تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۴

همشهری آنلاین: پسوند آلمانی باعث شده هرکس فامیلی محمدعلی را بشنود تعجب کند و از او بخواهد ماجرا را تعریف کن

 90 دقیقه باید کنار زمین بدود و پرچم بزند. مدام حواسش باشد که بازیکنی در آفساید نباشد و توپی از خط دروازه نگذرد.

بعد از 90 دقیقه، لباس داوری را دربیاورد، پرچم رنگی‎اش را گوش‌ه‏ای بگذارد، عمامه بر سر بگذارد،  عبا بر دوش بيندازد و با لباس روحانیت از رختکن داوری بیرون برود و پاي درس طلبگی بنشیند.

این داستان جوان ایرانی ماست؛ کسی که درس طلبگی می‏خواند و در عین حال در بازی‎های ملی و در لیگ برتر کمک ‏داور است.

خودش اعتقاد دارد «شاید در ظاهر طلبگی با داوری ارتباطی نداشته باشد اما در باطن این دو به یکدیگر نزدیک هستند، چراکه بحث قضاوت در میان است.» محمدعلی پورمتقي آلماني در قم زندگی می‎کند اما اصالتا گیلانی است.

این آلمانی آخر فامیلی‌اش هم برای خود داستانی دارد؛ «بخشی به نام آلمان، در شهرستان خشک بیجاز گیلان وجود دارد.

این اسم به جنگ‌جهانی دوم برمی‏‌گردد، به زمانی که آن منطقه مقر آلمان‎ها بوده است. پسوند فامیلی من هم به آن مربوط است. درواقع من اصالتا بوندس‌لیگایی هستم!»

  • همراه با ورزش

در مدارس، فوتبال ورزش اول کشور است. در یک کلاس سی‌نفره‌ي پسرانه 20نفرشان رشته‌ي فوتبال را انتخاب می‏‌کنند و بقیه هم رشته‌ي پینگ‌‏پنگ یا بسکتبال. من هم به خاطر این علاقه که در بین همه‌ي بچه‏‌ها وجود داشت، فوتبال را دوست داشتم.

در مقطع ابتدایی فوتبال بازی می‏کردم. بازی فوتبالم خیلی خوب بود. از همان مقطع ابتدایی هم جزء تیم استان قم بودم.

در سال 83، زمانی که سال سوم راهنمایی بودم، یکی از دوستانم اطلاع داد که کلاس‏های داوری در استان برگزار می‏شود و برای فوتبالی‏ها هم تخفیف دارد؛ بنابراین در کلاس‎های داوری زیر 15سال شرکت کردم و مربیگری درجه‌ي سه را گرفتم.

من اول در داوری زیر 15 سال شرکت کردم. آن زمان یکی از شروط شركت در آزمون داوری داشتن مدرک دیپلم بود، البته چون در کلاس‎های زیر 15سال شرکت کرده بودم، مدرک من سیکل بود، آن موقع هنوز دیپلم نگرفته بودم، بنابراین به ما مدرکی ندادند.

بعد از گرفتن مدرک، زیر نظر مرحوم استاد صفایی آموزش‏ دیدم و برای مربیگری و داوری آماده شدم.

بعد از آن‌که مدرک سیکل را گرفتیم، در کلاس داوری درجه‌ي سه شرکت کردم. هر دو یا سه سال یک‌بار برای ارتقای داروی باید در کلاسی شرکت کنیم.

در آن‎ کلاس‏ها هم آزمون کتبی و هم آزمون عملي برگزار می‎شود و برای قبولی در آزمون داوری باید در هر دو قبول شویم. اگر در هر دو آزمون موفق شویم، درجه‌ي داوری را می‏گیریم.

داوری در چند درجه انجام می‏شود و چندین درجه دارد. اول درجه‌ي سه، بعد درجه‌ي دو، بعد از آن درجه یک و بعد از آن داوری درجه‌ي ملی است. بعد از درجه‌ي ملی، درجه‌ي بین‏المللی به پیش می‏آید.

همزمان با فوتبال، در کلاس‏های رزمی و ووشو هم شرکت می‏کردم. در دو سبک تالو و سانشو ووشو آموزش دیدم، البته به نظرم الان اسم سبک‏ها تغییر کرده است.

علاقه‎ام به کلاس‎های رزمی و ووشو ریشه‌ي خانوادگی دارد. برادر بزرگ‌ترم هم رشته‌ي رزمی کار می‏کرد و من هم علاقه‏ مند شدم.

چند سالی ووشو کار کردم و بعد زیر نظر برادرم، محمدباقر رشته‌ي «فول کیك بوکسینگ» را آموزش دیدم. برادرم در حال حاضر مسئول یکی از سبک‎های کینگ فوت بوکسینگ در استان قم است.

در کنار داوری فوتبال، مربیگری ووشو را هم گرفتم. چند سالی را هم در فول کیك بوکسینگ کلاس داشتم و آموزش می‏دادم. الان اما زیاد وقت ندارم تا کلاس بگیرم و آموزش بدهم.

بیشتر وقتم صرف فوتبال و درس‏های حوزه می‎شود. در حال حاضر هم تنها برای تفریح ووشو و فول کیك بوکسینگ کار می‏کنم.

 

  • از مستطیل سبز تا حوزه

سه سال بعد، زمانی که در کلاس سوم دبیرستان بودم، چند تا از بچه‏ هایی که با هم رفیق بودیم، تصمیم گرفتیم با هم وارد حوزه شویم.

در این تصمیم من، چند نفر خیلی تاثیرگذار بودند. دو تا از معلم‌هاي پرورشی‏ مدرسه‎ای که در آن درس می‏خواندم؛ یعنی مدرسه هدایت، آقای مسعودی و حاج ‌آقا علوی و دیگری هم معاون مدرسه، آقای صبا در تصمیم من در ورود به حوزه خيلي تاثیرگذار بودند.

ضمن اين‌كه من در یک خانواده‌ي مذهبی و آشنا با طلبگی به دنیا آمده بودم. پدرم مدرس سطوح خارج حوزه هستند و مادرم هم استاد قرآن در دانشگاه هستند.

من از فضای حوزه دور نبودم. همه‌ي این‏ها دست به دست هم دادند که من به درس خواندن در حوزه علاقه‏مند شوم. درسم هم خوب بود.

رشته‏ام ریاضی فیزیک بود و به خاطر درس خوبم، همه از تصمیم من استقبال کردند. من 18سالم بودم که وارد حوزه شدم.

به جای اين‌كه به دانشگاه بروم، به حوزه رفتم. زمانی که وارد حوزه شدم، مدرک مربیگری‏ و داوری‏ام را گرفته بودم. اول مربی بودم و بعد روحانی شدم. خودم در ابتدا که وارد حوزه شدم، فکر می‏کردم این دو را در کنار هم ادامه دادن خیلی سخت است.

سال چهارم حوزه بود که کارم خیلی سخت شد. درس‏های حوزه خیلی سنگین شده بود و به این فکر کردم که داوری را کنار بگذارم. اما با استادم جناب آقای مجید تلخابی که الان عضو مجلس خبرگان استان قزوین هستند، مشورت کردم.

ایشان من را متقاعد کردند که در داوری بمانم. گفتند که هم در حوزه بمان و هم داوری کن. ایشان گفتند که «بالاخره شرایط سخت می‏شود و باید تلاشت را بیشتر کنی.» ایشان باعث شدند که من هر دو را ادامه دهم.

خودم فکر می‏کردم حوزوی‎ها خیلی راغب به داوری نباشند اما چون درسم خوب بود، چندان تحت فشار نبودم. با اين‌كه داوری هم انجام می‏دادم، درسم هم ضعیف نشده بود، بنابراین هيچ ناراحتی‌اي از طرف استادان و مسئولان حوزه وجود نداشت.

                                                                                                                                             منبع: همشهري جوان