روزگاری که این لفظ در جهان رایج بود و اعتبار داشت (نیمه قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم)، جوامع 3سطح جمعیتی داشتند: گروه اندکشمار شاهزادگان و نجبا که معمولا کمتر از یکدرصد بودند؛ گروه پرشمار کارگران و دهقانان که بیش از 80درصد جمعیت را تشکیل میدادند و سرانجام گروههای نورسته صنعتگران و بازرگانان و پیشهوران و پزشکان و وکلا و معلمان و نویسندگان که باقی جمعیت بودند و اصطلاحا طبقه متوسط نامیده میشدند.
ویژگی طبقه متوسط این بود که از امتیازات انحصاری طبقه اشراف بینصیب بود اما برخلاف کارگران و دهقانان، اجیر دیگران هم نبود و روزگارش به سختی نمیگذشت و دغدغه آینده نداشت. از حدود 80سال پیش با تغییر بافت جمعیتی جهان، این ترکیب به هم خورد و مبنای محاسبه جایگاه افراد و خانوارها عوض شد. از آن پس، میزان درآمد خانوارها مبنای برآورد و تحلیل سطح رفاه شد و آینده را دیگر کسی و چیزی نمیتواند تضمین کند مگر پساندازهای شخصی مطمئن و بیمههای قابل اعتماد.
2. طبق مبنای جدید، درآمد سالانه بسیاری از دهقانان کمزمین و کارگران میانسال جهان ازجمله در ایران، از کسانی که زمانی عضو طبقه متوسط شمرده میشدند (مانند معلمان و نویسندگان و پیشهوران)، بیشتر شده است و آن طبقهبندی قدیمی موضوعیت خود را از دست داده و مفهوم طبقه متوسط به افسانهها پیوسته است. طبق تعاریف جدید- که در ایران هم رایج است- مبنای محاسبه سطح رفاه، قرار گرفتن افراد در یکی از دهکهای دهگانه است که توانایی مصرف افراد را بهصورت تطبیقی نشان میدهد.
مطابق این الگو، در ایران امروزکه نرخ بیکاری آن مطابق آمارهای رسمی 6/12درصد است حدود 3میلیون و 500هزار نفر بیکارند که قطعا در فقر مطلق قرار دارند، مگر اینکه تحت پوشش اعضای خانواده یا نهادهای حمایتی دولتی باشند. این دسته افراد بهعلاوه کسانی که درآمدشان فقط یارانه دولت است در دهک اول قرارمیگیرند و بقیه جمعیت کشور براساس میزان درآمد خود در یکی از دهکهای دوم تا دهم جای میگیرند. اگر کسی فقط شغل تماموقت داشته باشد و دستمزدش همان حداقل دستمزد تکلیفی دولت باشد (که غالبا بیشتر است)، از فقر مطلق حتما خارج میشود و بسته به محل زندگیاش شاید در دهکهای دوم و سوم قرار گیرد.
3. مطابق آمارهای مرکز آمار ایران، متوسط درآمد سالانه خانوارهای ایرانی در فواصل 10ساله 1359، 1369، 1379و 1389، بهترتیب 609هزار ریال، 2011هزار ریال، 22388هزار ریال و 106156هزار ریال بوده است. پس از آن نیز در آخرین سالی که آمارهای آن منتشر شده (1394)، متوسط درآمد سالانه خانوار 278872هزار ریال بوده است. متوسط هزینه سالانه خانوار هم متناظر با آن 546هزار ریال، 2294هزار ریال، 24175هزار ریال، 113678هزار ریال و 262379هزار ریال بوده است.
یعنی در همه این دوران 35ساله فقط دو بار یعنی در سالهای 1359و 1394، متوسط درآمد سالانه خانوارها از متوسط هزینه سالانه آنها بیشتر بوده است. البته معنای این میانگینها این نیست که ترکیب دخل و خرج همه خانوادهها چنین معقول و تقریبا مطلوب بوده است. گروهی نصیب بسیار بردهاند و بسیاری سهمی ناچیز.
4. با توجه به شکاف درآمدی شدید در ایران (که طرفداران نظریه طبقه متوسط، آن را شکاف طبقاتی مینامند)، میان درآمد متوسط و «نقطه میانه درآمد» فاصله زیادی است که شاید جز در ایالات متحده آمریکا نظیری نداشته باشد. مراد از نقطه میانه درآمد، جایی در حوالی دهکهای 5 تا 7 یا متوسط درآمد این 3دهک است که در جدول درآمدهای ایران (و بر اساس برآورد غیررسمی) حدود 15میلیون تومان است.
یکی از شاخصهای رایج در جهان برای شناسایی دارندگان درآمد نزدیک به الگوی طبقه متوسط، همین شاخص میانه است. کسانی که درآمد سالانه آنها دوسوم عدد شاخص میانه یا بیشتر از آن باشد، در زمره دارندگان درآمد متوسط قرار میگیرند و کسانی که درآمدشان کمتر از این میزان باشد خارج از دایره دارندگان درآمد متوسط قرار میگیرند. براساس این شاخص میانه، حدود نیمی از جمعیت کنونی ایران از دایره دارندگان درآمد نزدیک به الگوی زندگی طبقه متوسط خارج هستند و در زمره فقیران قرار دارند.
5. لایحه بودجه سال 1397، خواسته یا ناخواسته، در چارچوب چنین تحلیلی از وضع اقتصادی ایران و با دلنگرانی درباره دهکهای درآمدی اول تا پنجم، تنظیم شده است. در این لایحه، رقم کلی یارانهها از 48هزارمیلیارد تومانی که در بودجه امسال مصوب شده، به 37هزار میلیارد تومان کاهش یافته است و این مبلغ هم قرار نیست یکسره صرف پرداخت یارانه نقدی بشود. بلکه 23هزارمیلیارد تومان آن یارانه نقدی خواهد بود و مابقی در قالب سیاست کاهش فقرمطلق از طریق افزایش بودجه بهزیستی و کمیته امداد، یارانه بخش سلامت و یارانه نان هزینه خواهد شد.
اگر این بخش لایحه بودجه در مجلس تصویب شود و به تأیید شورای نگهبان برسد و دولت در اجرای آن کوتاهی نکند، میتوان امیدوار بود که ایران تا زمان سر رسید سند چشمانداز 1404، اگر هم قدرت اول منطقه نشود، دستکم رابطه درآمدی دهکهای درآمدی را معقول کند وبه جای تقسیم علیالسویه پول، آن را به نیازمندان برساند.
چنین کاری- که نتیجه طبیعی آن کمشدن فاصلههای درآمدی کنونی است- علاوه بر کمکردن آسیبهای اجتماعی، موجب افزایش تقاضای اقتصادی و تحریک رشد اقتصادی هم میشود و در حوزه نظری به افسانه طبقه متوسط در ایران پایان میدهد و به قول پرسکات، اقتصاددان «همه ما عضو طبقه متوسط میشویم».