به گزارش همشهري آنلاين، «من، تونیا» به کارگردانی کریگ گیلسپی داستان اسکیتبازی آمریکا به نام تونیا هاردینگ را روایت میکند که در یک ماجرا از اوج به ذلت میافتد. ماجرا مربوط به حملهای است که همسر سابق تونیا به رقیب او در دنیای اسکیت یعنی نانسی کریگان ترتیب میدهد و تبدیل به یک رسوایی جهانی در 1994 میشود.
روبی که گمان نمیکرد هرگز بتواند در هالیوود یک نقش اول اساسی ایفا کند، تهیهکنندگی «من، تونیا» را هم بر عهده گرفت و با همین فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر زن شد. آنچه ميخوانيد بخشهايي از گفتگوي خبرنگار نيويورك تايمز با اين ستاره جوان به مناسبت بازي و درخشش در «من، تونيا»ست.
حدس میزنم جایی که تو بزرگ شدی هیچ نشانی از یخ و برف نیست.
مطلقا. تا وقتی بزرگ شدم اصلا پایم را در زمین اسکیت نگذاشته بودم. وقتی به آمریکا آمدم، به یک تیم هاکی پیوستم که ناشی از علاقهام به فیلم ورزشی «اردک های قدرتمند» بود. ضمن اینکه همیشه میخواستم هاکی بازی کنم.
هاکی را از صفر شروع کردی؟
وقتی وارد زمین هاکی میشدم، نمیدانستم چطور باید توقف کنم. به همین دلیل روی زمین میافتادم یا به یک بازیکن دیگر یا مانع میخوردم و میایستادم. این تمام دانش من از اسکیت بود تا اینکه ماجرای فیلم پیش آمد و تمرینها شروع شد. آنجا بود که کفشهای مربوط به اسکیت نمایشی را پا کردم و فهمیدم دنیایی کاملا متفاوت با هاکی و اسکیت معمولی دارد.
میانهات با حركات نمايشي و ژیمناستیک چطور بود؟
از پنج تا 15 سالگی باله کار میکردم که راستش خیلی کمکم کرد. لازم بود یک اسکیتباز حرفهای و ماهر به نظر برسم. اولینبار که با کفشهای مخصوص روی یخ رفتم، از پشت روی زمین افتادم و نفسم بند آمد. خوشبختانه یک طراح حرکات نمایشی اسکیت داشتیم که برنامه نانسی کریگان را هم تنظیم میکرد.
در دوران کودکی و نوجوانی چیزی از داستان تونیا هاردینگ شنیده بودی؟
من آن زمان چهار سال بیشتر نداشتم و به همین دلیل اصلا چیزی درباره ماجرا نمیدانستم اما به محض درگیر شدن با داستان، شیفته آن شدم. همیشه اشتهایی سیریناپذیر برای رسوایی و جنجال وجود دارد اما این یکی چنان بزرگ و به بهمنی عظیم تبدیل شد که به شکل یک پدیده جهانی درآمد.
فکر میکنی تونیا یک تبهکار بود؟
کاری که با نانسی کردند، عادلانه نبود. او از یک خانواده کارگری آمده بود و نهایت اینکه هر دو نفرشان ورزشکار بودند. اگر هم قرار بود قضاوتی درباره تونیا و نانسی شود، میبایست بر اساس ورزشکار بودن شود نه بر اساس ظاهر و قیافه.
البته تو میدانی که چهره در دنیای اسکیت بسیار مهم و تعیینکننده است.
حتما هست و بخشی بزرگ از داستان ما هم این است که تونیا در این دنیا نمیگنجد. او آن تصویری نبود که دنیای اسکیت از یک بازیکن اسکیت نمایشی در آمریکا انتظار داشت. تونیا همواره دنبال تایید و اعتبار، محبت و عشق بود. حالا اینها میتوانست از طرف مادرش باشد یا همسرش، از طرف رسانهها، مردم، انجمن اسکیت، دیگر اسکیتبازها یا هر کسی. نکته غمبار ماجرا هم این است که او هرگز این تایید و عشق را دریافت نکرد.
روزهایت را معمولا با تونیا میگذراندی؟
من او را دو هفته پیش از آغاز فلمبرداری دیدم و دیدارمان را تا آن زمان به تعویق انداخته بودم. میخواستم شخصیت تونیا پیش از دیدن او شکل بگیرد. فیلم و عکس درباره او زیاد هست و من کاری نکردم جز اینکه کلیپها، ویدئوها و مصاحبههای تونیا هاردینگ را بارها و بارها به مدت شش ماه تماشا کردم. فایلها را روی گوشی ریختم و شبها با صدای او به خواب رفتم.
یکی از نقدهایی که به فیلم میشود، کمبود خشونت در آن به شیوه تارانتینویی است. تنها ذرهای از خشونت به نمایش درمیآید.
من خودم از طرفداران بزرگ تارانتینو هستم و شنیدم که خشونت موجود در فیلمهایش را خشونت برانگیزاننده توصیف میکرد. این اصلا چیزی نیست که ما انجام دادیم. کریگ ایدهای هوشمندانه برای شکستن دیوار چهارم در آن لحظههای خاص داشت تا تو بتوانی ببینی او چگونه از آنچه بر جسمش میگذرد جدا شده است. آنچه بیش از هم بر من تاثیر گذاشت، دیدن مستندی بود که از 15 سالگی او ساخته بودند. تونیا بسیار صمیمی، آسیبپذیر و متزلزل است. به دوربین نگاه میکند و میگوید: «مادرم الکلی است و من را مدام کتک میزند.» بدترین چیز درباره روابط آزاردهنده درون خانواده، معیوب بودن چرخه آن است. ما میخواستیم به معیوب بودن این چرخه تاکید کنیم و بگوییم خشونت علیه او در تمام زندگیاش ادامه داشته است.
نظر تو درباره اتفاقی که واقعا افتاد چیست؟
در نیمههای راه فیلمبرداری، بحثی مفصل در این باره داشتیم و نکته این بود که هر کسی حقیقت خودش را داشت. حقیقت و واقعیت لزوما دست در دست هم نیستند و مردم آن بخش از یک ماجرا را به خودشان میگویند که بتوانند بعد با آن کنار بیایند و زندگی کنند. من به شدت درگیر زندگی تونیا شدم و به عقیده من، رفتاری که با او شد، منصفانه نبود. مهم نیست شما به کدام بخش ماجرا باور داشته باشید، من میگویم او هرگز سزاوار چنین تنبیهی نبوده است.