تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۸۶ - ۱۴:۵۶

گروه سیاسی: صبح روز نوزدهم دی ماه 1384 یک فروند هواپیمای نظامی جت فالکون در حوالی ارومیه و در روستای آیدملو از بخش بکشلوچای سقوط کرد.

12 نفر از اعضای نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جمله احمد کاظمی، فرمانده این نیرو در این حادثه‌ ناگوار به شهادت رسیدند.

این حادثه در آن سال مصادف بود با روز عرفه و پیکر مطهر این شهدا در روز عید قربان تشییع شد. ستاد کل نیرو‌های مسلح دلیل سقوط این هواپیما را نقص فنی در هر 2موتور آن عنوان کرد.

احمد در دوم مردادماه سال1338 در نجف‌آباد اصفهان به‌دنیا آمد.  با  اوج‌گیری نهضت امام‌خمینی رحمت‌الله‌علیه به صف مبارزین پیوست و در سال 1356 در روز عاشورای حسینی به علت شرکت در تظاهرات علیه رژیم سفاک شاهنشاهی به‌همراه 3 نفر از دوستان خود توسط شهربانی نجف‌آباد دستگیر شد و پس از 15روز شکنجه بسیار به علت اینکه هیچ چیز ثابت نشد آزاد شد.

عواطف و روحیات احمد در خانواده آنچنان شکل گرفته بود که این مسئله باعث شد او در امر مبارزه مصمم‌تر شود و لذا وقتی متوجه شد که مأموران شهربانی دوباره قصد کرده‌اند او را دستگیر کنند برای مدتی متواری شد.

روزهای شکل‌گیری شخصیت احمد با آمال و خواسته‌های جوانی او گره خورد و توانست او را انسانی سخت در مقابل دنیای فانی بسازد. چند ماهی در مغازه پدرش به کار نجاری مشغول شد.

دفتر زندگی احمد ورق می‌خورد تا اینکه با شهید محمد منتظری، شهید غلامرضا صالحی‌، شهید غلامرضا یزدانی و جمعی از دوستان برای آزمایش دیگری در دی ماه 1358 راهی سرزمین زینبیه‌(س)دمشق شد تا در کنار گروه‌های فلسطینی آموزش رزم، فرا گیرد.

آن روزها فکر می‌کرد که در کنار سازمان‌های فعال و مبارز فلسطینی می‌تواند خدمتی کوچک به مردم آن خطه کند اما واقعیات برخلاف تصورات او بود! او بازگشت با کوله‌باری از تجربه، اما آرام و قرار نداشت.

در سال 58 برای اولین بار به کردستان می‌رود تا فریاد مظلوم‌خواهی مردم کُرد را  لبیک گوید بعد به شهر باز گشت و آنچه را دیده‌ بازگو می‌کند تا مردان خدا را برای رفع فتنه در کردستان بسیج کند.

سال ‌59 با توجه به تجربه‌ای که  در کمیته شهری کسب کرده بود، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و با شروع جنگ، دوباره به کردستان بازگشت. در یکی از درگیری‌ها از ناحیه‌ پا مجروح  و از آنجا به بیمارستان مصطفی خمینی تهران اعزام شد.

پادگان گلف

با اینکه هنوز عصا تکیه‌گاهش بود با اصرار زیاد به همراه گروه شهیدغلامرضا محمدی به پادگان گلف(مقر فرماندهی جبهه‌های جنوب کشور در اوایل جنگ) اهواز رفت تا در نصاره، نقطه‌ا‌ی نزدیک آبادان به دوستانش بپیوندد.

تجربیات آموزش چریکی در پادگان حموریه سوریه برایش خیلی ارزشمند بود چون در جبهه فارسیاد و دارخوین به کمکش آمد؛ جوان باریک و خوش‌اندام نجف‌آبادی با آن لهجه شیرین و جذابش امروز در چهره یک فرمانده مردمی درخشیده است. او پس از مدتی استقرار در منطقه نصاره در آذرماه 59 با همان گروه اعزامی به جبهه فارسیاد می‌رود.

احمد فرمانده محور فیاضیه است گروه 50-40 نفری او در آن جبهه غوغا به‌پا کرده‌اند. عراقی‌ها لحظه به لحظه با تمام تجهیزات در محورهای مختلف به سوی نیروهای مردمی حمله‌ور هستند.

آن‌روزها آنها نمی‌دانستند که بعد‍‌ها از این فیاضیه مردانی قد علم می‌کنند که پایه‌گذار لشکر 8 نجف اشرف می‌شوند و بهترین فرماندهان بعث و لشکر‌های قدرتمند عراق هم تاب ایستادن در مقابل این لشکر زرهی را ندارند.

تأسیس تیپ 8نجف اشرف

احمد تا پایان مرداد ماه همان سال قبل از عملیات ثامن‌الائمه(ع) نیروهای مستقر در فیاضیه را به3گردان رسانید و با آمادگی کامل در پنجم مهر 60 با یک تیپ از لشکر 77 خراسان توانست به دشمن حمله کند و به اهداف عملیاتی که شکستن حصر آبادان بود دست یابد.

همچنین توانست با غنایم به‌دست آمده مقدمات تشکیل تیپ8 نجف‌اشرف را فراهم کند.  بعد از اتمام عملیات ثامن‌الائمه(ع) برای مدتی به مریوان و سرپل‌ذهاب رفت و برای شروع عملیات طریق‌القدس به جنوب بازگشت و در سوم آذر ماه1360 مأمور تشکیل تیپ 8 نجف اشرف شد. آن زمان محل استقرار تیپ در شهرستان شوش و در دانشگاه شهید چمران اهواز بود.

در آغازین روز سال 61 در عملیات فتح‌المبین شرکت کرد که در این عملیات احمد با تدابیری نظامی دشمن را دور زد و توانست ضربه مهلکی به عقبه دشمن وارد سازد که این کار او در رسیدن به اهداف عملیات فتح المبین مؤثر واقع شد و توانست با موفقیت کامل و فرماندهی منحصر بفرد در این عملیات پیروز شود.

مقدمات حمله به خرمشهر در سال 61 با جلسات متعدد گام به گام جلو می‌رود و همانند همیشه تیپ 8 نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی واگذار می‌شود.  بعد از عملیات رمضان و محرم بود که تیپ به لشکر 8 نجف اشرف ارتقا پیدا کرد.

در عملیات والفجر مقدماتی و 1، علاوه برفرماندهی لشکر به عنوان فرمانده سپاه 7 حدید که چندین تیپ و لشکر را تحت امر خود داشت، عمل کرد و برگ زرینی در پرونده خود ثبت کرد.

احمد در والفجر2( 20 دی ماه 62 در منطقه‌ عمومی حاج عمران) و در والفجر 4(20 فروردین 62 در منطقه‌ عمومی پنجوین عراق) با لشکر همیشه پیروزش مردانه جنگید و بعد از آن با تمامی توان به طرف جنوب حرکت کرد تا در عملیات خیبر(جزایرمجنون) امان را از دشمن بگیرد.

در همین عملیات بود که انگشت دست چپش قطع شد ولی این باعث نشد که به عقب  برگردد.

دست بیعت

25 اسفند 66 لشکر 8 نجف بار دیگر به فرماندهی احمد کاظمی در عملیات والفجر 10 درمحور دربندیخان – حلبچه با تمام توان شرکت کرد و این عملیات را با موفقیت به ‌پایان ‌رساند.

روزهای جنگ به‌سرعت می‌گذشت و احمد هر روز با خود فکر می‌کرد که چرا از کاروان عقب مانده است اما خداوند این‌چنین تقدیر کرده بود.

عملیات کربلای 8 هم تمام شد و کتاب شهادت در حال بسته‌شدن؛ عراق که به واسطه قبول قطعنامه 598 هنوز فکر حمله به ایران را در سرمی‌پروراند دست به تحرکاتی در مناطق جنوب و غرب زد.

وضعیت نابسامانی بود. فرماندهان جنگ پی‌ریزی عملیات بیت‌المقدس7 در سال 67 را کردند محور شلمچه بار دیگر با احمد کاظمی دست بیعت داد و یاد و خاطره شهدا و دوستان شهیدش را لحظه به لحظه از جلوی چشمانش می‌گذراند.

او منتظر بود که در لحظات پایانی جنگ به دوستانش برسد اما این طور نشد و مصلحت چیز دیگری بود.  منافقین هم در مرصاد نتوانستند در مقابل احمد بایستند و در حیله مکر خود گرفتار شدند و احمد هاج و واج مانده بود که چرا هنوز وقت وصال نرسیده است.

جنگ تمام شد همه به دنبال زندگی بودند و در حال جبران گذشته اما احمد تازه کارهایش شروع شد.

سال1379 بود که به مدت 5سال با حکم مقام معظم‌رهبری به‌عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب شد. در این مقطع هم همانند گذشته توانست در جهت بالابردن توان و ارتقای ساختار و سازماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه تلاش کرده و آن را یک قدم دیگر به هدف نزدیک کند تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی از توانمندی نیروی هوایی سپاه انگشت حسرت می‌گزیدند.

قهرمان بم

مدت مأموریت احمد در نیروی هوایی به6 سال و نیم رسید. در دوران مأموریتش در نیروی هوایی حادثه اسفناک زلزله بم پیش آمد. احمد به محض خبردار شدن جزو  اولین کسانی بود که خود را به بم رساند و تا آخرین روزها در آنجا حضور داشت و تمام امکانات نیروی هوایی سپاه را جهت کمک به مردم زلزله زده مهیا کرد.

احمد کاظمی به روایت دوستان در طول روز و شب کمتر می‌خوابید و بیشتر کار می‌کرد که برای همه جای تعجب بود که او چطور توان استقامت دارد. او مرد عمل بود و دلسوز برای ستمدیدگان و مصیبت زدگان.

3 مدال فتح

احمد کاظمی به علت جراحت‌های زیاد در طول دوران دفاع مقدس به 55 درصد جانبازی نائل شد و به جهت رشادت‌ها و توانمندی‌های خود از دست مبارک مقام معظم رهبری 3مدال فتح را به افتخارات خود افزود.

سال 1384 می‌رفت تا سرنوشت احمد را مشخص کند، احمد با حکم مقام معظم رهبری فرمانده نیروی زمینی سپاه شد.

او محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این راستا خدمات بی‌شائبه‌ای عرضه داشت. احمد کاظمی در آخرین روزهای دنیایی‌اش دیگر تاب و توان نداشت.

قلب او آینه‌ای شفاف از گذشته شده بود هر لحظه انتظار می‌کشید و از دوستان می‌خواست که برای رفتنش دعا کنند. صبح نوزدهم دی ماه سال 84 احمد برای همیشه از خانواده و بچه‌ها خداحافظی کرد.

به هنگام سوار شدن بر هواپیما مهدی باکری را در افق ابرهای آبی می‌دید، او می‌رفت تا برای همیشه از تمام خستگی‌ها و نا ملایمت‌های دنیا خداحافظی کند 11 ستاره فروزان انقلاب در یک پرواز به سوی ارومیه در سرزمین خاطره‌هایشان برای همیشه ماندگار و ثابت قدم در پیشگاه حضرت دوست شدند.

او در کنار دوستان شهیدش حسین خرازی و مصطفی ردانی‌پور در تکیه شهدای اصفهان جای گرفت. 

برچسب‌ها