به گزارش همشهري آنلاين به نقل از گاردين، از آن پس چشمههاي خلاقيت گيبني بيش از پيش جوشيد و در فيلمهايي با مضامين سياسي و اجتماعي نمود يافت؛ «موكل شماره 9» با موضوع رسواييهاي جنسي، «ما رازها را ميرباييم» درباره ويكيليكس، «دروغ آرمسترانگ» درباره دوچرخهسواران دوپينگي و... داستان فساد در ردههاي بالا كه در سراسر آثار او ديده ميشود، چيزي است كه دستمايه توليد «پول كثيف» شده است؛ تازهترين تجربه كارگرداني گيبني در مجموعه براي نتفليكس.
به بهانه توليد همين مجموعه كوتاه شش قسمتي، كيليان فاكس از گاردين پاي حرفهاي مستندساز 64 ساله برنده اسكار نشسته و با او درباره ماجراهاي عجيب فيلمهايش و شيوه رسيدن به بياني تازه در اين عرصه گفتگو كرده است.
چه چيزي پاي تو را به اين داستانهاي خاص باز ميكند؟
ما دنبال داستانهايي ميگرديم كه در آنها شخصيتها بزرگتر از زندگي به نظر برسند و تو بتواني موضوعهاي بزرگتر بيابي. در بسياري از پروندههاي فساد، همه چيز خيلي آرام اتفاق ميافتد و كسي متوجه كارهاي اشتباه نيست. اگر هم بشود، رئيسي هست كه بخواهد كار همانطور ادامه يابد. اينگونه ميشود كه فساد از پي فساد ميآيد تا وقتي تو درمييابي خطي كه قرار نبود از آن رد شوي، مدتها پيش ناپديد شده است.
و تو ميتواني با اين آدمها اظهار همدردي كني؟
چارهاي نيست. در غير اين صورت تو ديدگاهي را در دنيا جا مياندازي كه بر اساس آن آدمها به خوب و بد تقسيم ميشوند. در حالي كه من معتقدم همه ما تركيبي از خوبي و بدي هستيم. وقتي دارم مصاحبه ميكنم، هدفم رسيدن به لحظه «مچگيري» نيست. ميخواهم به چشمانداز اين آدمها برسم و اينجاست كه همدردي به شدت اهميت مييابد.
تو يكي از كساني بودي كه تحت تاثير عمليات فريب فولكسواگن باور كرده بودي خودروهاي ديزل آن آلودگي ندارند. به عنوان فيلمساز فكر ميكني جالب باشد به گونهاي به داستاني كه داري خودت تعريف ميكني مرتبط شوي؟
نه هميشه. در اين مورد خاص شايد همه چيز زاده نوميدي بوده باشد. براي نفود به درون فولكسواگن دوراني سخت پشت سر گذاشتم و به همين دليل تصميم گرفتم آن را به يك سفر شخصي تبديل كنم. واقعا فكر ميكردم يك خودروي شگفتانگيز خريدهام كه سواري و مصرف سوخت فوقالعاده دارد و آلاينده هم نيست. تا اينكه دريافتم خداي من، با راه رفتن خودروي من پوششهاي گياهي دارند از بين ميروند.
آخرين قسمت مجموعه تازه شما درباره دونالد ترامپ است. حرف تازه درباره او چه داري؟
جوهره رويكرد ما به ترامپ اين بود كه او يك تاجر بسيار موفق است و به همين دليل ميتواند يك رئيسجمهوري موفق هم باشد. با خودمان گفتيم حالا كه اينطور شد، بياييم ببينيم در حوزه تجارت چه عملكردي از خودش ثبت كرده است.
در حالي كه معلوم شد خيلي هم...
فهميديم او مطلقا يك تاجر بسيار وحشتناك است. در واقع به هر طلايي كه دست زده، خاكستر شده و ناچار شده يك نفر ديگر را براي جمع كردن گندها جاي خودش بگذارد.
پس فكر ميكني چرا كارها و حرفهايش هنوز هم بين مردم خريدار دارد؟
اين چيزي است كه من در فيلم خودم درباره مكتب علمگرايي به آن اشاره كردهام. معتقدم برخي از مردم نياز دارند به او باور داشته باشند و احساس ميكند بخشي از شخصيت خودشان را در وجود ترامپ مييابند. مهم هم نيست چقدر مدرك و سند درباره بد بودن ترامپ به آنها نشان بدهي. اصلا نميخواهند گوش بدهند و حمله به ترامپ را حمله به خودشان ميدانند.
و تصور ميكني در قدرت باقي بماند؟
بله. بيترديد. وقتي ولاديمير پوتين در روسيه به قدرت رسيد، اتفاقي مشابه افتاد؛ همه مسخرهاش ميكردند كه يك كمونيست كوتوله است و در گذر زمان نشاني از او نميماند اما قدرت روشي براي تثبيت است.
جنبش #MeToo را دنبال كردهاي؟ نظرت چيست؟
معتقدم يك لحظه بسيار مهم در تاريخ است. به عنوان يك سفيدپوست حالا ديگر نوبت من است كه بيشتر بشنوم تا اينكه مدعي باشم. همزمان هم ميدانيم كه مشكل تا چه اندازه فراگير است. همين روزها داشتم برخي گزارشهاي پدرم را در دوران روزنامهنگاري ميخواندم كه بدترين نوع سلطه مردان و جنسيتگرايي را افشا كرده بود. در واقع اين باري است كه 50 درصد مردم دنيا بايد به دوش بكشند.
اصلا شده كه چيزي را براي لذت بردن بخواني يا هميشه دنبال داستاني براي روايت كردن ميگردي؟
بخش زيادي از خواندنهاي من كاملا هدفمند است؛ مثل خلاصه كردن يك كتاب براي اين كار يا آن كار. دارم چند روز ديگر به يك سفر ميروم و آنجا فقط رمان «آمريكانا» نوشته چيماماندا انگوزي آديچي، نويسنده نيجريهاي را با خودم ميبرم. دوستم لارنس رايت هم يك كتاب در تگزاس دارد كه براي خواندن آن يكي هم ميميرم.
جايي گفته بودي يك بازيكن متعصب تنيس هستي. بازي كردن هم بلدي؟
در ذهن خودم بله. آنقدر خوب هستم كه بتوانم با خيلي از آدمها چند دست توپ بزنم.