شبکههای اجتماعی پر است از پیامهای تسلیت و ابراز احساساتی که گاهی با فرصتطلبی هم همراه است. ولی اینجا پیش از آنکه عیب را در ماه و خورشید و فلک بجوییم باید صادقانه از خود چند پرسش بپرسیم.
نخستین پرسش این است: آیا ما با رعایت استانداردهای ایمنی مشکل داریم؟ یادم میآید در دهه60 برنامههای متعددی درباره خطر بازی کودکان با چرخ گوشت پخش میشد و اینکه چه آسیبی بهدست بچههای میزند. بعد همراه با توسعه گازرسانی در کشور بحث رعایت نکات ایمنی آن مطرح شد.
در تمام این سالها ایران یکی از 5کشور پرحادثه جهان بوده است و حتی چند سالی مقام اول مرگومیر ناشی از تصادفات جادهای را داشته است. وقتی تعداد کشتهشدگان و مجروحان تصادفات جادهای در یک بازه چند ساله با تلفات جنگ برابری میکند، سؤال این نیست که چرا ماشین پراید سوار میشویم. سؤال این است که چرا طوری رانندگی میکنیم که هنوز تصادف میکنیم!
پرسش بعدی این است که آیا ما سوانح را قضا و قدری میدانیم که مقدرمان است یا خود را قادر به پیشگیری از آنها میدانیم. هنوز دلایل سانحه نفتکش سانچی معلوم نیست و حدس و گمانها بسیارند. اما در حادثه پلاسکو بیاحتیاطی و استفاده غیراستاندارد از وسایل گرمازا و اتصال برق علت حادثه بود.
- و باز هم سانحه
هر دو رویدادهایی هستند قابل پیشگیری و اجتنابپذیر که یک مدیریت شهری توانا و یک مدیریت واحد برای مجتمع پلاسکو میتوانستند سیاستها و بازرسیهایی داشته باشند که از آنها جلوگیری کنند. ولی چه باید کرد که حتی در یک ساختمان هم معلوم نیست چهکسی مالک است، چهکسی مدیر است، چهکسی مسئول است و چهکسی هزینههای عمومی را میدهد و چهکسی برنامهریزی میکند. یک جای کار ما میلنگد و بد هم میلنگد. این تناقض نه در رفتار کلان بلکه در رفتار خرد ماست.
شاهد هزاران تصادف جادهای هستیم و در تشییع جنازه قربانیان شرکت میکنیم ولی باز وقتی سوار ماشینی مانند پراید میشویم با سرعت و بیتوجه به قوانین راهنمایی و رانندگی میرانیم. مگر نمیدانیم که کشته شدن در یک تصادف جادهای، دومین دلیل مرگ هزاران ایرانی است؟
پس چرا احتیاط نمیکنیم؟ امتداد این رفتار خرد را میتوان در طراحی کلان زیرساختهای اقتصادی و مدیریت آنها دید. فرودگاه میسازیم ولی برایش برخلاف استانداردهای بینالمللی دیوارهای بتن آرمه میکشیم. جاده میسازیم ولی مهندسی آن ضعیف است و خطر تصادف را افزایش میدهد. کشتی به دریا میفرستیم ولی آیا همه کارهای ممکن برای پیشگیری از سانحه را کردهایم؟
این روزها خانوادههای بسیاری داغدار ملوانانی هستند که فرزند، برادر، همسر و پدر بودهاند. شاید چند روزی جملات زیبای ما فضا را پر کند ولی جای آنها همیشه برای خانوادههایشان خالی است. همانطور که جای جانباختگان آتشسوزی پلاسکو خالی است و همانطور که جای بیش از ۱۲۰۰ نفر جانباختگان سوانح هواپیمایی همیشه خالی است و همانطور که جای هزاران ایرانی کشته شده در سوانح رانندگی خالی است.
اگر واقعا شوک شدهایم، اگر واقعا قلبمان از این وقایع به درد آمده است، باید در خودمان تغییری ایجاد کنیم. باید نگاهی به رعایت نکات ایمنی و استانداردهای آن بیندازیم و از خود بپرسیم آیا برای ما واقعا جلوگیری از سانحه اهمیت دارد؟ و چطور میتوانیم جلوی سوانح بعدی را بگیریم.
اگر امروز پس از نوشتن پیامی برای عرض تسلیت در فضای مجازی یا ارسال پیامکی سوار ماشین شدهاید و تخت گاز رفتهاید تا چراغ زردتان قرمز نشود و بدون زدن راهنما پیچیدهاید، باید بگویم در پیام تسلیت شما صداقتی نیست؛ بلکه تلاشی است برای فراموشی نیاز به رعایت نکات ایمنی و اصلاح مدیریت بحران در کشور؛ کارهایی که نشانه تغییرند و جان انسانها را نجات خواهند داد.