در واژهشناسی رسانه، «شایعه» کلمهای آشناست، معمولا شایعه به خبری گفته میشود که منبع مشخصی ندارد و معیاری برای تعیین میزان صحت آن در دست نیست. رواج شایعه، رابطه مستقیمی با آزادی گردش اطلاعات دارد. هر اندازه گردش اطلاعات از طریق رسانههای رسمی و حرفهای آزادتر باشد، میدان تولید و مصرف شایعه کمتر میشود. فراوانی تولید و مصرف شایعه نشانهای برای بیماری گردش آزاد اطلاعات و رسانههای رسمی است.
در گذشته نهچندان دور (مثلا 2دهه پیش) مهمترین وسیله گردش شایعه، نقل دهان به دهان بود. هر شایعه، بسته به میزان جذابیت موضوع و میزان ارتباط آن با علاقه و حساسیت عمومی چند روز طول میکشید تا دهان به دهان بچرخد و فراگیر شود. شایعهها، معمولا نقش پارازیتی در فضای عمومی گردش اطلاعات داشتهاند.
اما وضعیت امروز جامعه ایران در این مورد بسیار وخیمتر و مخاطرهآمیزتر است؛ تولید و انتقال انواع و اقسام مطالب، به واسطۀ فضای مجازی و پیامرسانها، مانند تلگرام، بسیار آسان و سریع شده است. یک مطلب به سرعت نور تا دورترین نقاط کره زمین میرود. ضعف مفرط رسانههای رسمی و حرفهای کشور، در کنار بیاعتمادی به این رسانهها، باعث شده گرایش عمومی به تولید و مصرف خبر از طریق تلگرام یا توییتر و سایر امکاناتی که اینترنت ایجاد کرده است، به شکل کم نظیری گسترش یابد. آمارهای غیررسمی حاکی از این است که تعداد کاربران تلگرام در ایران 40میلیون نفر است.
واقعیت این است که مردم ایران نیازهای خبری و حتی تحلیلی خود را بیشتر از طریق تلگرام تأمین میکنند تا رسانههای رسمی مانند تلویزیون و خبرگزاریها و مطبوعات کشور. این بهمعنای آن است که سهم رسانههای رسمی در افکار عمومی، در برابر تلگرام و توییتر و مانند اینها، بهشدت کاهش یافته است.
نکته اساسی و مخاطرهآمیز این است که از کارکردهای مهم رسانهها، تصویرسازی از جامعه و وقایع و حوادث مختلف است. تصویری که رسانههای رسمی و حرفهای تولید و عرضه میکنند، تصویری فراگیر است که در انسجام عمومی اثرگذار است. وقتی رسانهای مثل تلویزیون یا مطبوعات قادر به تصویر و تصوری فراگیر از جامعه و وقایع جهان به مخاطب ایرانی نباشد، این کار در محیط تلگرام اتفاق میافتد. ولی مشکل اینجاست که تلگرام بینهایت تصویر در اختیار میگذارد.
در واقع بینهایت اطلاعات متعدد و متناقض موجود در محیط تلگرام، به شکلی است که امکان ایجاد تصویر یا تصاویر روشن از مسائل پیرامونی ما نمیدهد؛ بلکه بیشتر سرگیجه و سردرگمی تولید میکند. خصوصاً در شرایطی که میزان نارضایتی عمومی بالا باشد، مردم گرایش به سمت پذیرش روایتها و تصویرهایی پیدا میکنند که حس نارضایتی آنها را پاسخ میدهد.
اما چرا گرایش مردم ایران به تلگرام و توییتر تا این اندازه، که شاید در تمام جهان بینظیر باشد، بالاست؟ پاسخ را باید در ناتوانی رسانههای رسمی کشور جستوجو کرد. تلویزیون کشور، با عدمتبعیت از قواعد حرفهای تلویزیون و جلب مخاطب و پیروی از یک گرایش سیاسی خاص، قابلیتهای خود را بهشدت کاهش داده است.
از سوی دیگر تنگناها و مشکلات عدیدهای که در مسیر کار مطبوعات پیش آوردهاند، موانع متعددی برای توسعه آنها فراهم ساخته است. مردم نمیتوانند نیازهای رسانهای خود را از طریق رسانههای رسمی تأمین کنند و چاره کار را در این مییابند که خود رسانههای شخصی خود را داشته باشند.
در واقع سندرم تلگرام، نشانگر بیماری شدید و مهلکی است که به جان رسانههای کشور افتاده است. مشکل از تلگرام نیست و با فیلترکردنها که عملاً هم ناممکن است، حل نمیشود. راه گریز از این شرایط جز یک چیز نیست که عبارت است از بازسازی اساسی رسانههای رسمی کشور شامل صدا و سیما و مطبوعات و خبرگزاریها و لازمه این امر پیش و بیش از هر چیز پذیرش آزادی رسانهها و تضمین امنیت رسانه و روزنامهنگاران است تا در اینصورت بهتدریج رسانههای رسمی بتوانند در طول زمان اعتماد از دست رفته را برگردانند و سهم خود در افکار عمومی را در برابر رقیبی به نام تلگرام و دیگر پیامرسانها، بازپس بگیرند.