بنابر آمار بهشت زهرا در چنین شرایطی شاهد افزایش مرگومیر شهروندان هستیم. همه اینها اقتضا میکند که به مسائل و شرایط زیستمحیطی شهر توجه ویژهای شود.
چندی پیش که یک شرکت خودرویی، برای گسترش دید فروشگاه مرکزی خود در خیابان ولیعصر تهران تعدادی از درختان این خیابان را به بهانه هرس قلعوقمع کرد، کسی گمان نمیکرد برخورد جدی و قاطعی با این دستدرازی صورت بگیرد. چرا؟ بهدلیلهای بسیار و یکی از این دلیلها اینکه عملکرد مدیریت شهری، عملاً شهر تهران را تبدیل به کارگاه و فروشگاهی بزرگ برای برندهای خارجی کرده بود و عموم نقاط مرغوب شهر را در اختیار مجتمعهای تجاری، مالها، بانکها و نمایندگیهای کالاهای مختلف تجاری قرار داده بود. بنابراین ترافیک و مشکلات جای پارک و رفتوآمد و آلودگی صوتی و غیرآن به شهروندان تحمیل شد و احداث مجموعههای فروشگاهی و در اختیار نهادن امکانات تبلیغی برای این امر، چنان شدت گرفت که بسیاری گمان میکردند شهر در معاهدهای پنهانی واگذار شده و صاحبان اصلی شهر، صاحبان نشانهاو ثروتها و نه کارآفرینان ارجمند هستند. اما برخورد قاطع شهرداری و بهویژه دادستانی نشان داد که دوران اهمال و از کنار گذشتن و کنار آمدن فعلاًتمام شده و شهر به شهروندان تعلق دارد نه به آنان که به قدرت اقتصادی متکی هستند.
شرکت خودرویی نیز به نشاندن دو برابر تعداد قطعشده درختها و نیز به ۴ میلیارد تومان جریمه محکوم شد. اما اکنون نوبت به سؤال جدیتری میرسد؛آیا چنین جریمهای برای شرکتی با سرمایهای هنگفت و درآمدی بالا هیچ اثر بازدارندهای دارد؟ جریمه باید از سویی بازدارنده و از سویی با جرم، نسبتی عقلانی داشته باشد. شهر تهران شهری است که هر روز با آلودگی هوا دست و پنجه نرم میکند. تهران امروز دیگر شهری با فضای مشجر و سبز انبوه و اکسیژن بسیار نیست و جای باغهای پیشین را برجهای بیقاعده و به دور از منطق برنامهریزی و شهرسازی گرفته است.آیا از میان رفتن درختان، اثر عمدهای بر سلامتی شهروندان نمیگذارد؟ صحبت هم از نهالهای یکی دو ساله نیست، سخن از چنارهای هفتاد، هشتاد ساله زیبا و پرخاطره خیابان ولیعصر است. زمانی که بوذرجمهری بر مسند ریاست بلدیه تکیه داشت، درختان چنار این خیابان با نظارت یکی از برجستهترین مهندسهای کشاورزی آن روزگار و بنیانگذار حوزه مطالعات جنگل در ایران، مرحوم میرزا کریمخان ساعی کاشته شد. گفته میشود وی نظارت بر کاشت 8هزار درخت را عهدهدار بود. اکنون بوستانی به نام ساعی در خیابان ولیعصر به یادگار مانده است که در آن زمان به جنگل ساعی مشهور بوده و در کنار روستای یوسفآباد قرار داشت. خانه مسکونی ساعی در جنوب این بوستان جای دارد و پیشترها در اختیار کتابخانه مرکز گفتوگوی تمدنها بود و اینک وابسته به فرهنگستان هنر است.
در تهرانگردی منطقه5، آقای عشوری معروف به آقا سیدمحمد یا حاج سیدمحمد میراب، بازمانده میرابهای قدیمی تهران از محله کن میگفت که اصل این چنارها از باغهای کن تهیه میشد و واسط این کار یکی از اهالی بود که از باغداران این منطقه به جمعآوری درختان میپرداخت و آنها را با چهارپایان به تهران میرساند. خود او شخصاً درختهای چنار دانشگاه تهران را در همان سالها کاشته است.
خیابان ولیعصر از کاخ مرمر در کنار خیابان امام خمینی (سپه سابق) آغاز میشد و تا کاخ سعدآباد در شمیران ادامه داشت. پس از احداث ایستگاه راهآهن تهران، این خیابان از جنوب ادامه یافت و به این ترتیب بزرگترین خیابان خاورمیانه در تهران شکل گرفت. گلفروش محله ما در خیابان امیریه (ولیعصر) مرحوم آقا سیدعقیل سادات، مشهور به آقا سید که چند سال پیش در سن نود و چندسالگی به رحمت خدا رفت و فرزند ایشان سیدحسین سادات در کنار خیابان شهید پیران عقل (انتظام سابق و باباطاهر اسبق) در کنار کوچه باغ مقتدر بهکار گلفروشی همچنان اشتغال دارد، تعریف میکرد که چنارهای خیابان ولیعصر و خیابانهای اطراف ازجمله همین خیابان باباطاهر را با کمک او و چند نفر دیگر از روستاهای کن، کرج، شهریار و ورامین میخریدند و میکاشتند. فاصله درختها از یکدیگر 2متر بود و بین آنها گل سرخ میکاشتند. به هر حال گیرم دوبرابر تعداد آن درختان تناور، نهال نوپا بنشانند؛ این از منظری نمادین البته خوب است، اما از جنبه کارکردی اثر چندانی ندارد. اینجاست که قاطعیت شهرداری و دادستانی محدود به حدود قانون شده است و بازنگری قوانین و اصلاح قواعد و احکام میتواند آیندهای روشنتر را نوید بدهد.
کمیسیون سلامت و محیطزیست در دوره چهارم شورای شهر، سندی را برای حفظ و حراست از درختان موجود تهران تهیه و ارائه کرد که بیشتر بهدلیل آنکه از پشتیبانی لازم شهرداری وقت برخوردار نبود رأی نیاورد.
جریمه چنین جرمی باید از بیخ و بن موضوعی باشد که با پول قابل بازگشت و خرید نباشد. شرکت خودرویی میخواسته منظر خودش را گسترش بدهد و این بلا را بر سر ریه شهرتهران آورده. آیا با جریمه اندک ۴میلیارد تومان و غرس چند نهال برای چنین شرکتی ماجرا پایانیافته خواهد بود؟ قانون و اجرای آن باید بهگونهای باشد که پا را بر نای شرکتی بگذارد که پا را بر نای شهر ما گذاشته است.
اما تا رسیدن به چنین مجوزی و برای آنکه گمان نکنیم هر چه بود گذشت، میتوان میزان مسئولیتپذیری این شرکت را با فراخواندن آن به جبران فراتر از محکومیت قانونی سنجید. این شرکت پا بر مجرای تنفس شهر گذاشته است. آیا حاضر است برای نشان دادن میزان پشیمانی خود خدمات عمومیای به شهروندان تهرانی ارائه دهد؟ بهعنوان مثال با سرمایهاش، بوستانی بزرگ در شهر تهران بسازد و تجهیز کند؟ مشکل، سرمایهگذاری خارجی نیست بلکه رعایت حقوق شهر و شهروندان است. پاسخ نشاندهنده میزان صداقت مسئولان شرکت خواهد بود و این محکمهای منصفانه است؛ چون داورانش تکتک شهروندان هستند.