موژان سعادتمندمنشادي، 13ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
برف آمد و زمين عروس شد...
عكس و متن: مليكا غلامي، 14ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
برف ميباريد. زيبا بود. آرام بود. عاشق آرامشش بودم؛ آرامشي که با درون پر از هياهويم تضاد عجيبي داشت! برف را دوست دارم، براي پاکياش. قدرش را ميدانم، هرچه اندک، هرچه کوتاه...
ستايش نوري، 14ساله
خبرنگار افتخاري از كرج
عكس: هانيه عابديني، 15ساله، خبرنگار افتخاري از شهرري
برف که ميبارد، زمين نميميرد، زنده ميشود. طراوتش بازميگردد.
برف که ميبارد، درختها تاجي سفيد بر سر ميگذارند و به خواب عميقي فرو ميروند؛ تا روزهاي بعد خواهر زيباي بهار با نسيم بيدارشان کند.
عاطفه رزمي، 15ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
عكس: مهسا اسفندياريمحبوب، 15ساله، خبرنگار افتخاري از قم
پرندهاي پشت پنجره نشسته. گربهاي زير ماشين کز کرده. دخترکي دستهايش را گرم ميکند. پسركي فالهايش را نااميدانه در جيبش ميگذارد. مادري پرده را کنار ميزند و منتظر فرزندش است. اينجا شهر سفيدپوش من است.
حديث بابايي، 16ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
عكس: صبا عدالتيمغرور، 14ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
در خيابانها با باد رقصيد و دانههاي برف را با مهرباني به روي شهر پاشيد و صداي شادي کودکان را شنيد. به تماشاي مردم شهر نشست.
متينا عروجي، 14ساله
خبرنگارافتخاري از شهريار
عكس: نازنين حسنپور، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
اين هفته، قشنگترين هفتهي زمستانم بود. دوچرخهجان!
ميداني در آن هواي برفي، خواندنت کنار پنجره چه حالي داشت؟
رضوانه خلج، 16ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
عكس: فاطمه موسوي، 14ساله، خبرنگار افتخاري از كرج