این استاد دانشگاه در ادامه تأکید کرد: زمانی که بحرانزدگی تعمیم پیدا میکند چه مدیران و چه دستاندرکاران و چه مددکاران نمیتوانند وظیفهشان را به درستی انجام دهند و همچنین خود آنهایی هم که گرفتار بحران میشوند. مدیریت بحران و نگه داشتن آن وضعیت عاقلانه و سنجیدگی در تصمیمگیری اصل اولی است که برای کاهش ابعاد خطر لازم است و اینجاست که مسئله دریافت اطلاعات و کمک به تصمیمگیری درست اولویت پیدا میکند. هم نقش خود رسانهها برجسته میشود و هم آگاهی از اینکه به چه رسانههایی و چگونه باید مراجعه کرد.
- آموزش روزنامهنگاری بحران برای رسانهها
خانیکی با تأکید بر آموزش روزنامهنگاری بحران و ارتباطات بحران در میان روزنامهنگاران گفت: روزنامهنگاری بحران و ارتباطات بحران به این اعتبار یک حوزه تخصصی است که به نظر میآید با توجه به اینکه جامعه و کشور ما اساسا در یک منطقه و شرایط ریسکپذیر و پرمخاطره به سر میبرد، شاید بشود گفت که اولین ضرورتی که وجود دارد بالا بردن سطح آموزش دستاندرکاران رسانهای در زمینه ارتباطات بحران و روزنامهنگاری بحران که به الزامات و سازوکارهای انتقالی خبر، گزارش و همچنین کمک به اینکه جامعه آسیبدیده وضعیت بدتری پیدا نکند اهمیت و اولویت پیدا میکند.
خانیکی با اشاره به وظیفه رسانهها در شرایط بحرانی مطرح کرد: خوب است که دستاندرکاران رسانه اعم از کسانی که در شبکههای اجتماعی یا مطبوعات، خبرگزاریها و سایتهای خبری فعالاند و یا رادیو تلویزیون، مرور و تمرکزی به حوزه روزنامهنگاری بحران و هم مطالعات وسیعی که هم در جهان و هم ایران انجام گرفته، داشته باشند. تا جایی که خاطرم است چند سال گذشته دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانههای ارشاد هم مجموعه خوبی از مقالات و آموزشهای روزنامهنگاری بحران را منتشر کرده بود که استفاده از آن شاید حالا هم مفید باشد یا اگر کم است روزآمد باشد.
- بهرهبرداری از سواد رسانهای مناسب
این استاد دانشگاه علامه طباطبائي با تأکید بر لزوم بهرهبرداری از سواد رسانهای مناسب در جامعه و همچنین رسانهها توضیح داد: قدم دوم بهرهبرداری از سواد رسانهای مناسب است؛ یعنی تولید مطالبی که در لحظه حادثه، پیش از حادثه و در خلال حادثه و همچنین بعد از حادثه میتواند به شهروندان کمک کند، لازم و ضروری است. لازم است منظومه رسانهای به آن بپردازند و از آن طرف مردم هم بدانند که در کدام مواقع بهتر است به کدام رسانه مراجعه کنند.
خانیکی درباره حوادث اخیر تهران و همچنین زلزله گفت: مروری بر آنچه که در روزهای اخیر حول و حوش حوادث زلزله اعم از خود زلزله یا پیشبینیهای زلزله اتفاق افتاد، تا حدودی روشن میکند چه چیزهایی مفید و لازم و چه چیزهایی مخرب و مضر است. منظورم همان محتوای تولیداتی است که توسط رسانهها تولید و توسط جامعه مصرف میشود. بخشی که تقریبا جامعه به آن متوجه شده، آگاهی از این خطر است که تا چه میزان احتمال وقوع زلزله زود یا دیر است؛ یعنی اینکه زلزله کی میآید و کی نمیآید. گرایش به اخبار مجموعههای خبری اعم از رادیو و تلویزیون تا رسانهها در این حادثه نشان داد که وقتی جامعه دچار وحشت میشود بیشتر به دنبال اخبار منفی میشود تا وحشت خود را تقویت کند.
وی در همین زمینه ادامه داد: مردم خبرهایی که خطر وقوع زلزله را در خود تهران بیشتر و امکان وقوعش را سریعتر میکند، هر چه که احتمالی بوده که در ساعات و ماههای آینده رخ دهد، ترجیح میدهند. مردم ترجیح میدهند اینگونه اخبار را بخوانند تا اینکه بگویند اتفاق جدیدی در راه نیست. بنابراین خود این زمینه برای پذیرش خبر یا خبرهای حادثه، مهم تلقی میشود. در درجه اول میتوان زمینه منفی و میل به اخبار منفی را به زمینههای واقعی یا میل به درک واقعیت نزدیک کرد. منظورم این نیست که هر خبر خوشبینانهای خبر است و هر خبر بدبینانهای خبر نیست. اما باید به یک نقطه تعادل نزدیکتر شد و آن نقطه تعادل معمولا اظهارنظرهای علمی است. اینجا دیگر برآورد علمی اولویت بیشتری نسبت به پیشبینیهای تخیلی و امثال آنها دارد.
- آنهایی که مرجعیت اظهارنظرهای علمی در بحران دارند
این استاد دانشگاه درباره اینکه چه کسانی مرجعیت اظهارنظرهای علمی را دارند و از آن برخوردار هستند، گفت: کسانی که بر اساس نوعی اجماع علمی و تحقیق علمی میتوانند نظر دهند از مرجعیت این کارها برخوردار هستند؛ البته ممکن است دانشمندان و محققان هم در یک طیف از بدبینی و خوشبینی قرار بگیرند اما آن چیزی که مبتنی و متکی است یک تحقیق انجام شده و تجربه علمی و جهانی است که میتواند به تقویت جریان کمک کند.
خانیکی در بخش دیگری از گفتوگوی خود گفت: آن چیزی که میتواند در راستای اظهارنظرهای علمی و ارائه آن کمک کند و اطمینانبخش باشد از جنس این است که زلزله پدیده قابل پیشبینی نیست و در مورد آن اجماع علمی وجود دارد. اما در کنار همان گفته میشود در مناطقی که در معرض خطر هستند باید ایمنی را بالا برد. ایمنی فیزیکی مثل ایمنسازی ساختمانها و آن اتفاقاتی که در جهان افتاده که خطرات و حوادث با آمار کم کاهش داده میشوند. همچون کشور ژاپن که بر روی کمربند زلزله است اما مردمش زندگی عادی را دارند چون تعریفشان این است که میخواهند در خطر زندگی کنند. خطر و زندگی را با هم میپذیرند. این احتیاج به یک نوع باور، فرهنگ و قبول الزامات در زندگی دارد. یعنی به محض اینکه در معرض زلزلهایم نوع مواجههمان تا زمانی که از خطر زلزله دور میشویم فرق نکند. بتوانیم همیشه روی کمربند خطر زندگی کنیم. با این شرایط میتوان خانه را امن ساخت، آموزش دید که در لحظه کمتر در معرض آسیب باشیم.
وی در همین زمینه ادامه داد: مسئله واقعبینی و واقعگرایی هم یک امر علمی هست برای فراهم کردن شرایط فیزیکی امن زیستن و هم اجتماعی و فرهنگی و آموزشی است برای بالا بردن آموزش، مهارت و مواجهه با بحران. اما آن قسمتی که در این ایام برجسته شد، انواع و اقسام تولیدات خبری از کلیپها، فیلمها تا کارهای اینفوگرافیک و بستههای آموزشی مورد توجه در جامعه قرار گرفته که وقتی زلزله رخ میدهد چه اقداماتی انجام دهیم.
- کدام رسانهها قابلیت دارند
خانیکی یکی از راههای خروج از بحران از جمله زلزله را پیدا کردن رسانههای مرجع و اخبار صحیح تأکید کرد و گفت: رسانههای مرجع رسانههایی هستند که وابسته به مراکز علمی، رسمی و مراکز مدنی هستند آن جایی که به اصطلاح بنیادها و توانمندیهای لازم را برای دادن اطلاعات دارند و جامعه آنها را شناخته است و معرفی خود این شبکهها و سایتها میتواند به جلوگیری از شتابزدگی کمک کند.
وی درباره اینکه چه رسانههایی در مواقع بحرانی قابلیت بیشتری دارند توضیح داد: در این شرایط تکیه به رادیو که حتی در شرایطی که برق نباشد میتوان از آن استفاده کرد تأثیر بسزایی دارد. برخی از رسانهها در این گونه شرایط نقشآفرینترند و مسئولیتهایشان هم سنگینتر میشود. که رادیو هم جزو این رسانهها است. اما به سیاستگذاری آنها باید توجه کرد که متکی و همسو با الزامات مدیریت بحران باشد؛ به عنوان مثال فرض کنید سیاسی برخورد نکردن، آن چیزی که شاهدش در رادیو در این ایام بودیم.
- انتقاد از رفتارهای صداوسیما در بحرانها
وی در توضیحاتی گفت: اینکه رسانه رسمی خیلی قصد کمک به دولت، شهرداری و اینها را نداشته باشد و سعی کند که حتی زلزله و مسائل پس از زلزله را به وسیلهای تبدیل کند برای نوعی برخورد سیاسی و جناحی، با این نوع برخوردها آنچه که ضرر میبیند کل جامعه است. به دلیل اینکه اعتماد نسبت به نهادهای رسمی از دست میرود. در حالی که در زلزله نهادهای تعریف شده از مدیریت بحران اعم از هلال احمر، شهرداریها، دستگاههای رسمی و... مسئولیت دارند و باید به آنها کمک کرد. اگر ضعفی هم دارند آن ضعفشان جبران شود نه اینکه اعتماد به کل آنها را از بین برد. متأسفانه در برخی از این برخوردها کاملا حرکت مورد نقد را به رادیو و تلویزیون میبینیم و این ضعف خود به خود باعث میشود نوعی آشفتگی در بقیه رسانهها ایجاد شود چرا که هر چه رسانهها و گروههای مرجعی که در زلزله یا بحران میتوانند کمک کنند هماهنگ و همسوتر باشند، آن آشفتگی و بحرانزدگی کاهش پیدا میکند و طبیعتا خطرات این گونه آسیبها هم کمتر میشود.
این استاد ارتباطات در بخش دیگری از گفتوگوی خود اذعان کرد: پیش آمدن حوادثی مثل زلزله نشان داد که ما باید بپذیریم که در وضعیت مخاطرهآمیزی به سر میبریم و به سر بردن در وضعیت مخاطرهآمیز به معنای آنکه حتما خطر نابود میکند یا ابعاد فاجعهباری به خودش میگیرد، نیست؛ البته در صورتی که خوب با آن برخورد کنیم. درست مواجه شدن با خطر یعنی در قدم اول بالا بردن ضریب توانمندی در پیشگیری. چه بکنیم که این حوادث منجر به تلفات و اتفاقات کمتری شود. در اینجاست که باید اصول و الزامات ایمنی را از دوردست و نزدیک فرا گرفت. دوردست یعنی بالا بردن ضریب ایمنی ساختمانها، تبدیل کردن آن به مقررات و قوانین و حقوق شناختهشده. حق هر شهروند در کلانشهر است که کمتر در معرض خطر قرار بگیرد. به همین معنی الزاماتی که وجود دارد برای ایمنسازی اماکن خصوصی و عمومی یک ضرورت است. از بُعد نزدیک هم یعنی اینکه در هر جایی مردم بدانند اگر حادثه رخ داد چطور با آن برخورد کنند تا در لحظه حادثه کمتر آسیب ببینند. مناطق امنی که در منطقه تعریف میشود، چگونگی تردد و امثال آن هم شامل آن است.
او گفت: شما به زلزله اخیر که نگاه کنید میبینید که وحشتزدگی و شتابزدگی باعث حوادثی شده بود که رخ داد. حتی اگر فرد در خانه خودش هم میماند خطرش کمتر از نوع فرارهایی بود که بیشتر باعث حادثه شده بود. غیر از آن عوارض اجتماعی دیگر هم به دنبالش است مثل برخورد نادرستی که افراد در هنگام بحران با یکدیگر دارند یا فردگراییها، خشونتها و عصبانیتها. همه اینها نیازمند این است که رسانهها هم خودشان را تابعی از مدیریت بحران کنند؛ یعنی بگویند که بحران یعنی چه، چه زمانی شکل میگیرد، چه ابعادی دارد، اشکال فیزیکی و طبیعی آن چیست، اشکال اجتماعی و فردی آن چیست، نهادهای دولتی چه باید بکنند، نهادهای مدنی چه باید بکنند، انتظام بخشیدن به این وضعیت جزئی از وظایف ارتباطات بحران میشود.
- رسانهها همچنان دچار اغتشاش و بینظمی هستند
خانیکی درباره وضعیت رسانهها و عملکرد آنها در مواقع بحران نیز گفت: کار علمی درباره عملکرد رسانهها در مواقع بحران انجام نشده است اما برآوردی که من دارم این است که رسانهها بسیار آشفته و بینظم و گرفتار همان سردرگمی کلی بودند. در واقع همان بینظمی و وحشتزدگی کلی که در برنامه دیده شد، بعد از این حادثه همان بینظمی و وحشتزدگی را در خود رسانهها هم میتوان دید و نتیجهاش این بود که تمایل بیشتر به برجسته کردن اخبار منفی وجود داشت. رفتن سراغ بزرگنمایی آمار تلفات و... . کمتر کسی به این مساله میپرداخت که به عنوان مثال اگر نهادی میگفت گسلهای دیگر تهران فعال نشدهاند رسانهها کمتر سراغ این خبر میرفتند تا اینکه برای فعال شدن آن. برای همین این نوع مواجهه باعث شده بود افرادی که با این مسئله علمیتر برخورد میکردند در رسانهها کمتر دیده بشوند و در این مواقع باید دید که برجستهترین زلزله شناسان کشور چه کسانی هستند. موسسه بینالمللی زلزلهشناسی که یک نهاد معتبر علمی است چه اظهاراتی دارد. ما کمتر میدیدیم که رسانهها سراغ این جنس خبرها بروند تا اینکه نوعی برخورد عامهپسند و زرد با مساله زلزله شود.
- انتشار اخبار زرد از سوی رسانهها در بحران
این استاد ارتباطات در همین زمینه یادآور شد: حتی خود من زمانی که با برخی از افراد برجسته زلزلهشناسی گفتوگو میکردم، این پرسش را داشتم که چرا شما حرف نمیزنید میگفتند یا حرفهایمان شنیده نمیشود یا رسانهها دنبال این هستند که حرفشان با چهار شاخص نگرانکننده انعکاس پیدا کند. ما هم ترجیح میدهیم سکوت کنیم که این خیلی بد است.
او سپس با اشاره به ویژگیهای شبکههای اجتماعی در مواقع بحران یادآور شد: شبکههای اجتماعی زیستههای فرد است. کافی است فرد خودش ترسیده باشد، وحشتزده باشد در نتیجه گسترش تولیدات وحشت، گسترش تولیدات نگرانی نسبت به تولیدات علمی و واقعی بیشتر میشود. مهم این است که رسانهها کمک کنند به اینکه صدای واقعی شنیده شود نه صدای صرفا منفی و غلط.
خانیکی در همین زمینه به وظیفه رسانهها اشاره کرد و گفت: رسانهها باید به اصول، ضوابط، دانشها و مهارتهای لازم که روشن است هم در زلزله و هم در نوع مدیریت بحران و ارتباطات بحران به اشاعه و گسترش آن میتوانند کمک کنند را بکار گیرند. زبان این اشاعه ساده و سهل باشد که همه اقشار جامعه از کودک تا بزرگسال، باسواد و بیسواد آن را متوجه شوند. معنی سواد رسانهای هم همین است. در واقع هر کسی مسلط به اطلاعات و دانستههای لازم شود. رسانهها میتوانند اینها را با زبان رسانهای و هنر رسانهای و با فن رسانهای خودشان گسترش بدهند. همچنین رسانههای مرجع را معرفی، تقویت و هم قابل دسترس کنیم به گونهای که بشود از آنها استفاده کرد. رسانههای مرجع را چه در وجه دولتی و چه در وجه غیردولتی تقویت و معرفی کنیم.
- همگرایی رسانهای در بحران
وی در بخش پایانی گفتوگوی خود اظهار کرد: ما در دورانی به سر میبریم که با تنوع و تکثر رسانهها روبرو هستیم. از رسانههای خودگزین گرفته تا رسانههایی که تولید و توزیع و دریافتشان کاملا در اختیار تک تک شهروندان است تا رسانههای رسمی و نوشتاری، دیداری و شنیداری مثل تلویزیون و رادیو. وقتی وظایف رسانهها به بهترین شکل انجام میشود که نوع همگرایی رسانهای یا هم فکری بین همه رسانهها وجود داشته باشد و بدانند هدف اصلی این نیست که آن رسانه به عنوان تولیدکننده خبر دیده شود و یا دیدگاههای سیاسیاش را پیش ببرد و به این فکر کند که هدف اصلیاش این است که جامعه و مردم را از خطر دور کند، اعتماد را بالا ببرد، همه چیز جای خودش قرار خواهد گرفت، اگر اعتماد به عنوان یک سرمایه اجتماعی از بین برود آشفتگی و هرج و مرج به وجود میآید. هر کسی میتواند هر طور که دلش میخواهد تولید محتوا کند پس به جای اینکه به کنترل فیزیکی کار در مواقع بحران فکر کنیم به هدایت فکری، بالا بردن مسئولیت اجتماعی، بالا بردن تواناییهای حرفهای، سطح آموزشی، همدردی و توجه به درد و رنج دیگران باید فکر کنیم. اگر به اینها فکر کنیم اکثر تولیدات ما چه در رسانههای رسمی و چه در شبکههای مجازی سمت و سو بر این میشود که تهران را امن کنیم و امکان زندگی را فراهم کنیم.
این استاد ارتباطات درباره عملکرد رسانههای خارجی در برابر رسانههای داخلی در موارد بحرانی گفت: اساسا جامعه جدید یعنی جامعه پرمخاطره. مگر جهان با بحران آن در مواجهه نیست. مگر جهان با بحران آلودگی در مواجهه نیست؟ در کشورهای موفق دنیا این بحرانها جزئی از واقعیتهای زندگی است. به همین خاطر مخاطرهها را تعریف میکنند و سعی میکنند همه شهروندان، نهادها اعم از دولتی و غیردولتی در رویارویی با مخاطره چگونه برخورد کنند و روبروی حوادث آموزش و تمرین دارند. به عنوان مثال کشوری مثل سوئیس که از جمله کشورهای کمتر در معرض جنگ است اما مرتبا آموزش میدهد درباره وضعیتهای جنگی یعنی اینکه در آنجا آژیر خطر به صدا درمیآید برای اینکه جامعه خود را بیازماید اما در کشور ما زمانی که جنگ بود بر روی ایمنی شهرها، آدرس پناهگاهها در بیلبوردها را میتوانستیم ببینیم اما زمانی که از جنگ دور شدیم آن را فراموش کردیم. این غفلتهای بعد از حادثه جزو مسائل و کاستیهایی است که در جامعه باید به آن توجه کنیم. الان همه به زلزله فکر میکنند اما چند ماه دیگر این اتفاق فراموش خواهد شد.