داری؟

بله، 2تا.

  • و آنها قرار است نسل سوم سیرک‌بازهای ایران باشند؟

گمان نمی‌کنم علاقه‌ای به ادامه‌دادن این کار داشته باشند.