آتش، خودی نشان داد و در میان بهت ساکنان این شهر، یک سازه از فولاد و خاطره را قربانی کرد. این اما تمام ماجرا نبود. نبرد انسان و آتش چندین روز در پلاسکو به طول انجامید. شهر بوی دود گرفته بود و وقتی باران اشک، آتش را فرونشاند لشکر امدادگران تازه به خود آمدند که بیشتر از محل حادثه دلشان سوخته است.
همکارانی که در موتورخانه ساختمان گرفتار شده بودند بیرون کشیده شدند و پلاسکو و آتشنشانان فداکارش بدل شدند به یک قصه تلخ که داغش همیشه تازه است.
تقویم شهادت میدهد که یک سال از فروریختن پلاسکو گذشته و حالا که این کلمات پیش چشم شماست هنوز جماعت بهتزده سیام دیماه95 در حوالی چهارراه استانبول به این پرسش پاسخ ندادهاند که چرا سلفی میگرفتند و راه را بسته بودند. هنوز شاهدان تصاویر تلویزیونی جوابی برای این سؤال ندارند که چرا آتشسوزی در همان ساعات اولیه مهار نشد تا چنین فاجعهای رخ ندهد.
سؤال ما اما مرتبط با این موضوعات نیست؛ سؤال ما این است که چنین ماجرای دراماتیکی اگر در هر جای دیگر دنیا اتفاق میافتاد منشأ ظهور و بروز چه آثاری در دنیای هنر میشد؟ مگر نه اینکه تمام آثار سینمایی دنیا از 3ژانر ملودرام، کمدی و تراژدی تبعیت میکنند؟ مگر نه اینکه حادثه پلاسکو از تاثیرگذارترین تراژدیهای معاصر ایران بود؟ برای درک موضوع به مدخلی دیگر هم نیازمندیم. اگر هنر و حادثه را به هم سنجاق کنیم نتیجهاش لااقل در کشورهای ازمابهتران، میشود خلق آثاری که خود ما هم در این ینگهدنیا برای تماشایشان ذوق میکنیم.
حالا اما با بروز چنین وقایع تراژیکی ما هنوز بهدنبال سوژه خوب میگردیم و مدام میپرسیم که این مردم چه محصول سینماییای را میپسندند؟ کاش بتوان نتایج یک جستوجوی ساده در آمار تولیدات سینمایی اروپا و آمریکا را پیش چشم اهالی سینما و مدیران سینمایی گذاشت تا بهتر بتوانند بپذیرند که سوژه خوب از آسمان نازل نمیشود؛ سوژه خوب همان چیزیاست که درکش کردهایم، برایش اشک ریختهایم و دربارهاش هزاران سؤال پرسیدهایم. این سوژهها مفت بهدست نیامدهاند...
ماجرای دراماتیکی مثل پلاسکو اگر در هر جای دیگر دنیا اتفاق میافتاد منشأ ظهور و بروز چه آثاری در دنیای هنر میشد؟ مگر نه اینکه آثار سینمایی دنیا از 3ژانر ملودرام، کمدی و تراژدی تبعیت میکنند؟ مگر نه اینکه حادثه پلاسکو از تاثیرگذارترین تراژدیهای معاصر ایران بود؟