سیدعلی خرم . استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر « تیشه به ریشه»نوشت:
ایران چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب، راهبرد خود را در زمینه فرهنگی یافته اما به نظر میرسد در زمینه اقتصادی و سیاست خارجی هنوز نوعی تردید در انتخاب یک راهبرد مشخص و اجماعپذیر در سطح کشور به چشم میخورد. آثار نبود یک راهبرد در زمینه اقتصادی را میتوان از شواهد فراوان آن در سیستم بانکی، نحوه همکاریهای اقتصادی و صنعتی و بهویژه در زمینه سرمایهگذاری خارجی مشاهده کرد. در این زمینه وضعیت معیشت مردم، کاهش مداوم ارزش پول ملی، گرانی، بیکاری، نبود بخش خصوصی بهعنوان موتور محرکه اقتصاد هر کشور، پرداختنشدن طلبهای مردم از بانکها، مؤسسات بانکی و... در آن حد به مردم فشار میآورد که همگان میتوانند آن را لمس کنند. در سال 1392، زمانی که بخش مهمی از مردم با صندوقهای رأی آشتی کردند، مصاحبه کردند، نظر دادند، سخنرانی کردند و مقاله نوشتند که دیگر دوران گذشته مبتنی بر درگیری و تنش با جهان را نمیخواهند و از دوران جدید حمایت میکنند که در آن آشتی با جهان باشد، رفتوآمدها با کشورها صورت بگیرد، احترام ایران و ایرانی و گذرنامهاش در خارج محفوظ باشد و در یک کلام سیاست خارجی مبتنی بر تعامل سازنده در پیش گرفته شود. اینها شرط انتخاب دکتر روحانی از سوی مردم بهعنوان رئیسجمهوری بود و ایشان تعهد خود را به این اهداف مردم رسما اعلام کرد.
وقتی به این خواست مشترک و تأکید مردم بر آن در ایام مبارزات انتخاباتی نگریسته شود، یادآور سند چشمانداز 1404 بهعنوان بزرگترین سند بالادستی ایران است. 10 سال بودجه و انرژی کشور برای گردهمایی کارشناسان و عقلای کشور در تدوین سند صرف شد و پس از تصویب، سند به توشیح مقام معظم رهبری رسید. این سند تأکید دارد ایران باید تا سال 1404، اقتصاد اول منطقه در پرتو تعامل سازنده با همه جهان باشد. امروز که شش سال از اعلام خواست مردم در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم میگذرد و چند سالی به 1404 باقیمانده، وقتی به اولشدن در اقتصاد تعامل سازنده با همه جهان اندیشیده میشود، تنگناهای جدی در سیاست خارجی و اقتصاد خود را نشان میدهند؛ اینکه حداقل در این دو حوزه پایبندی به سند چشمانداز وجود ندارد. یقینا منظور سند چشمانداز این نبوده که جهان باید برای پیادهکردن این سند، برای ما فرش قرمز بگسترد، بلکه با وجود دینامیکبودن تحولات و پیشرفتهای جهانی و تنوع رقابتها و ازجمله تلاش برای محدودکردن قدرت ایران در خاورمیانه، باید اقتصاد ایران در منطقه اول شود و سیاست خارجی کشور با تمرکز بر تعامل سازنده با همه کشورهای جهان هموار شود. نمیتوان این را که کشورمان پیشرفتهایی در زمینههای گوناگون داشته است، انکار کرد؛ ولی تا زمانی که برای اقتصاد و سیاست خارجی راهبرد اجماعپذیری مانند سند چشمانداز وجود نداشته باشد و تا زمانیکه سند ملی پشت سند ملی تنظیم کنیم و کنار بگذاریم، پیشرفتها نیز در جایگاه خود معنا پیدا نمیکنند. مشاهده میشود که خصومت با آمریکا که با آمدن دونالد ترامپ، دلایل بیشتری به دست آورده و اختلافات ایدئولوژیک و مبنایی با اسرائیل پررنگ است، اعراب به رهبری عربستان به سمت نوعی دشمنی تاریخی در حرکتاند. برخی نیز از دستخالیبرگشتن بوریس جانسون، وزیر امور خارجه بریتانیا، از ایران خشنودند و لودریان، وزیر خارجه فرانسه را با دستخالی بدرقه کردهاند.
پس در صحنه سیاست خارجی باید با کدام کشورها وارد تعامل شد؟ چین که برای ایران در صحنه سیاسی، اقتصادی و سرمایهگذاری بهاصطلاح تره هم خرد نمیکند و فقط با تزریق کالاهای دستپایین خود با کرهجنوبی و هند در اشغال بازار مصرفی ایران رقابت میکند. هر اندازه ایران به سمت روسیه گرایش سیاسی پیدا میکند، چین از ایران دور میشود. علایق ایران با روسیه فقط به حوزه سیاست و امنیت در سوریه منتهی میشود و علائمی در سایر حوزهها مانند حقوحقوق در دریای خزر، اقتصاد، علم، تجارت و بقیه موارد مشاهده نمیشود. اگر بر فرض هم مشاهده میشد، گرایش یکطرفه ما به روسیه، در غیاب کشورهای دیگر، نقض آشکار سیاست «نهشرقی، نهغربی» محسوب میشود. آیا نسل حاضر ما و جوانان ما قادر هستند پاسخی به چگونگی تحقق سند چشمانداز بدهند که چرا بعد از 12 سال از اجرای آن، بهجای پیشرفت، پسرفت در اقتصاد منطقه داشتهایم؟ آیا ممکن است این همه مشکلات ریزودرشت در صحنه اقتصادی کشور وجود داشته باشد؛ اما آنها مرتبط با راهبردها در اقتصاد و سیاست خارجی نباشند؟ تا دیر نشده بهخود آییم، از تاریخ تحقق سند چشمانداز حدود هفت سال باقی مانده است. سال 1384 که سند چشمانداز اجرائی شد، مقام چهارم را در اقتصاد منطقه داشتیم؛ ولی امروز نزدیک به مقام چهاردهم هستیم. باید پاسخی روشن و قانعکننده برای نسل جوان و مردم شریف ایران داشت. قرار بود وقتی توافق هستهای برای ازبینبردن اثرات بیتدبیری كه به قطعنامههای شورای امنیت انجاميد، در پرتو لغو تحریمهای مرتبط با هستهای، بهسرعت در دو حوزه سیاست خارجی و اقتصاد حرکت کنیم تا عقب افتادگیها جبران شود. امروز در واپسین روزهای سال 96، جدای از برخی مشکلات خارجی، عدهای صاحبنفوذ در داخل تیشه به ریشه این توافق زدند تا همان دو هدف هم به دست نیاید؛ غافل از اینکه این تیشه به ریشه کشور است و آثار آن دیر یا زود تبلور پیدا خواهد کرد.
- گفتوگو به جاي مناقشات
رضا صالحياميري در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
گفتوگو و تعامل در دنياي امروز مهمترين اصل براي توسعه ملي به شمار ميرود. در جامعهاي كه در آن گفتوگو شكل نميگيرد، انسانها نسبت به هم بيگانهاند و امكان رسيدن به وحدت و انسجام ملي ميسر نميشود. اين مطلب از آنجا اهميت دارد كه ريشه اصلي منازعات جهاني در يك قرن گذشته، تخاصم فرهنگي است و تخاصم نيز عمدتا بهدليل عدم گفتوگو و مداراي فرهنگي شكل ميگيرد. امروزه بر همگان آشكار شده است كه بهترين شيوه تعامل با جهان پيرامون گفتوگو و مذاكره است، اما متاسفانه هنوز در بطن جامعه بسترهاي لازم براي اين گفتوگو شكل نگرفته است.
بيترديد براي رسيدن به همدلي و اشتراك گفتماني، فرهنگي و اجتماعي نياز به گفتوگو داريم. براي تعالي اخلاقي و احياي ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي نيز نيازمند گفتوگو هستيم. تنها در صورتي ميتوان انتظار داشت كه اعتماد اجتماعي، نشاط اجتماعي و مشاركت اجتماعي در جامعه پررنگتر شود كه ميزان تحمل افراد جامعه نسبت به يكديگر افزايش يابد و روحيه تعامل و گفتوگو در تمامي سطوح جامعه شكل گيرد. گفتوگو نه تنها در ميان اقشار مختلف مردم كه در ميان مسوولان و جامعه نيز بسيار داراي اهميت است. البته بايد توجه داشت كه گفتوگو و آداب آن نيازمند شناخت و درك متقابل است و در اين زمان است كه حس احترام و اعتماد در ميان دو طرف شكل خواهد گرفت. ما براي گفتوگو با مردم و درك روشن از مطالبات آنان به گروههاي مرجع و بزرگان فرهنگ و هنر و ادب نيازمنديم، چراكه بين اين قشر با متن اجتماعي زبان مشترك وجود دارد. به سخن ديگر اصحاب فرهنگ و ادب و هنر را ميتوان حلقههاي ارتباطي با متن جامعه دانست.
- پروژه «ایران کوچک»
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
ایران در حال مذاکرات رسمی با کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون موضوعات منطقهای موردنظر غرب است و در کانون این گفتوگوها دو کشور سوریه و یمن قرار دارند، مقامات وزارت خارجه ایران از یک سو به طور صریح وجود گفتوگوی ایران و اروپا پیرامون مسایل منطقهای را تایید میکنند و از سوی دیگر میگویند این ملاقاتها و «مذاکرات سطح بالای دیپلماتیک»، گفتوگوست و نه مذاکره در مفهوم حقوقی آن و این چیزی است که همواره میان ایران و اروپا جریان داشته است. این قلم سر آن ندارد درباره ماهیت این مواضع و سخنان طرفین بنویسد مهم این است که چه اتفاقی در حال وقوع است و وزارت خارجه ما دقیقا دارد چه کار میکند؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- در ارتباط با «مذاکرات» ایران - اروپا چند سوال اساسی وجود دارد؛ مذاکره ایران و اروپا دقیقا پیرامون چیست و با چه دستور کاری همراه است؟ مهندسی مذاکرات دو طرف در دست چه کسانی است و به تعبیری پشت صحنه و کارگردانی مذاکرات را چه کسانی در دست دارند؟ انتخاب زمان مذاکرات به عهده چه کسی بوده است ایران یا طرف مقابل؟ مقصد آمریکا و اروپا در مذاکرات با ایران کجاست یعنی دقیقا برای دستیابی به چه هدفی مذاکره میکنند؟ مقصد طرف ایرانی و هدف خاص آن در این مذاکرات چیست؟ و نگاه غرب به ایران در حین مذاکرات منطقهای چیست؟ اینها مهمترین سوالاتی هستند که فراروی این مذاکرات قرار دارد و البته پاسخ تفصیلی به آنها در حوصله این یادداشت نیست.
2- آنچه بین ایران و طرف اروپایی جریان دارد، درواقع مذاکره ایران با طرف آمریکایی است چراکه کشورهای اروپایی در منطقه ما نفوذ و سیطره آنچنانی ندارند و این آمریکاست که در بخشهای مهمی از منطقه حضور نظامی داشته و بر دولتهایی در منطقه سیطره دارد اما در فضای کنونی اگر گفته شود این آمریکاست که روبروی مقامات ایرانی در فلان شهر اروپایی مشغول مذاکره است، با واکنش شدید در ایران مواجه شده و موفقیت این مذاکرات در هالهای از ابهام قرار میگیرد بلکه باعث شکست آن میشود، مقامات واشنگتن به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان ماموریت دادهاند تا از جانب آنان، خواستههای منطقهای آمریکا را از طرف ایرانی مطالبه کنند. براین اساس همانطورکه در برجام هم شاهد بودیم و پیش از برجام نیز رئیسجمهور محترم از لزوم رها کردن 5+1 و حلوفصل موضوعات با علتالعلل فشارهای موسوم به فشار جامعه جهانی یعنی آمریکا سخن گفت، در اینجا هم طرفهای انگلیسی و فرانسوی درواقع مجریان پروژه آمریکا هستند اما خب طرف ایرانی هم متاسفانه اصرار دارد مذاکرات را ماهیتا اروپایی نشان دهد و برای جا انداختن آن به جای ارائه اسناد قابل قبول، یک مشت تحلیل تحویل ملت ایران میدهد که بله کشورهای اروپایی هنجارمحورند و آمریکا قدرتمحور، بنابراین از آنجاکه بدعهدی آمریکا درمورد برجام، هنجارهای اروپایی را خدشهدار کرده است، اروپا علیرغم نظر آمریکا، برای حفظ برجام تلاش میکند و مذاکرات کنونی سه کشور اتحادیه و رئیس سیاست خارجی آن - خانم موگرینی - با وزارت خارجه ایران براساس حساسیتهای اروپا روی هنجارهای خود صورت میگیرد!
3- هدف آمریکا و اروپا از این مذاکرات، دقیقا اخراج ایران از منطقه ومحصور کردن کشورمان در درون مرزهای جغرافیایی خود است. این هدف با این جمعبندی دنبال میشود که «ایران کوچک» به سرعت مضمحل میشود و فرو میپاشد.
اندیشکده آمریکایی «رند» اخیرا در مقالهای تحلیلی با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران نوشت: «اداره ایران کوچک برای مقامات جمهوری اسلامی از اداره ایران بزرگی که به سلیمانی افتخار میکند، دشوارتر است.»
هدف آمریکا و اروپا از این دور از مذاکرات این نیست که قدرت ایران را در منطقه تعدیل کنند تا جای تنفسی هم برای رژیمهای عربستان و اسرائیل به وجود آید، کمااینکه برخلاف آنچه تصور میشد هدف آمریکایها از بحثهای هستهای، رفع نگرانیهای ناشی از امکان دستیابی ایران به تسلیحات هستهای نبود، هدف متوقف کردن ایران هستهای و خارج کردن آن از دور هستهای در دنیا بود که تا محقق نکردند دست برنداشتند. آمریکا در منطقه ما دو پرونده اصلی دارد و روی آن زوم کرده است یکی پرونده سوریه است و دیگری پرونده یمن. آمریکا به طور جدی روی حذف نظام سیاسی همپیمان ایران در سوریه تمرکز دارد و این را کلید حل معادله ایران، فلسطین و لبنان مطابق الگوی خود میداند. آمریکا معتقد است اگر سوریهای در جبهه مقاومت وجود نداشته باشد، امکان ادامه حیات جنبش مقاومت لبنان - حزبالله - و جنبش مقاومت فلسطین - حماس، جهاد و ... - ازبین میرود و اسرائیل از خطر سقوط و حل در روندهای منطقه رهایی مییابد براین اساس آمریکا اگر ناگزیر نباشد، به هیچوجه به سوریهای تن نخواهد داد که امکان ادامه تنفس حزبالله و مقاومت لبنان را بدهد و اما این طبیعی است که آمریکا و اروپا در ابتدای ماجرا، انتهای مقصود خود را بیان نکرده و با عبارات کلی - مثل ابراز نگرانی از قدرت منطقهای ایران و یا ادعای اینکه دخالتهای ایران باعث نگرانی اروپا و بعضی کشورهای منطقه شده است- جلو بیایید کما اینکه در بحث هستهای آنان تا پیش از نشاندن ایران پای میز برجام، از لزوم توقف فعالیت صلحآمیز ایران سخن نمیگفتند و به عبارات کلی دیگری مثل ابراز نگرانی از بمب اتمی ایران میپرداختند.
در پرونده یمن، آمریکا و اروپا دقیقاً دنبال تحقق آن چیزی هستند که دولت متجاوز عربستان طی 36 ماه جنگ به آن دست نیافته است به عبارت دیگر مذاکرات طرف آمریکایی- اروپایی خود یک جنگ مکمل «برای به کرسی نشاندن اهداف طرف سعودی در این جنگ است. طرف سعودی خواستههایی را به طور صریح بیان کرده که تحقق آن به معنای اشغال دائمی یمن توسط این رژیم و حاکمیت مطلق بر آن میباشد؛ عربستان با صراحت میگوید 1- انصارالله پایتخت را تحویل دهد 2- کلیه مراکز استانها را تحویل دهد 3- کلیه سلاحهای سنگین و نیمه سنگین را تحویل دهد. الان به فرض آنکه ما با طرف آمریکایی هیچ نوع مذاکرهای نداریم، اروپا به نمایندگی از آمریکا در حال پیگیری همین سه هدف است و البته همزمان با آن از وجود قحطی و بیماری یمنیها و ضرورت پایان دادن به جنگ هم صحبت میکند اما در واقع آنان به ایران میگویند شما هدف خود را روی رفع قحطی و مداوای بیماران یمنیها قرار دهید و ما هدف خود را روی تغییر سیاسی یمن و حذف مخالفان عربستان قرار میدهیم! در اینجا نیز هدف نهایی آمریکا و دنباله اروپایی آن این است که رژیم وابسته و منحط سعودی را بر منطقه حاکم نمایند کما اینکه هدف آنان در پرونده سوریه حاکمیت مطلق اسرائیل بر منطقه از طریق کوچکسازی ایران است.
4- در واقع میتوان گفت اولین نتیجه مذاکرات منطقهای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است چرا که پس از آن، «ایران کوچک» به راحتی مورد حمله عربستان، رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا که عمیقاً نسبت به ایران کینه دارند، قرار میگیرد. با این وصف وقتی پای مذاکرات منطقهای و کوچکسازی ایران در میان باشد، مذاکره غرب پیرامون تسلیحات ایران محلی از اعراب ندارد. چرا که وقتی «قدرت» از ایران گرفته شد، کارایی موشکهای عظیم ایران در حد کارایی تیر کمان پایین میآید و موجب نگرانی هیچ کس نمیشود. در این مذاکرات موقعیت امنیتی ایران در کانون توجه آمریکا و اروپا قرار دارد اما نه با ترجمه آن به موشکها بلکه با ترجمه آن به محیطی که اگر نفوذ ایران نباشد، داعشیها و النصرههای آن از غرب و شرق کشور به سمت مرزهای ایران هجوم میآورند و اوضاع داخل را بهم میریزند و چه کسی است که نداند در این شرایط از موشک کاری برنمیآید چرا که موشک، اسلحه جنگ شهری نیست. بنابراین مذاکرات منطقهای در متن خود حذف قدرت نظامی ایران از معادلات قدرت را نیز در پی دارد.
اما با کمال تأسف باید گفت بعضی از مقامات ایران یا نمیدانند و یا دانسته، بحث را از محل اصلی خود که قدرت منطقهای ایران است خارج میکنند و به محل فرعی و تبعی که توان نظامی ایران است منتقل مینمایند. یعنی همزمان با اینکه مثلاً آقای عراقچی معاون سیاسی وزارت خارجه پس از مذاکره با معاونین وزرای خارجه انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا میگوید: اروپا و ایران میتوانند در تمام موضوعات دو جانبه منطقهای و بینالمللی گفتوگو، تبادل نظر و رایزنی نه الزاماً مذاکره به معنای سیاسی و حقوقی آن داشته باشند» آقای روحانی در بندرعباس میگوید در بحث تسلیحات خود با کسی مذاکره نمیکنیم. به هیچ وجه گمان نمیکنم معنای آنچه بر زبان رانده میشود پیچیده است، معتقدم این ادبیات سرپوشی برای اتفاقات وحشتناکی است که در حال رخ دادن است.
5- طرف ایرانی در این مذاکرات دنبال تبدیل کردن ایران به یک کشور «عادی» است و در واقع تلاش میکند تا ایران را از «استثنا» به کشوری مثل بقیه تبدیل نماید. این البته جای نقد جدی دارد چرا که دقیقاً معنای آن نفی انقلاب و هویت نظام جمهوری اسلامی است و تبدیل ایران به کشوری مانند عمان یا کویت یا بورکینافاسو و یا سعودی و بازگرداندن ایران به زمانی است که در هیچ موضوعی استقلال نداشت و «منافع ملی» در آن کاملاً بیمعنا بود. از اینکه بگذریم اصولاً آیا به فرض اینکه چنین چیزی میسر شود، آیا آمریکا، اروپا و... با عقبنشینی ایران از اقتدار منطقهای خود، اجازه میدهند کشور ما در امورات اقتصادی و... مثل هر کشوری با کشورهای دیگر مراوده عادی داشته باشد؟ لیبی یک نمونه عبرتآمیز پیشروی ماست.
روند تسلیمپذیری در برابر غرب- برخلاف آنچه تصور میشود- به هیچ وجه مسالمتآمیز نخواهد بود. این به خصوص درباره ایرانی که با انقلاب اسلامیاش خشم عمیق غرب و رژیمهای کینهتوز منطقهای را سبب شده، تأمل برانگیزتر است. تسلیم در برابر آمریکا و اروپا حتماً جنگی سنگین در پی خواهد داشت، جنگی که هر منطقه ایران را به بخشی در حال درگیر با قدرتی بیرونی و با بخشی دیگر داخلی تبدیل میگرداند این خوابی است که آمریکا و اروپا برای ایران دیدهاند و چند روز پیش فرانسیس فوکویاما در «نشست جهانی حکومت» در دبی از آمادگی ایران برای وقوع یک انفجار خبر داد. البته نه پروژه «ایران کوچک» تحقق مییابد چون مردمی بزرگ برای عظمت کشور خویش آماده جانفشانیاند و نه پروژه تسلیم در برابر غرب به نتیجه میرسد چرا که اگر کسانی در جلسات خصوصی به آن تن داده باشند، میلیونها ایرانی آماده بهمزدن چنین قرارها و قولهایی هستند. این انقلاب را نمیتوان حبس کرد چرا که در پی تأمین مهمترین نیازهای مردم منطقه یعنی عزت، استقلال، آزادی و دینگرایی است. مردم عراق همین ایران قدرتمند را میخواهند تا پشتوانه امنیت و عزتشان باشد و مردم سوریه و مردم یمن و مردم در افغانستان و پاکستان و... نیز این گونهاند. مردم منطقه آمریکای اشغالگر، اسرائیل متجاوز و عربستان ستمگر را نمیخواهند و وجود آنان را دربردارنده هیچ خیری نمیدانند و این در حالی است که در طول صدها سال اخیر، مردم منطقه از ایران و ایرانی جز همکاری و خیر سراغ نداشتهاند. بنابراین نمیخواهیم از «استثنا» در لیست آمریکای متجاوز و... خارج شویم، به خود زحمت ندهید!