آرامش را از نوجوانانها میگیرد و صفهای مدرسه را به هم میزند. داربی هنوز داربی است.بعد از همه این سالها. بعد از همه این دوئلها. بعدازظهر پنجشنبه، حال آدمهای زیادی به نوشتههای درج شده روی اسکوربرد آزادی، بستگی خواهد داشت. به راه رفتن و لغرش تیم محبوب. چرا که این بازی، هنوز بزرگترین بازی سال است. مهمترین و مهیبترین. شهرآورد 86 اما شاید در جزئیات با شهرآوردهای چند دهه گذشته تفاوتهایی داشته باشد. کلیدیترین تفاوت را باید در تلطیف حداقلی جو مردانه سکوها جستجو کرد.
ششدانگ ورزشگاه بزرگ پایتخت در داربی همیشه به مردها سپرده شده اما حالا زمزمههایی در مورد حضور گروهی از زنان سرشناس روی سکوهای این استادیوم در حضور رئیس فیفا به گوش میرسد. خانوادهها این هفته در سالن آزادی به تماشای بسکتبال نشستند و از آنجایی که فاصله چندانی میان این سالن و زمین چمن مجموعه وجود ندارد، احتمالا دیر یا زود تابوی بزرگ خانوادگیشدن آزادی نیز شکسته خواهد شد.
همه قدمها برای این کار، باید به تدریج برداشته شوند. آرام اما پیوسته. کند، اما در مسیر درست. زنانی که برای شهرآورد به آزادی دعوت میشوند، ابتدا باید تأییدیههای لازم را دریافت کنند. نمایندههای مجلس، بازیگران و خبرنگاران، در اولویت هستند تا به اینفانتینو نشان بدهند که ورزشگاه آزادی در روز داربی، یک ورزشگاه تمام مردانه نیست. بی تردید و اغراق، «دختران ریشو» پدیدههای این فصل لیگ برتر هستند. مهمتر از هر ستارهای در ترکیب استقلال و پرسپولیس.
مهمتر از هر نامی در جدول گلها و پاسگلها. مهمتر از همه مربیان وطنی و خارجی. بخشی از ملودی ایسلندی سکوها در پایان هر مسابقه، مربوط به این جماعت است که به شنیدهها از استادیوم اکتفا نکردهاند و مستقیما وسط ماجرا هستند تا فوتبال را از زاویه چشم خودشان دنبال کنند. آنها هر بار در شهری تازه و استادیومی جدید کشف شدهاند و بیشتر از محتوا و نتیجه بازی سرخابیها مورد توجه رسانهها قرار گرفتهاند. چند نفرشان حتی روی جلد رفتهاند و با مصاحبههای اختصاصی، به شهرت رسیدهاند.
آنها کم هستند اما هستند و نمیشود نادیدهشان گرفت. حضور این گروه در دیدارهای فوتبال با هویت ساختگی، سروصدای زیادی به پا کرده و حواشی خاص خودش را نیز داشته است. به نظر میرسد هدف آنها در درجه اول کاملا شخصی بوده اما ناخودآگاه تبدیل به یک حرکت عمومی برای نشان دادن میل و رغبت دخترها به تماشای فوتبال شده است.
بعضیها-به درستی- از سازوکارهای تعریف نشده در استادیوم برای خانمها میگویند. چرا که اساسا بسیاری از ورزشگاههای لیگبرتر در شرایطی ساخته شدهاند که اصلا مبحثی به نام ورود بانوان به استادیومها مطرح نبوده. نکته کلیدی این است که بسیاری از بانوان ایرانی، شور و شوقی وصف ناشدنی برای حضور در ورزشگاه دارند اما هنوز نمیدانند در صورت فرار عمقی از گیتها، دقیقا با چه چیزی روبرو خواهند شد.
ورزشگاههای کهنه، بلیت فروشی قرون وسطایی، امکانات بسیار محدود، وضعیت بد حمل و نقل و مسابقههای غالبا خسته کننده، ممکن است آنان را به سرعت از ورزشگاهها فراری بدهند و این بار دیگر نه با اجبار بلکه با اراده خودشان قید حضور در دیدارهای فوتبال را بزنند. پس همه چیز باید به آرامی و به دور از هیجان زدگی مفرط طی شود تا یک سرخوردگی بزرگ به بار نیاید. احتمالا ورود بانوان دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد اما حفظ کردن آنها روی سکوها اهمیت به مراتب بیشتری دارد.
تصمیمگیرندگان مواضع منعطفتری در این مورد اتخاذ میکنند، زیرساختها رفتهرفته فراهم میشوند و دیوارها، کوتاه میآیند تا تابلوهای نامرئی ورود ممنوع، خاصیتشان را از دست بدهند اما همه چیز کاملا مهیای این میزبانی نباشد، تأثیر منفی آن روی یک مطالبه عمومی به شدت جدی خواهد بود. حرفزدن از بانوان و استادیوم، دیگر مثل گذشته سخت و هزینهبر نیست.
حالا مدیران تصمیمساز سادهتر با چنین احتمالی کنار میآیند و جامعه، به راحتی این تغییر را میپذیرد. برای پایان یافتن این «بازی مالکانه» از نقش مردان نیز نباید به سادگی عبور کرد. بسیاری از آنها از هر فرصتی استفاده میکنند تا نشان بدهند خانوادگیتر شدن استادیوم، هم جو را سالم و تلطیف میکند، هم شعارهای زشت را به حداقل میرساند و هم به بالاتررفتن میزان استقبال از بازیها کمک خواهد کرد.
شاید داربی 86 آخرین داربی بدون بانوان باشد و از شهرآورد بعد، آوای انتظار جایش را به فریادهای هیجانآلود بدهد. آن روز حتما نیمه سرخ دربی، سرختر و نیمه آبی آزادی، آبیتر خواهد بود.