جاوید قرباناوغلی در ستون سرمقاله شرق با تيتر«مذاکره به جای پیغامهای مخفی» نوشت:
با گذشت حدود دو سال از حادثه مشکوک آتشزدن سفارت عربستان سعودی در تهران و قطع روابط دیپلماتیک، تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسیده و بیم آن میرود که در صورت استمرار، به شرایطی غیرقابلکنترل تبدیل شده و منطقه را با بحران دیگری روبهرو کند که خسارات و تبعات احتمالی آن بهمراتب بیش از تصور خواهد بود. امروز این سؤال برای تحلیلگران مسائل منطقه مطرح است که بحران در روابط تهران و ریاض تا کجا پیش خواهد رفت و نقش آمریکا و اسرائیل در این سناریو چگونه خواهد بود؟ آمریکا از زمان حضور ترامپ در کاخ سفید در تلاش برای برهمزدن توافق هستهای است. تهدید خروج از برجام را مانند شمشیر داموکلس بر سر این توافق بینالمللی و دیگر کشورهای ١+٥ امضاکننده آن نگه داشته است و چنانكه شاهدیم از هر وسیلهای برای نیل به این هدف استفاده میکند که تأییدنشدن پایبندی ایران و ارجاع تصمیمگیری دراینباره به کنگره از جمله آن است؛ هرچند که بهدلیل دفاع حامیان توافق، این اقدام ترامپ فعلا با شکست روبهرو شده است. اقدام دیگر ترامپ برای همراهکردن متحدان اروپایی آمریکا در برهمزدن توافق، موضوعات منطقهای و دخالت ایران در آن است. پیگیری تحرکات مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی حکایت از آن دارد که آمریکا در پیشبرد این راهبرد توانسته است به موفقیتهایی دست یابد که اظهارات رو به تزاید مقامات فرانسه درباره نقش ایران در منطقه مؤید این مطلب است. پایانبخشیدن به ایرانهراسی در صحنه بینالمللی و آغاز دوره جدید از تعامل جهانی، ازجمله مهمترین دستاوردهای برجام است که باید آن را پاس داشت و از هر اقدامی که روابط ایران با جهان را به دوره قبل از برجام برگرداند، پرهیز کرد. درحالحاضر، مهمترین تهدید دراینرابطه، تنش رو به تزاید در روابط ایران و عربستان است و چنانكه ملاحظه میکنیم مقابله با ایران که وجه مشترک سیاستهای ریاض و تلآویو است، موجبات نزدیکی ایندو را فراهم کرده است. رصد اقدامات نهادهای تصمیمگیر آمریکا در ارتباط با ایران و تحرکات و اظهارات ناصواب متحدان آن، نمایانگر اتحادی نامیمون بین مخالفان و آمادهسازی منطقه و جهان برای اقدامی شرورانه درباره ایران است که باید آن را جدی گرفت و تا قبل از رسیدن تحولات به نقطه بازگشتناپذیر، از بروز فاجعهای دیگر در منطقه جلوگیری کرد. از زمان روی کارآمدن هیئت حاکمه جدید در ریاض، تحرکات در روابط عربستان و اسرائیل شدت یافته و در چند سال اخیر، بهويژه پس از توافق هستهای ایران با کشورهای ١+٥، تحولات سوریه و پیروزی اسد و متحدانش (ایران و روسیه) و همچنين بحران یمن که مانند باتلاقی عربستان را در خود فرو برده، همکاریهای سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی ریاض-تلآویو افزایش یافته است که به نظر میرسد هدف عمده این دو، مقابله با ایران و گسترش نفوذ کشورمان در خاورمیانه در دوران پسابرجام است. این تحولات در شرایطی صورت میگیرد که عربستان مانند بسیاری از کشورهای عربی روابط رسمی دیپلماتیکي با اسرائیل ندارد.
البته دلیل این امر در وهله نخست، مسئله فلسطین و مخالفت افکار عمومی جهان عرب و اسلام با رژیم صهیونیستی است. حساسیت این موضوع و هزینه بالای سیاسی چنین روابطی بهگونهای است که تعدادی از کشورهای عرب، باوجود داشتن ارتباطات گسترده با اسرائیل از افشای آن بیمناک هستند. عربستان بهدلیل ادعای زعامت بر جهان عرب و کلیدداری کعبه و آگاهی از حساسیت مسلمانان جهان، تا چند سال اخیر همچون ایران حتی از بهکاربردن نام «کشور اسرائیل» بهطورمستقیم امتناع کرده و بهجای آن از عبارت «موجودیت صهیونیستی» استفاده میکرد. در زمینه تجاری و اقتصادی نیز، براساس اطلاعات در دسترس، روابط گستردهای میان عربستان و اسرائیل برقرار نيست و باوجود تحولات مثبت و رو به تزاید بین این دو، هنوز هواپیماهای خطوط هوایی اسرائیل برای پرواز به کشورهای آسیایی اجازه عبور از حریم هوایی سعودی را ندارند. ٤٠ سال قبل، سازش مصر و اسرائیل با مقاومت جدی اعراب، جهان اسلام و بهويژه مردم مظلوم فلسطین روبهرو شد و جبههای متشکل از چهار کشور عربی برای مقابله با آن معاهده ننگین تشکیل شد. چنانكه ذکر آن رفت، برخی از کشورهای عربی و اسلامی باوجود ارتباطات پنهان با اسرائیل، از ترس واکنش مردم جرئت آشکارسازی آن را نداشتند. وقوع انقلاب اسلامی و برافراشتهشدن پرچم مبارزه با اسرائیل، توان مضاعفی را به برخی کشورهای عرب و خصوصا فلسطینیهای در خط مقدم مبارزه داد.
امروز شرایط با چهار دهه قبل کاملا متفاوت شده و تشتت بین کشورهای عربی و اسلامی از اختلافات آنها با اسرائیل نمود بیشتری دارد. در چنین شرایطی، نزدیکی عربستان سعودی و اسرائیل و شکستن قبح روابط با این رژیم در بین کشورهای عربی و اسلامی تحولی خطرناک در منطقه است و ضرورت دارد ایران از همه توان خود برای جلوگیری از این تحول استفاده كند. آمریکا و اسرائیل با استفاده از شرایط منطقه درصدد هموارکردن راهی هستند که از زمان اشغال فلسطین تاکنون در انجام آن ناکام بودهاند. عربستان بازیگری تنها و منزوی در جهان عرب و اسلام نبوده و در بین این کشورها نفوذ چشمگيري دارد. این بدان معناست که بهبود روابط اسرائیل و عربستان به احتمال زیاد محدود به مناسبات دوجانبه نخواهد ماند و دیگر کشورهای دنبالهرو سعودی در منطقه نیز بهتدریج بهسمت همکاری با اسرائیل و عادیسازی روابط حرکت خواهند کرد. دکتر روحانی اخیرا دو شرط، یا بهقول خود «دو قطع» را برای اعاده روابط با عربستان مطرح کرده و اظهار داشت: «ما دو قطع از عربستان میخواهیم؛ قطع دوستی غلط با صهیونیسم و قطع بمباران غیرانسانی در یمن. ما دیگر با عربستان مشکلی نداریم و میتوانیم روابطمان را برقرار كنيم و روابط خوبی داشته باشیم.
آنها باید آغازگر این مسئله باشند». ایران بارها بر راهحل سیاسی بحران یمن تأکید کرده ولی روشن است که عربستان در فضای کنونی و با پیشروداشتن نتایج جنگ در عراق و سوریه و تا زمانی که پایان بحران یمن تضمینکننده امنیتش نباشد، همچنان به تهاجم نظامی به این کشور ادامه خواهد داد. انتقاد آمریکا از عربستان بهدلیل شرایط وخیم کودکان ناشی از بمبارانهای کور و بیهدف، حذف فیزیکی روباه یمن، علی عبدالله صالح، از صحنه تحولات و همچنین تصمیم اخیر ترامپ در انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، فرصت مغتنمی برای اجرائیکردن راهحل سیاسی در یمن است. تحقق این مهم نه در پیغامهای مشروط و مخفی بلکه در بازگذاشتن کانالهای مذاکره با همان منطق تجربهشده و موفق برد-برد با عربستان سعودی است. موفقیت در ناکامگذاشتن جریانی که در تلاش برای ازبینبردن قبح رابطه با اسرائیل به بهانه «هراس از تهدید ایران» است کمتر از موفقیت در یمن نیست؛ بهويژه اینکه عربستان، یمن را موضوعی کاملا حیاتی برای امنیت خود میداند و با پشتوانه مالی عظیم خود قادر به ادامه جنگ تا زمانی طولانی است، درحالیکه استمرار آن برای مردم یمن فاجعه و برای ديگران مستلزم هزینههای سنگین خواهد بود.
- اقتضاي پارلمان
الياس حضرتي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
ديروز مجلس، روز نسبتا پرسروصدايي را پشت سر گذاشت. يكي از نمايندگان بحثي پيش كشيد كه باعث واكنش طرف مقابل شد. بحثها آنقدر داغ شدند كه هيات رييسه هم بالاجبار در آن دخالت كرد. آنها كه با سازوكار مجلس آشنا نيستند اين نوع مجادلات را به پاي بحران سياسي ميگذارند و چنين وانمود ميكنند كه از سرريز دعواهاي داخل نظام، فضاي مجلس متشنج ميشود. اما حقيقت اين است كه اولا نبايد نام تشنج بر اين نوع بحثها نهاد، ثانيا جزو طبيعت پارلمان است كه نمايندگان صريح و بيملاحظه، آنچه را لازم ميدانند بيان كنند و در احقاق حق موكلان خود بكوشند. در واقع هر چقدر پارلمان شور و حال بيشتري داشته باشد جامعه و فضاي عمومي آرامتر خواهد بود.
هم مطبوعات و هم مجلس محل مباحثه و تضارب آرا هستند. هم در رسانه و هم در پارلمان، سازوكارهايي پيشبيني شدهاند تا فعالان سياسي و وكلاي ملت با يكديگر بحث كنند و بيملاحظه و بيمداهنه آنچه را حق ميپندارند و به صلاح ميدانند بر قلم و زبان آورند. معمولا در جوامعي كه مطبوعات و پارلمان پرسروصدا و پرتنش باشند، جامعه در وضعيت آرامتري به سر ميبرد، برعكس اگر امكان گفتوگوي صريح و آزاد را از مجلس و مطبوعات بگيريم آنگاه اين تنشها به جامعه سرايت ميكند و منازعه به ميان مردم راه مييابد. يادمان باشد كه در جامعه، امكان منازعه و تخطئه وجود ندارد. سازوكارش نيز تعبيه نشده. مردم اگر مطمئن باشند كه وكلايي متعهد دارند كه از حقوقشان دفاع ميكنند و اگر بدانند كه در مطبوعات، روشنفكران و فعالان سياسي هوشيار و آگاهند و منتقدانه و متعهدانه جلوي انحرافات و اشتباهات را ميگيرند و باب نقد سياسي و اجتماعي را باز نگه ميدارند، آنگاه با خيال آسوده و اطمينان خاطر به كار و بارشان مشغول ميشوند. هر چقدر كه از سرايت دعوا و تشنج به جامعه جلوگيري كنيم، از آن طرف از بحث و جدل در مجلس بايد استقبال كنيم. اينكه حق با كدام طرف است به نظرم بحث فرعي است. مهم اين است كه مجلس دهم مجلسي زنده و پويا و پرتحرك است و گفتمانهاي مردمسالارانه در آن جدي است و نمايندگان در بيان آرا و نظريات خود مصونيت پارلماني دارند و در احقاق حق موكلان خود كوتاهي نميكنند.
- خستهاند که گرد و خاک میکنند
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- وضعیت عمومی کشور چگونه است؟ چقدر موفق بودهایم؟ ریشه برخی ناکامیها و نابسامانیها کجاست؟ جریان غربگرا، اولا همواره قائل به ناتوانی کشور بوده و ثانیا راه پیشرفت را در تبدیل شدن به اقمار غرب وانمود کرده است. این طیف در دورههای موسوم به سازندگی، اصلاحات و اعتدال، هر چه در چنته داشت رو کرد و نشان داد رویکرد او به غایت عقیم است. آنها خسارتهای بزرگی را برجا گذاشتهاند. رکورد تورم 49/6 را در سال 74 - بدون تحریمهای فعلی- پدید آوردند؛ فساد و خسارتهای رکورد گونهای مانند خسارت 18 میلیارد دلاری (و به روایتی 35 میلیارد دلاری) قرارداد کرسنت و فساد 15 هزار میلیاردی صندوق فرهنگیان را رقم زدند، غرب را بر سر مسائل مختلف از ملت ایران طلبکار کردند و این آخر سری، پیشنهاد مسموم توافق با آمریکا را نسخه معجزه آسا جا زدند.
2- برخی از آنها در رد گمکنی و سرکار گذاشتن مردم استادند. همواره در سررسید وعدهها، به جای پاسخگویی، طلبکار شده و دست پیش گرفتهاند. شخصیت رشد نیافته دارند و مسئولیت کارهایشان را برعهده نمیگیرند. شگرد شبکه مستخدمان آنها، تولید شبهه است؛ همان فضای فتنهای که برای ترساندن مردم از حق و کشاندن آنها به سوی باطل لازم است. به تعبیرعلی علیهالسلام درخطبه 38 نهجالبلاغه «شبهه از اين نظر شبهه ناميده شده كه شبيه حق است. دوستان خدا در آن با روشنايى يقين سير مى كنند و راهشان راه هدايت است. اما دشمنان خدا در شبهه، وسيله دعوتشان گمراهى و راهنمايشان، كوردلى است».
3- شبهه داریم تا شبهه. یکی واقعا نمیداند؛ برایش سؤال پیش آمده وامر مشتبه شده. دیگری اساسا عاشق غبارآلود کردن فضاست. شبهه میسازد و موجسواری میکند. خواص دنیاطلب حق را میشناسند اما زیر پا میگذارند و سپس، مطالبه گر همان حقِ پایمال میشوند. مانند ائتلاف یاران پیمانشکن امیرمومنان (ع) با سردستههای فساد نظیر ولید و مروان و در عین حال سردادن شعارعدالت. امام درباره آنها فرمود «انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دماهم سفکوه. حقی را مطالبه میکنند که واگذاشتند، و خونی را میطلبند که خود ریختند».
4-امام درخطبه 148 درباره همین متنفذان بدعهد فرمود «هر يك حكومت را براى خود اميد داشت و به سوى خود مى گرداند، نه دوست خويش... هر يك نسبت به دوستش كينهاى در دل دارد و به همين زودى پرده از اين حقيقت برداشته مى شود. به خدا قسم اگر به آنچه میخواهند برسند، اين، آن یکی را نابود مىكند و آن، اين را از ميان برمى دارد. گروه ستمگر به پاخاستهاند، جمعيتى كه به حساب حق كار كنند، كجايند؟...براى هر گمراهی، سببى، و برای هر عهدشكنى، شبههاى هست.»
5- شبههبازان، خودکامهاند؛ چنانکه امیر مومنان(ع) در خطبه 105 نهجالبلاغه فرمود «ازكرامت خدا به منزلتی رسيدهايد كه به خاطر آن كنيزان شما احترام مىشوند. آنان كه شما برتر از آنها نيستيد و بر آنان حقّى نداريد، شما را بزرگ مىدارند. اينك مىبينيد عهد خدا شكسته مىشود و غضب نمىكنيد، در حالى كه از شكستن عهد پدرانتان به غيرت آمده، آن را ننگ مىدانيد... شما طغیانگران را بر خود مسلّط كرديد و زمام امور را به آنان سپرديد و امور الهى را به آنان واگذاشتيد. يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ يَسيرُونَ فِىالشَّهَواتِ. آنها به شبههها عمل مىكنند و در شهوات ره مىسپارند.»
6- فلان کانال مدعی «عدالتطلبی» و متمایل به حلقه انحرافی که مدیر آن 11 سال است در نروژ اقامت گزیده - و گویا تابعیت همان جا را هم گرفته- شبهه انداخته؛ «(رهبری) در اوج تحریمها، شرایط کشور را مشابه بدر و خیبر تحلیل میکردند که به شکل ضمنی به این معنا است که پیروزی بزرگی در پیش است اما در عمل نرمش قهرمانانه رخ داد و بعید میدانم الان کسی از برجام به عنوان کنده شدن در قلعه خیبر یاد کند. در حوادث انقلابهای عربی با کلیدواژه بیداری اسلامی وقایع را تحلیل میکردند و نوید غلبه ظهور تمدن درخشان اسلامی را میدادند. اما دیدیم این اتفاق نیفتاد».
7- مگر انسان چشمانش را ببندد یا تعمد به ندیدن داشته باشد و گرنه طرف برنده و بازنده مصاف بزرگ در منطقه کاملا روشن است. ما در هارتلند ملتهب جهان زندگی میکنیم، نه سوئیس و نروژ و سوئد. هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ رژیم صهیونیستی) و نظایر آنها بارها جنگ سوریه و عراق را جنگ جهانی سوم خواندند. هدف اصلی این جنگ پیچیده، انهدام ثبات و استقرار ایران بود؛ در دورهای که دشمن تصور میکرد با غلبه دادن خوشبینی به غرب درایران میتواند رمق از انقلاب اسلامی بستاند. آیا پیروزی معجزهآسا بر جبهه استکبار در این جنگ نیابتی مهیب قابل دیدن نیست؟! آیا میتوان برپایی بیرق بیداری و مقاومت اسلامی از عراق و سوریه و لبنان تا بحرین و یمن را مشاهده نکرد؟ آیا فهم اینکه هر انقلابی زمانبر است، بهره هوشی بالایی میخواهد؟ اگر انقلاب اسلامی در سال 42 آغاز شد، 15 سال طول کشید تا به پیروزی برسد. اگر امنیت و اقتدار و ارادههای مصمم، شرط اول تمدن سازی است، آیا امروز همین ظرفیت فعال را در جبهه مقاومت اسلامی مشاهده نمیکنند؟ بله قطعا اگر عملکرد فرصتسوز و رویکرد بدعتآلود (اجتهاد مقابل نص) امثال جریان فتنه و حلقه انحرافی نبود، توفیقات دوچندان داشتیم.
8- «حمزه - غ» از اعضای ستاد فتنه در سال 88 بود که به پاریسگریخت. او اخیرا نوشته است «زندگی در متن جامعه در فرانسه نه فقط شناخت من رو به جامعه غربی تغییر داد؛ که حتی فهمم از کشورخودمان را تغییر داد. در مواجهه با سیاست درغرب متوجه شدم چقدر تصویری که از جهان آزاد و دولتهای دموکرات توسط روشنفکران[ترسیم شده] دروغین است. حجم جنایتی که اروپا و آمریکا دراشل جهانی کردهاند، هر دیکتاتوری را رو سفید میکند. حجم دخالتهای نظامی غرب، کشت و کشتار در کشورهای مختلف، حمایت از دولتهای استبدادی، برنامهریزی برای بیثباتی در کشورهای دیگر بسیار زیاده اما قبلا چون پروپاگاندای جمهوری اسلامی میدیدم، بهش بیاعتماد بودم... شرایط اقتصادی اجتماعی ایران را که با آمار و ارقام بانک جهانی یا مطالعات غربیها میبینم، در اکثر شاخصهای توسعه جزو ۲۰ کشور اول جهان هستیم؛ در حالی که احساس فلاکت در ایران در حد این است که در ۲۰ تای آخر هستیم. الان برایم روشن است این میزان احساس فلاکت ریشه در واقعیات اقتصادی ندارد. یکی از توهمهایی که داشتم این بود: ریشه مشکلات ما در جهان به خاطر «تنش زایی» است و اگر «تنشزدایی» کنیم مشکلات ما حل میشود. دیدن و خواندن گفتوگو با سیاستمدار غربی و خارج شدن از چارچوب رقابتهای داخلی به من این فرصت رو داد که متوجه عمق این توهم بشوم».
9- درباره عوارض مدیریت اشرافی میتوان چند جلد کتاب نوشت. وزیر راه و شهرسازی اخیرا گفته است «روشهای تامین مسکن باید تغییر کند». چرا فاعل این جمله معلوم نیست؟ مخاطب این باید کیست؛ جز خود او که در چند دوره وزارت طی سه دهه گذشته، به جای انجام مسئولیت و تامین مسکن مردم، فقط حرف زده است؟! وزارت جای اقدام و عمل است نه خطابه. اما چه کنیم که به تعبیر دبیرکل حزب کارگزاران، با مدیریت خسته طرف هستیم. آقای کرباسچی اردیبهشت 94 با نگرانی گفت «نباید این گونه باشد که مسئولیتها را از دوش خود برداریم. آیا دلمان نباید شور بزند؟ نمیشود معاون وزیر و وزیر باشیم، اما استدلال کنیم اگر بودجه دادند، کار میکنیم و اگر ندادند کار نمیکنیم! به وزیر راه گفتم شما 4سال وزیر هستید که انشاءالله 8 سال بشود. بعد از 8 سال با خانواده به سفر خواهید رفت. اما اگر در همین ترافیک متوقف شوید، آیا نوههای شما نخواهند گفت در دوره وزارت خود چه کاری انجام دادید؟! باید دلمان شور بزند. بقیه وزارتها هم همینگونه است. دولت باید فکری در این باره کند. اینکه تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمیشود. اصلاً فرض کنید مناقشه هستهای هم حل شد، بعد از آن چه؟ این بیتحرکیها آدم را برای دولت نگران میکند. چشم برهم گذاشتیم نصف مهلت دولت گذشت».
10- او اخیرا نیز به عنوان توصیه به شهردار تهران - که 4 سال قبل به خاطر ناراحتی قلبی و با توصیه پزشکان، از مدیریت به مراتب سبکتر سازمان میراث فرهنگی استعفا داد - گفته است «شهرداری، کار اجرایی بسیار طاقتفرساست. آقای نجفی باید از نیروهای توانمند و در عین حال جوان و سرحال استفاده کند. قدم آقای نجفی که روی چشم شهروندان! ولی خدای ناکرده شهرداری جای مدیران بازنشسته و خسته نیست. افرادی مثل ما که 60، 65 سال از عمرشان گذشته دیگر خیلی توانمندی لازم برای کارهای سنگین اجرایی را ندارند. اگر کسی میتوانست کاری کند تا حول و حوش همین سن و سال کرده بود».
11- مدیریت «لیبرالهای نادان و مغرور» (تعبیر دکتر فرشاد مومنی) به غایت نقدناپذیر و فاقد تحمل است و همین عارضه، بهبود رویکردها را دشوار میسازد. حسین دهباشی (مشاور و سازنده فیلم تبلیغاتی آقای روحانی در سال 92 و طراح جملاتی مانند «باید هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ معیشت مردم») چندی پیش نوشت: «برجام اصلا خیانت نبود، صرفاً خریت بود. نقش نگارنده؟ بله امثال ما نیز بیغیرتی کردند، وقتی به خیال اصلاح کارشناسانه اشکالات برجام، همان قبل از تصویب، نقدهای خصوصیشان را علنی نکردند». اما هم او پس از نقد سخنان یکی از وزرا، با شکایت وزارت به دادسرا احضار شد! نقد او به سخنان تحریفآمیز وزیر هزار میلیاردی بود که گفته بود علت ترور شهید مطهری توسط فرقان، حمایت آن شهید از ثروت و سرمایهداران و مخالفت با سادهزیستی بود(!)
12- او در نقد خود نوشته بود «شائبه حمایت شهید مطهری از سرمایهداری مقامات، توهین بزرگ به آن شهید است... آن چنانکه برخی وزرا و مقامات دولتی به قوه قضائیه اظهار داشتهاند، بعضا دارای ثروتهایی بالغ بر هزار میلیارد تومان هستند. انشاءالله که همه داراییهای ایشان و از جمله ثروت آقای وزیر معزز ناشی از رزق حلال است. اما صرفا از باب کنجکاوی ریاضیاتی اجازه داریم از خود بپرسیم، حتی اگر در ظرف ۳۷ سال گذشته، ایشان که معمولا شاغل در دولت بودهاند، از قِبل مشاغل پاره وقت خود در بخش خصوصی، ماهی یک میلیارد تومان نیز درآمد داشتند و هیچ هم خرج نمیکردند اکنون نهایتا باید ۴۴۴ میلیارد تومان درآمد داشتند و هنوز بیش از ۵۵۰میلیارد تومان اختلاف حساب است؟ و اگر کسی چنین پرسشی را پرسید باید متهم شود؟»
13- حکیم فردوسی میگوید «بزرگی سراسر به گفتار نیست - دو صد گفته چون نیم کردار نیست». اکنون سررسید وعدههای جریان غربگرایی است که دولت را رحم اجارهای خود خواند و به کاسبی برجام پرداخت. این جریان در عمل ثابت کرد هم نگاه به غرب عقیم است و هم آنها جز لفاظی و سر دواندن مردم، کار دیگری بلد نیستند. اکنون حباب دعاوی غربگرایان ترکیده است؛ حبابی پر از هیچ! به همین دلیل آقای زیباکلام گفته است «از پوپولیسم 1400 میترسم». روزنامه آفتاب یزد هم مینویسد «اصلاحطلبان نگران ظهور یک پوپولیست دیگر هستند». این روزنامه خطاب به جهانگیری مینویسد «استعفا بده تا اصلاحطلبان در انتخابات 1400 دست پری داشته باشند». ابطحی معاون رئیسدولت اصلاحات گفته است؛ «جهانگیری باید از دولت روحانی جدا شود و فاصله بگیرد. او اگر کنار بکشد فقط پاسخگوی کارهای خود خواهد بود». روزنامه آرمان هم نوشت: «بسیاری بر این عقیدهاند که جهانگیری نباید در سیلاب مشکلات دولت غرق شود. اصلاحطلبان آیندهنگر معتقدند جهانگیری باید از دولت خارج شود. اگر جهانگیری تا پایان در دولت بماند، بد و خوب دولت در همه عرصهها به پای او نیز نوشته خواهد شد. با وجود مشکلاتی مثل باقی بودن رکود، بیکاری، مشکلات موسسات مالی و اعتباری، صندوقهای بازنشستگی و چالش وعدههای بیسرانجام، جهانگیری باید به فکر آینده خود و اصلاحطلبان باشد». این قبیل اظهارنظرها در کنار ابراز پشیمانی برخی سلبریتیها، یعنی اینکه ائتلاف مدیریت اشرافی، 4 سال آینده هم کاری برای مردم نخواهد کرد.
- طراحي هاي جهادي براي حوزه و دانشگاه
دکتر حامد حاجي حيدري روزنامه رسالت در ستون سرمقاله اش نوشت:
بخشهايي از حوزه و دانشگاه، مطابق طراحي انقلابي پنجاه و هفت، به مثابه نهادهاي انقلابي سر برآوردهاند. به طور ويژه، مقصود من صورتبنديهاي تکثيريافته، در رديف «اردوهاي جهادي» است. اين صورتبنديها در همين زلزله کرمانشاه به نحو مؤثري کارآمدي خود را نشان دادند، و صبحدم روز بعد از حادثه، پيش از اغلب نهادهاي رسمي که در اين شرايط موظف به حضور هستند، «حاج حسين يکتا»، در رأس گروهي از طلاب جهادي در يک ورزشگاه و در قلب حادثه اردو زد. آنها با احساس مسئوليتي که تنها از يک عمق عقيدتي و خوشفهم توقع ميرود، طوري درگير مهار حادثه شدند، که ناظران امور گفتند که در عمر خود چنين حجمي از جد و جهد را نديده بودند. در نبود دولتي کارآمد، در حضور دولتي عميقاً روشنفکرزده، در حضور مديران غيراتوبوسي که به قول معاون اول رئيس جمهور «آويزان» کشور شدهاند، اگر اين گروههاي جهادي نبودند، اگر ذهنيت و روحيه جهادي نبود، تلفات پس از زلزله بر تلفات زلزله فزوني ميگرفت. يک حسي به ما ميگويد که همان قدر که «حاج قاسم سليماني»، به يک چهره تاريخي در عملکرد قاطع و جهادي در فرامرز کشور تبديل شد، يحتمل، در تاريخ آينده اين کشور، نام «حاج حسين يکتا» را در رأس گروههاي جهادياش، به عنوان چهره قاطع و فيصلهبخش در مجاهده داخلي اين موطن خواهند نوشت. در آينده تاريخ ما خواهند نوشت: در شرايطي که بوروکراتهاي گروه عقلا، اقتصاد هفدهم جهان را به لبه پرتگاه ميبردند، اين، حاج حسينيکتا و گروههاي جهادياش که پر بودند از طلبهها و دانشجوهاي پرانگيزه، کشور را از پرتگاه عبور داد.
- چندنکتهدرمورداين طراحي جهادي زنده کننده در حوزه و دانشگاه مشهود است که تصريح آنها براي تکثير اين الگوها، مفيد است:
- نخست اين که هميشه با مردم در ارتباط باشيد؛ دليل اصلي سرمايهگذاري ملت در دو نهاد آموزشي حوزه و دانشگاه، ارائه ايده و خطمشي خدمات به مردم است، اما، بزرگترين اشتباه اکثر تحصيل کردهها اين است که براي مردم خود وقت نميگذارند. مردم به جوانان خويش کمک ميکنند که مشکلات موجود را با ارائه افکار نوآور و خطمشيهاي تازه شناسايي و حل کنند. جوانان فعال در گروههاي نوظهور جهادي از مردم ميپرسند: دقيقاً به دنبال چه خدماتي هستيد که هنوز کشور نتوانسته است به شما عرضه کند؟ اگر از شرايط خود رضايت نداريد، لطفاً ديدگاهخود را توضيح دهيد و ما را راهنمايي کنيد که مسائل شما و راه حلهاي احتمالي را کشف کنيم. روش گروههاي جهادي اين است که رفتار مردم را در مقياس محلي و با حضور مستقيم در زيست-بوم تحليل کرده و، سپس، با توجه به آنها، روي نقاط ابهام دانش خود کار ميکنند. در نتيجه، بهترين دانشجويان من، حداقل يک تابستان را در ارتباط با اردوهاي جهادي گذراندهاند، و بدين ترتيب شاخکهايشان در سر کلاس، به مسائل مهم گير ميکند. آنها هم به رشد جامعه کمک کردهاند، و هم به رشد آکادمي.
- نکتهدوماين است که دانشجويان و طلاب فعال در گروههاي جهادي، همواره امکانات را تحت نظر دارند. آنها بيهوده غر نميزنند، بلکه با ديد مثبت ميکوشند تا از کمترين امکانات، مقدوراتي براي حل دشواريها «بسازند». بدين ترتيب، آنها به بيماري اپيدمي دانشگاههاي ما،يعني بيماري «روشنفکري غرغرو» گرفتار نميشوند. اصولاً آدمها دو دستهاند: دسته اول کساني هستند که بيشتر نق ميزنند، اغلب فقط مشکلات و گرفتاريها را ميبينند و اوقات ديگران را تلخ ميکنند و همه را در مسير بهبود سرد ميسازند. و دسته دوم افرادي هستند که در هر شرايطي، امکانات خوب را تشخيص ميدهند و آنها را غنيمت ميشمارند. مطمئناً دسته دوم افراد موفقتري هستند.
- جوانان فعال در گروههاي نوظهور جهادي با اين سؤالها، ديد مثبت را در خود تيز ميکنند: چگونه ميتوانيم بيشترين بهره را از اتفاقها ببريم؟ چه موقعيتهاي جديدي را ميتوان «به وجود آورد»؟ چه فرصتها يا موقعيتهاي نوظهوري در آينده «اتفاق خواهند افتاد» که ما بتوانيم از آنها در جهت تکميل برنامههاي جهادي امروز استفاده کنيم؟ خصوصاً، با برنامههاي ما چه انسانها و افکاري در زيست-بوم رشد خواهند کرد که آينده را در مسير درستتر تقويت کنند؟
- نکته سوم اين است که بايد موطن و زيست-بوم اسلامي خود را هدف اصلي تحصيل و تحقيق قرار دهيم؛ بيهوده، در فضاي نامتناسب پيشفرضهاي غربي نغلطيم. روي توسعه و بهبود کشور فکر و کار کنيم. از بازخورد مردم خود استفاده کنيم و مطمئن شويم که بهترين تجربه را براي مردم که همان خانواده ما هستند رقم ميزنيم. آيا مردم قادر هستند به راحتي داخل دانشگاه يا حوزه علميه ما بيايند و نيازهاي خود را با استادان و شاگردان مطرح کنند و نسخه عملياتي بگيرند و بروند؟ آيا در دانشگاه يا حوزه علميه ما، تعامل با مردم تسهيل ميشود؟ و از آن بيش،آيا استادان و شاگردان به ميان مردم ميروند و در قامت طبيبي دورهگرد در ميآيند که در ملاقات با مسائل مردم هم مردم را رشد دهند، و هم آکادمي را؟