هر بار به یک شکل و به یک شیوهای. یکبار طرح ساماندهی تهران در ابتدای دهه70 توسط وزارت مسکن و شهرسازی تهیه میشود، یک دهه بعد هم طرح ساماندهی مجموعه شهری تهران باز هم به سفارش وزارت مسکن و شهرسازی. چند سال بعد هم طرح جامع تهران و حالا دوباره همان داستان قدیمی سر زبانهاست؛ طرح انتقال پایتخت. و باز هم میلیاردها تومان صرف هزینههای مطالعاتی و پژوهشی که بارها انجام شده است.
روز گذشته دوباره همان داستان قدیمی اتفاق افتاد. دوباره جلسهای در هیأت دولت به ریاست معاون اول رئیسجمهور برگزار شد تا امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران مورد بررسی قرار گیرد. همان اتفاقی که برای نخستینبار در سال1367 رخداد و هر دهه دستکم یکبار دولت و شهرداری تهران را درگیر خود کرد. دیروز گویا دوباره همان داستان بود. با همان شکل و با همان ابعاد. معاون اول رئیسجمهور روز گذشته در نخستین جلسه شورایعالی ساماندهی شهر تهران با حضور وزرا، شهردار تهران و رئیس شورای شهر تهران از لزوم ساماندهی شهر تهران گفت.
اسحاق جهانگیری گفت که «نیازمند برخورداری از شناخت دقیق و جامعالاطراف نسبت به تهران بزرگ هستیم و پس از آنکه شناخت دقیقی از تهران بزرگ حاصل شود حتماً قادر خواهیم بود ساماندهی شهر تهران را نیز بهتر انجام دهیم.» انگار نه انگار تاکنون طرحهای مطالعاتی گسترده در این زمینه بهاجرا درآمده است و در گوشه کتابخانهها خاک میخورد.
- رشد آهن و سیمان تهران سریعتر از هر برنامهای است
به گزارش همشهری، هیچ کدام از برنامههایی که تاکنون در مورد تهران تدوین شده، محقق نشده است. به تعبیر محمدعلی کامروا معاون وزیر مسکن و شهرسازی وقت در دهه70 و دومین معاون معماری و شهرسازی شهرداری تهران «رشد آهن و سیمان در تهران به هیچ طرح و برنامهای رحم نمیکند.» روز گذشته وزرای راه و شهرسازی، نیرو، صنعت، معدن و تجارت، اطلاعات، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست،
شهردار تهران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران و برخی نمایندگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در شورایعالی شهرسازی و معماری حضور یافتند و نماینده وزارت راه و شهرسازی گزارشی از مطالعات صورت گرفته تحت عنوان مطالعات طرح ساماندهی منطقه شهری تهران بزرگ ارائه کرد و ضمن تشریح چشمانداز آینده و ارزیابی ادامه روندها تا افق۱۴۱۵، پیشنهادهایی را بهمنظور ساماندهی تهران بزرگ مطرح کرد.
معــــاون اول رئیسجمهور نیز با اشاره بهنظرات مختلف کارشناسان برای حل مسائل و مشکلات تهران گفت: 2دیدگاه متفاوت برای حل مسائل و مشکلات تهران از سوی کارشناسان که یکی انتقال پایتخت و دیگری ساماندهی منطقه شهری تهران بزرگ است، مطرح میشود که لازم است دبیرخانه شورا هر دو دیدگاه را مورد بررسی دقیق و علمی قرار دهد و برای تصمیمگیری نهایی به جلسه شورایعالی ارائه کند.
- انتقال پایتخت، تنها باعث نجات دولت میشود نه تهران
طراح طرح ساماندهی تهران در دهه70 انتقال پایتخت را پاک کردن صورت مسئله دانست. صمد ذواشتیاق در اینباره گفت: قطعا طرح ساماندهی تهران بزرگ یک اولویت است. او گفت که انتقال پایتخت مشکل شهر تهران را حل نمیکند چرا که نه میشود شهر تهران را تخلیه کرد و نه میشود زیرساختهای گستردهای که در این شهر وجود دارد را نادیده گرفت.
ذواشتیاق طرح انتقال پایتخت را فقط محملی برای نجات هیأت دولت دانست و افزود: هر اتفاقی در این شهر میافتد، باید با نگاه ساماندهی و تمرکززدایی باشد. انتقال، پایتخت تهران را نجات نمیدهد. ما باید مشکلات تهران را حل کنیم. مقاومسازی، کاهش خطرپذیری، افزایش خدماترسانی و توزیع عادلانه خدمات مشکلات این شهر را حل میکند. همه اینها نه با انتقال پایتخت که با تمرکززدایی صورت میگیرد.
- ارادهای وجود ندارد
استاد برجسته دانشگاه و عضو انجمن جغرافیای کشور با اشاره به 3 فرضیهای که طی سالهای گذشته همواره مطرح بوده گفت: اول باید بدانیم ساماندهی تهران، چه محدودهای را دربر میگیرد. تهران بزرگ شامل منظومههای شهری گستردهای است. با چنین محدوده جمعیتی که بالغ بر 14میلیون نفر را در برمیگیرد، بهنظر میرسد که طرح ساماندهی تهران غیرقابل اجراست.
محمدتقی رهنمایی با اشاره به اینکه مولفههای نابسامانی تهران در اختیار هیچ نهاد، ارگان و وزارتخانهای نیست افزود: وقتی این مولفهها در اختیار دولت نیست چگونه میتوان به فکر ساماندهی تهران بود. فقط کافی است مسئولان به تجربهخودشان نگاه کنند. در دهه60 ساماندهی صنایع تهران با 17شهرک صنعتی پیشبینی شد و سالها پیش میلیونها تومان هزینه اجرای آن شد ولی امروز حتی یک نمونه موفق از آنها وجود ندارد.
به گفته وی، ساماندهی ترافیک که یک تجربه شهری است و با اعمال طرح ترافیک و محدوده زوج و فرد صورت گرفته، آیا منجر به ساماندهی ترافیک شده است؟ این طرح تبدیل به ابزار درآمد برای شهرداری و نیروی انتظامی شدهاست.
رهنمایی در ادامه افزود: فرضیه دوم تمرکززدایی از تهران است. در کلانشهر تهران بیش از 500 هزار دانشجو درس میخوانند. چرا که دانشگاهها در تهران متمرکز هستند. 18دانشگاه بزرگ در تهران متمرکز است. چه ضرورتی دارد این 500هزار نفر در تهران درس بخوانند. مگر خاک تهران برای عالم شدن بهتر است؟
الان در کشور 6دانشگاه صنعتی وجود دارد که 5دانشگاه در تهران جای گرفتهاست. به گفته عضو انجمن جغرافیای کشور، سومین راهحل انتقال پایتخت است. چرا که اگر پایتخت از تهران برود تهران سبک میشود. پایتخت موضع و محل استقرار حاکمیت است. حکومت، دولت و سایر نهادهای حاکمیتی در این شهر جای گرفتهاند.
وی در ادامه افزود: حکومت و دولت ما یک تفاوت اساسی با دولتها و حکومتهای دنیا دارد و آن این است که حاکمیت ما قبل از اینکه کارگزار باشد، کارفرماست. یعنی دولت کسب و کاری را اداره میکند. منابع ثروتی مملکت دست حاکمیت است. شیلات، جنگلها، راهآهن، هواپیما، صنعت نفت، صنعت گاز، معادن، بانک، بیمه و...
همه دست دولت است. چگونه میتوان از دولت خواست که از منافع خود صرفنظر کند و مردم را در این منابع شریک کند؟ واقعیت این است که دغدغه حاکمیت مدیریت کسب و کار است. این باعث شدهاست که در منافع مردم و حاکمیت تداخل پیدا شده است. انتقال پایتخت بهمعنای بیرون رفتن یک «کلان کارفرمای ملی» از تهران است.
این استاد دانشگاه در پایان افزود: اگر قصد تمیز کردن استخری را دارید، اول باید آب آنرا خالی کنید. انتقال پایتخت یعنی خارج کردن یکی از عوامل اصلی تولید ناهنجاری و نابسامانی این شهر که تمامی دستگاهها و نهادهای غیرضرور دولتی هستند. انتقال پایتخت، تمرکززدایی و ساماندهی، داستان تکراری بیش از 3 دهه تهران است که تاکنون هیچ ارادهای برای اجرای آن وجود نداشتهاست.