جلال ميرزايي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر«بي اعتمادي؛مشكل اصلي » نوشت:
بهجاي بحث هستهاي، براي اعمال فشار به ايران است. در كنار آن تاكيد كردم كه مشكل ما اختلاف بين جريانهاي سياسي همچنين مسوولان كشور نيز هست. متاسفانه داخل كشور دستهايي در كار هستند كه مشكلات را بيشتر كرده و بعضا شاهديم اگر آسيبي وجود دارد، ما با دست خودمان آن را به بحران و چالش تبديل ميكنيم. بحث ديگري كه در اين جلسه مطرح كردم اين بود كه مشكل ما در كشور اين است كه گاهي اوقات برخي سرمايههاي نظام را كه ميتوانند به منافع ملي كمك كنند با دست خودمان از بين برده و تخريب ميكنيم. در ادامه جلسه نيز برخي ديگر از دوستان نكاتي را مطرح كرده و تاكيد داشتند كه رابطه دولت با جريان اصلاحات رابطه نزديكي نيست. نمايندگان معتقدند كه اين رابطه كمتر شده و انتظار دارند شاهد تعامل گستردهتر و فعالتر دولت با مجلس باشند و همچنين ابراز اميدواري كردند كه با بهبود شرايط و رفع برخي محدوديتهاي نابجا، آقاي خاتمي بتوانند نقشي فعالتر درراستاي ارتقاي سطح تعامل دولت و اصلاحطلبان برعهده بگيرد. آقاي خاتمي نيز در پايان جلسه نكاتي را بيان فرمودند و تاكيد داشتند كه شرايط كشور در مقطع كنوني، شرايطي بسيار حساس است و همه جناحها بايد براي حل مشكلات به همديگر كمك كنند. آقاي خاتمي گفتند كه جريانهاي سياسي كشور بايد با يكديگر همفكري و گفتوگوي مستمر داشته باشند و البته در ادامه سخنانشان اشاراتي نيز به برخي موانع گفتوگو داشتند. بهگفته رييس دولت اصلاحات، مجلس بايد پرچمدار شناخت مسائل و پيدا كردن راهحلها باشد. ايشان گفتند كه مهمترين عامل در امنيت كشور ارتباط و اعتماد متقابل بين حاكميت و مردم بوده و مشكل اصلي ما بياعتمادي در كشور است. همه بايد سهم خود را در پديد آمدن وضعيت و شرايط موجود بپذيريم. ايشان درعين حال گفتند كه نيازي به مچگيري نيست و بلكه بايد به همديگر كمك كنيم و دست يكديگر را بفشاريم. انتظاري كه از مجلس هست، اين است كه راهحلي براي رفع مشكلات پيدا كند و مهمترين عامل همين بياعتمادي متقابل ميان حاكميت و جامعه است. آقاي خاتمي در پايان توصيه كردند كه فراكسيون اميد همچنان انسجام خود را حفظ كنند و در بخشي از جلسه نيز عنوان شد كه هرگاه پيشرفتي حاصل شده كه مساله حصر برداشته شود، جريان پيچيدهاي كار را خراب كرده است.
- به مناسبت هفته درختكاري؛ هر نوزاد یک درخت
مهدي رحمانيان . مدیرمسئول در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
چندی پیش در آستانه هفته منابع طبیعی و روز درختکاری، جلسهای در سازمان جنگلها و مراتع با حضور تعدادی از مدیران مسئول روزنامهها برگزار شد. مدیران این سازمان درصدد بودند برای نهادینهكردن فرهنگ درختکاری و ایجاد بوستانی به نام «خبرنگار» با حاضران جلسه تبادلنظر کنند. در آنجا به واسطه كار يكي از دوستانم كه به مناسبت تولد فرزندش درخت كاشته بود، پیشنهادی مطرح کردم و مایلم در این یادداشت با مقدمهاي آن را بازگو کنم. انسان نخستین موجودی است که با طبیعت زیسته و در آن بالیده است؛ این نزدیکی به طبیعت موجب شده او به انبوه جنگلها و مراتع و سایر نعمتهای الهی چندان توجهی نکند. در طول سالیان آدمی این نکته را دریافت که با کاشت درخت میتواند برخی از نیازهای زندگیاش را برآورده کند؛ اما با رشد و توسعه جامعه انسانی، تخریب طبیعت و جنگل هم وسعت پیدا کرده است. این بهرهبرداری از طبیعت دیری نپایید و انسانها به این نتیجه رسیدند که اگر با این آهنگ به استفاده بیش از حد از طبیعت ادامه دهند، روزی فرا خواهد رسید که جهانی خالی از درخت و جنگل خواهند داشت با برهوتی در مقابل خویش. ترس از این برهوت انسان را به این نتیجه رساند که در کنار بهرهبرداری از طبیعت باید نسبت به بازسازی آن هم اقدام کند. آنطور که در منابع تاریخی آمده است، نخستینبار استرلینگ مورتون، روزنامهنگار و سیاستمدار آمریکایی که گویا دورهای وزیر کشاورزی آمریکا هم بوده، دهمآوریل برابر با بیستویکم فروردین سال 1872 را به عنوان روز درختکاری نامگذاری میکند. گفته میشود در آن روز حدود یک میلیون درخت کاشته شده است. البته این روز، بعدها به آخرین جمعه آوریل انتقال پیدا کرد.
در ایران هم از دوره باستان، طبیعت مورد توجه بوده و جشنهایی نیز به این مناسبتها برگزار میکردهاند، اما نخستینبار در دوره سلطنت ناصرالدینشاه است که بهتبعیت از فرنگیها چهار اصله نهال در 17 آذر 1253 در باغ عشرتآباد کاشته میشود و بهگونهای سرآغازی شده است برای تعیین روزی به نام درختکاری. البته بعدها این روز به 24 اسفند و در دورهای دیگر به اول آذر منتقل شد ولی نهایتا در 15 اسفند 46 به همت شهرداری تهران و با حضور شهردار و تعدادی از مقامات حکومتی از جمله وزیر کشاورزی، مراسم جشن درختکاری برگزار شد و سرآغازی شد برای یک روز رسمی در ایران. از چندین سال پیش هم به جای روز درختکاری این روز به هفته منابع طبیعی ارتقا یافت. هفتهای که از 15 اسفند تا 22 اسفند ادامه دارد. این مقدمه را گفتم تا برسم به پیشنهاد اصلی که در آن جلسه مطرح کردم و آن را در این یاداشت قدری بسط میدهم، شاید جرقهای بزند و فرصتی پیش بیاورد برای سازگاری بیشتر آحاد جامعه با طبیعت و درخت و درختکاری و البته حرکتی نظاممند از سوی مسئولان. طرح پیشنهادی این است که بهازای هر تولد، یک درخت بکاریم.
به این معنا که وقتی نوزادی متولد میشود، والدین نوزاد ملزم هستند که برای او از ثبت احوال شناسنامه بگیرند، در کنار این الزام، الزام دیگری همراه با امکان برای غرس یک نهال در بوستانی به نام «میلاد» یا هر اسم متناسب دیگری برای والدین ایجاد کنند، تا از این رهگذر هر روز را تبدیل به روز درختکاری کنیم و هم به مناسبت تولد فرزندانمان عِرق و علاقهای به درختکاری در والدین ایجاد شود؛ همانگونه که برای رشد و تربیت فرزندان خود تلاش میکنند، همزمان به رشد و نمو نهال همزاد فرزندانشان نیز توجه داشته باشند. دور از انتظار نیست که این بچهها وقتی بزرگ شدند، خودشان مراقب درخت همزادشان باشند. البته این طرح نیازمند مصوبه دولت یا مجلس است و نیز داشتن سازمانی مشابه ثبتاحوال که برای نوزادان شناسنامه صادر میکنند. باید برای این نهالها هم شناسنامه صادر شود. هزینه اجرای این طرح به دو صورت قابل تأمین است: 1- خود والدین هزینههای نهال و مراقبتهای بعدی را متقبل شوند 2- والدینی که توان مالی ندارند، از طریق سازمانهای مردمنهاد یا ردیف بودجهای که در دولت پیشبینی میشود، این هزینهها را تأمین کنند. چنانچه سازمان مناسبی برای این طرح در نظر گرفته شود، میتوان این بوستانها را به پارکی بزرگ برای گردهمآمدن خانوادهها و حتی برگزاری جشنهای تولد و عروسی و سایر دورهمیهای خانوادگی قرار داد و درعینحال فرهنگ کاشت درخت و مراقبت از آن را نیز نهادینه کرد. به جای یک روز خاص درختکاری، هر روز، روز درختکاری شود. درصورت موفقیت این طرح میتوان به مناسبت هر پیمان عقدی نیز چنین برنامهای را اجرا کرد.
- سالاد فلسطینی!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
تأسفآور است ولی واقعیت دارد که برخی از مواضع رئیسجمهور کشورمان این تصور را پدید میآورد که گویي وادادگی و انفعال در مقابل دشمنان بیرونی و اهانت و ناسزا به منتقدان داخلی، دو شاخصه برجسته ایشان در دو عرصه سیاست خارجی و عملکرد داخلی است ! نیمنگاهی به کارنامه چهار سال و چند ماهه ایشان نشان میدهد که تاکنون هیچیک از رؤسای جمهور کشورمان به اندازه آقای روحانی در سیاست خارجی منفعل نبوده و هیچکدام از آنها نیز به اندازه ایشان در مواجهه با منتقدان داخلی زبان به اهانت نگشودهاند! و نکته درخور توجه آنکه هیچیک از رؤسای جمهور قبلی نیز به اندازه ایشان بر هوشمندی خود در سیاست خارجی تاکید نورزیده و درباره ضرورت انتقادپذیری داد سخن ندادهاند. بخوانید!
۱- «بیسواد، بیشناسنامه، مزدور، کاسبتحریم، کودکصفت، حسود، بزدل، ترسو، جیببر، بیقانون، مستضعففکری، بیکار، متوهم، غوطهور در فساد، سوءاستفادهگر، خرابکار، عقبمانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچیباز، منفیباف، یأسآفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم، یک مشت لات، صابون بیاوریم رویتان را بشوئید»... و اخیرا نیز مخالفان دولت را «کم عقل» نامیدند!
و اما، تاکید رئیسجمهور بر ضرورت نقد نیز در خور توجه است؛
«ما با انتقاد هیچوقت مخالف نیستیم، همه باید انتقاد بشوند استثنا ندارد. تمام مسئولین در کشور قابل نقدند. ما در کشور معصوم نداریم».
«هرکه میآید توی خیابان حرف بزند یا خس و خاشاک است یا گاو است یا گوساله است، یا آشغال است، این چه جور حرف زدنی است؟ چرا توهین میکنیم؟ چرا بیادبانه با جامعهمان برخورد میکنیم؟».
«خدایا به تو پناه میبرم از بستن دهان منتقدان و رقیبان».
«یکی از مشخصات این دولت، این است که انتقادپذیر است».
«دولت، دولتی مسئولیتپذیر و پاسخگو در برابر ملت و انتقادپذیر خواهد بود. دولت به انتقاد سازنده افتخار میکند».
«دولت از موعظه حسنه، نقد سازنده و نصیحت اسلامی استقبال میکند و این موجب تقویت دولت است» و...
همانگونه که جناب رئیسجمهور به درستی تاکید کرده است «دولت و کارگزاران مصون از اشتباه نیستند و نصیحت دلسوزانه میتواند از ادامه خطا جلوگیری کند» و باید گفت اگر آقای رئیسجمهور به همین گفته خویش جامه عمل میپوشاند، شمار قابل توجهی از مشکلات این روزها فرصت بروز پیدا نمیکرد زیرا گذر ایام به وضوح نشان داده است در بسیاری از موارد حق با منتقدان بوده است و چنانچه هشدارهای دلسوزانه آنان به موقع مورد توجه قرار میگرفت خسارتهای ناشی از این بیتوجهی را شاهد نبودیم.
۲- خط هوائی «ویرجین آتلانتیک - Virgin Atlantic» که یک شرکت هواپیمایی در انگلیس است با صدور بیانیهای از مسافرانی که با این خط پرواز کردهاند عذرخواهی کرد! چرا؟! فقط به این علت که در لیست غذای- منو- هواپیماهای این شرکت نام «سالاد فلسطینی» وجود داشت! مدیر این شرکت هوایی در بیانیه خود آورده بود که: نام سالاد فلسطینی دوستان اسرائیلی ما را ناخشنود کرده و باعث اعتراض آنها شده است! حساسیت رژیم صهیونیستی به نام سالاد فلسطینی در حالی است که این سالاد همه جا با همین نام شناخته میشود و ربط چندانی هم به فلسطین ندارد، شبیه گوجه فرنگی خودمان که از فرنگ نمیآید و یا « کاهوی چینی» که بر خلاف تصور آن خانم نماینده مجلس، از چین نمیآید یا «سیب زمینی آمریکایی» که جد و آبادش ایرانی است!
این همه حساسیت رژیم صهیونیستی برای محو نام فلسطین، حتی از روی یک سالاد که همه جا به همین نام شناخته میشود، آنهم در پروازهای یک شرکت هوایی انگلیس که ربطی به رژیم کودککش اسرائیل ندارد، در حالی است که صهیونیستها با غصب سرزمین فلسطین و قتلعام و آواره کردن مسلمانان مظلوم این دیار، رژیم جعلی اسرائیل را برپا کردهاند.
۳ ماه قبل، وزارت خزانهداری آمریکا، شرکت ژاپنی تویوتا را وادار کرد با ارسال یک نامه رسمی به این وزارتخانه و انتشار آن در رسانهها از دولت آمریکا به خاطر فروش یک دستگاه خودروی تویوتا به سفارت جمهوری اسلامی ایران در هند، عذرخواهی کند! نه آمریکا و نه ژاپن نیازی ندیدند که درباره هزاران دستگاه خودروی تویوتا که در اختیار تروریستهای تکفیری داعش است توضیح بدهند! انبوه بیشمار خودروهای تویوتا چگونه به دست داعش رسیده است؟! احمقانه است اگر تصور کنیم این خودروها بدون اجازه شرکت تویوتا در اختیار تروریستهای تکفیری قرار گرفته است!
آذر ماه سال جاری، دادگاهی در نیویورک یک شهروند دو تابعیتی
ایرانی-کانادایی را با این اتهام که سعی کرده است تحریمهای ایران را دور بزند، به تحمل ۳۲ ماه حبس محکوم کرد. او بعد از پایان دوره محکومیت نیز باید یک سال تحت نظر پلیس باشد.
سفیرمان در انگلیس اعلام میکند که درباره یمن با انگلیس به توافق رسیدهایم و در همان حال دولت انگلیس قطعنامه ضدایرانی را با موضوع محکومیت ایران به علت کمک به مردم مظلوم یمن به سازمان ملل پیشنهاد میکند!
وزیر خارجه فرانسه قبل از سفر به ایران اعلام میکند که درباره نقش نگرانکننده! جمهوری اسلامی ایران در منطقه و ضرورت دست کشیدن ایران از حمایت جبهه مقاومت-یعنی دست کشیدن از مبارزه با داعش که از اساس برای مقابله با ایران اسلامی ساخته شده است- و نیز برای کنترل برنامه موشکی ایران! با مسئولان جمهوری اسلامی گفتوگو خواهد کرد! و بیآنکه با پاسخ دندانشکنی روبرو شود به تهران میآید و با مسئولان بلند پایه کشورمان به گفتوگو مینشیند!
روز چهارشنبه هفته گذشته در فرودگاه مونیخ آلمان به هواپیمای آقای ظریف که برای یک سفر رسمی به این کشور رفته بود بنزین ندادند! شرکتهای سوخترسان آلمانی اعلام کردند که از ترس آمریکا حاضر نشدهاند به هواپیمای حامل وزیر خارجه کشورمان سوخت بدهند! - بخوانید میخواستند تحقیرمان کنند، که کردند!- و آقای رئیسجمهور در سخنان یکشنبه خود میگوید: «در این چهار سال رابطه ما با دنیا بهتر شده، حالا بعضیها اشکال میکنند که فلان جا هنوز ضعیف است! خیلی خب قبول! من میپرسم رابطه بهتر شده یا نه؟! حتما بهتر شده. روابط بانک مرکزی، بانکهای ما با بانکهای خارجی، روابط کارگزاری، السیها و... شرایط بهتر شده یا بدتر!؟ حتما بهتر شده.»! و انگار نه انگار که چند روز پیش همین کشورهایی که به قول ایشان «روابطشان با ما حتما بهتر شده»! از سوخترسانی به هواپیمای وزیر خارجه کشورمان خودداری کردهاند! و یا برخلاف نظر جناب رئیسجمهور و علیرغم آنچه در برجام آمده است، روابط بانک مرکزی و بانکهای ما با بانکهای خارجی، روابط کارگزاری، السیها و... برقرار نشده است، و حتما برقرار نشده است!
و دهها و صدها نمونه دیگر از این دست که نشان میدهد دشمنان ما در دشمنی و کینهتوزی علیه جمهوری اسلامی ایران هیچ فرصتی را از دست نمیدهند و با هیچکس هم تعارف و رودربایستی ندارند. اما، در این سو؟... بخوانید!
۳- طی ۴ سال و چند ماهی که از عمر دولتهای یازدهم و دوازدهم میگذرد در بیشتر موارد از دشمنان بیرونی تهدید و تشر و بدعهدی و کلاهبرداری بوده است و از سوی برخی از دولتمردان-و نه همه آنان- شاهد وادادگی و انفعال بودهایم که به طور طبیعی گستاخی بیشتر حریف را درپی داشته است. برجام یکی از بارزترین نمونههای آن است. همه امتیازات نقد را به حریف واگذار کردهایم و در عوض یک مشت وعده نسیه تحویل گرفتهایم که طرف مقابل برای این وعدههای نسیه هم یکی پس از دیگری دبه در آورده است! ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده را به خارج منتقل کردهایم، قلب راکتور اراک را بتنریزی کرده و برای همیشه از کار انداختهایم و آب سنگین را ناچاراً به خارجیها دادهایم و در همان حال با افتخار اعلام میکنیم که تا مرحله صدور اورانیوم غنیشده و آب سنگین پیشرفت کردهایم!- و صدایش را هم در نمیآوریم که مجبورمان کردهاند!- قرار بود همه تحریمها در اولین روز اجرایی شدن برجام لغو شود که نه فقط لغو نشد بلکه تاکنون دهها تحریم دیگر نیز به آن اضافه شده است! با واردات بیرویه و قاچاق کالا، کارخانههای بزرگ و کارگاههای تولیدی را به تعطیلی کشاندهایم و دستکم ۶ میلیون نفر را بیکار کردهایم و در همان حال حتی تهیه غذا برای قطارهای مسافربری را به فلان شرکت اتریشی و اتوبان تهران- شمال را به یک شرکت ایتالیایی میدهیم! دسته بیل و چوب بستنی و سنگپا و کود انسانی و...! وارد میکنیم و فلان مسئول میگوید باید مدیر هم از خارج وارد کنیم! چرا؟! برای اینکه برخی از آقایان توان تولید خودمان را در حد پختن آبگوشت بزباش و خورشت قرمهسبزی میدانند! و...
با این اندازه از انفعال، چگونه میتوان انتظار داشت که دشمن هر روز گام بلندتری علیه منافع ملی کشورمان برندارد؟! و برخی از مسئولان دولتمان را واداده و آماده بهرهکشی تلقی نکند؟!
۴- از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که به گلایه آمیخته با ملامت خطاب به برخی از سپاهیان وا داده خود میفرمود: «به خدا سوگند! بسيار دوست داشتم معاويه شما را با نفرات خود مبادله مىکرد، همچون مبادله کردن دينار به درهم؛ ده نفر از شما را از من مىگرفت و يک نفر از آنها را به من مىداد». تردیدی نیست که حضرت امیرعلیهالسلام در پی آن نبودند که تعدادی از سپاهیان معاویه را که دشمنان حضرتش بودند در میان سپاهیان خود جای دهند! بلکه منظور امیرالمؤمنین(ع) آنگونه که خود میفرمودند پایداری و ثبات قدم لشکریان معاویه و سستی در میان برخی از سپاهیان خویش بود.
به بیانی که وصف الحال امروز باشد، کاش برخی از مسئولان جمهوری اسلامی نیز در بینش و منش حق و الهی خود به اندازهای که دشمنانمان در بینش و منش باطل خویش پا برجا هستند، ثبات قدم و جدیت به خرج میدادند.