کسی بیکار نیست و کار هرکه تمام میشود، نمیرود سراغ استراحت و کار دیگری را شروع میکند.
گویی خستگی معنا ندارد. اینجا خیابان شهید «محبوب مجاز»، بنبست «پرستو» جایی حوالی بزرگراه شهید نواب صفوی، مؤسسه طلوع بینشانهاست که کار خود را 12 سال قبل با توزیع 25 پرس غذای گرم بین کارتنخوابها آغاز کرده و امروز با طرح پخت 110 هزار پرس سبزیپلو با ماهی برای شبعید معتادان رهایییافته، خانوادههای نیازمند و زلزلهزدگان سرپل ذهاب کاری میکند کارستان. مؤسسهای که بنای آن خانهای قدیمی است و سالها محفل تلاوت قرآن بوده و اکنون خانه امید آنهایی شده که قصد رهایی از اعتیاد دارند.
خودشان هم درد آشنایند و روزگاری معتاد بودند. مصرف انواع موادمخدر را تجربه کرده و سالها تجربه کارتنخوابی داشتند و رسیده بودند ته خط اعتیاد. پای صحبت بعضیهایشان که بنشینی میگویند: «روزها را گم کرده بودم. چه سالها که عید آمد و رفت و من در چرت خماری و سرخوشی نشئگی فکر میکردم همان جوان 20 سالهای هستم که از خانه بیرون زده.»
حالا اما پاک پاک هستند. بعد از رهایی از دام اعتیاد به «اکبر رجبی» مسئول مؤسسه طلوع بینشانها که «عمو اکبر» صدایش میکنند، ملحق شدهاند و بساط طبخ غذای گرم و عیدانه؛ سبزیپلو با ماهی شبعید را برای آنها که هنوز گرفتار اعتیادند برپا میکنند. صدای «عموعلی» معتمد جمع همه را به تکاپوی بیشتر وامیدارد: «رفقا عجله کنید. برنج را بار بگذاریم تا دیر نشده.»
یکی از رهایییافتگان میگوید: «من میروم شعله زیر روغن را کم کنم تا ماهی خوب سرخ و مغزپخت شود. حتی یک تکه ماهی هم نباید بسوزد.» گوشه حیاط روی سبزیهای پاک شده آبکش گذاشتهاند مبادا گرد و خاک یا پر و پرز روی آن بنشیند. اینجا در مؤسسه طلوع بینشانها، همه دست به دست هم دادهاند برای پخت 110 هزار پرس سبزیپلو با ماهی برای شب عید معتادان؛ کار خیری که ایدهاش سالها پیش به فکر اعضای مجموعه رسید تا بتوانند بوی عید و زندگی را در مشام اسیران بند اعتیاد، زنده کنند.
- بهانه محبت
اکبر رجبی درباره فلسفه پخت غذای گرم و رسیدن این حرکت به طبخ سبزیپلو با ماهی شبعید میگوید: «تهیه غذای گرم بهانه محبت به مبتلایان بیماری اعتیاد و کارتنخوابها بود. چه بسا فرد معتاد به واسطه اعتیادش سالها خود را از نعمت دور سفره نشستن، خوردن غذای گرم و تمیز، چشیدن طعم یک دستپخت خانگی و غذایی که برای او تهیه شده محروم کرده باشد. این غذا فقط شکم او را سیر و بدنش را گرم نمیکند.
دلگرمش هم میکند به اینکه هستند کسانی که غم او را بخورند و به فکرش باشند. 12 سال قبل کار ما با طبخ و توزیع 25 پرس غذا آغاز شد. اکنون به واسطه اجرای طرحهای مختلف بهصورت میانگین هر شب 3 هزار پرس غذا تهیه، جمعآوری و توزیع میشود. طرح پخت سبزیپلو با ماهی برای معتادان و کارتنخوابها هم 8 سال قبل به لطف خدا آغاز شد. خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردیم توسط مردم جدی گرفته شد و یاریمان کردند.
اکنون در گروه تلگرامی سبزیپلو با ماهی شبعید ما هزار و 443 نفر عضو هستند. از 25 هزار تومان کمک مردمی داشتیم تا آقایی که 42 میلیون تومان واریز کرده. امسال قرار است برای شب عید 110 هزار پرس سبزیپلو با ماهی در نقاط مختلف ایران بهویژه مناطق زلزلهزده غرب طبخ شود. از این تعداد 20 هزار پرس غذا در تهران و 50 هزار پرس در سرپل ذهاب و بقیه در دیگر شهرها توزیع میشود. سال گذشته ایرانیان خارج از کشور هم در 10 شهر دنیا این حرکت را همراه با ما انجام دادند.»
- «سینی» ویژه برای ترک
برای برنامههای مؤسسه مبالغ قابل توجهی از طرف مردم به حساب مؤسسه واریز میشود، رجبی میگوید: «جزئیات کاملی درباره هزینهکرد این مبالغ به مخاطب ارائه میکنیم. به طور کلی کار را با خود مردم پیش میبریم؛ خودشان پول واریز میکنند. پا به پای ما برای تهیه غذا زحمت میکشند. غذاها را بستهبندی و همراه با ما توزیع میکنند و انرژی مثبتی که از این همراهی دریافت میکنند آنها را حامی همیشگی مؤسسه میکند.» سبزیپلو با ماهی شاید «سینی» نباشد که سفره هفتسین را رنگین کند اما غذای محبوب و مرسوم شبعید ایرانیهاست.
حتی آنهایی که سالهاست دور از وطن هستند هم سعی میکنند هر طور شده این غذا را برای نوروز تهیه کنند. کارتنخوابها و معتادانی که ماهها و چه بسا سالهاست از خانه بیرون زدهاند و گاه آنقدر در اعتیاد حل میشوند که زمان را گم میکنند، از این قاعده مستثنا نیستند و آنها هم با سبزیپلو با ماهی خاطره عید و خانواده را به یاد میآورند.
از عمو اکبر میپرسیم پیش آمده که معتادی سبزیپلو با ماهی را نگاه کند، بو بکشد، گریه و قصد ترک کند؟ میگوید: «بارها این اتفاق افتاده، مانند کارتنخوابی که پارسال گریان گفت: غذا نمیخواهم. بریدهام، من را فقط ببرید برای ترک. این غذا نیست که آنها را برای ترک اعتیاد مشتاق میکند؛ محبت است. بارها پیش آمده که فرد معتاد بعد از پاکی سراغ من آمده و نشانی فردی را خواسته که با محبت، غذا به او داده است و او یاور و فرشته نجات او برای برگشتن به زندگی شده. همین افراد پس از رهایی، خودشان یاور دیگران میشوند. پیش از این معتادها و کارتنخوابها کتک میخوردند، طرد میشدند. آن رفتار، سم بود. اما حالا ما با محبت، سمزدایی میکنیم.»
- 24 ساعت آشپزی
مرحله دم گذاشتن برنج که میرسد، اعضای گروه مشغول خواندن دعای دستهجمعی میشوند. رجبی میگوید: «ابداً از مواد اولیه آماده استفاده نمیکنیم. میخواهیم هم خودمان لذت آشپزی را بچشیم هم انرژی مثبت ما همراه این غذا به فردی که آن را دریافت میکند، برسد. سبزی را بانوان رهایییافته در سرای «مهر» به امید نجات حتی یک نفر آماده میکنند. مردم آنقدر برای این کار همدلند که یک هفته مانده به عید، پول سبزیپلو با ماهی شب عید تأمین شد. 24ساعته آشپزی داریم.
آشپزخانه سرپل ذهاب را هم آماده و سبزی آنجا را هم یک هفته پیش تهیه و خشک کردیم. از ساعت 10 صبح شروع میکنیم به غذا کشیدن تا ساعت 2 بامداد. به تمام پاتوقها مخصوصاً بیابانها و متروکهها مانند کورهپزخانهها، دره فرحزاد و همچنین برای تمام مددسراها و گرمخانههای شهر تهران غذا میبریم.» بیشتر آنهایی که مشغول کارند و رهایی یافتهاند، جوان هستند. دل عمو اکبر میگیرد وقتی از کاهش سن اعتیاد میگوید: «من 15 پسر و 10 دختر رهایییافته زیر 18 سال دارم. حتی مواردی داریم که سنشان کمتر از 10 سال است.»
- ما با محبت زنده شدیم
«امیر» 18 سال دارد و یک هفته است که پاک شده و امیدوار است یک عمر پاک بماند. با علاقه کار میکند: «عاشق آشپزی هستم. اینجا کار ما از جنس دل است. احساس میکنم برای دستگاه امام حسین(ع) کار میکنم. 3 سال کارتنخواب بودم حالا اما پاکم و معنی عید را میفهمم.» بین همه به «عمو علی» معروف است و خودش را اینطور معرفی میکند: «26 سال درگیر اعتیاد بودم اما شکرخدا 12 سال است که ترک کردهام و پاک هستم. این کار، حس عجیبی دارد مثل تولد دوباره است. وقتی سبزیپلو را به دخمهای تاریک میبرم و در دستان یک معتاد میگذارم لبخندش شادم میکند.
من این علی را بیشتر دوست دارم چون مطمئنم آنقدر محکم است که نمیتوان او را با پول و موادمخدر خرید. ما این 110 هزار پرس را توزیع میکنیم به امید دلگرمی حتی یک زلزلهزده و بازگشت یک نفر از مسیر اعتیاد.»
اسمش داود است. هم کار میکند هم مدام از بقیه عکس و فیلم میگیرد. 12سال گرفتار اعتیاد بوده و اکنون 20 ماه است که رهایی یافته: «عکس و فیلمها را نگاه و کیف میکنم. به من انرژی مثبت میدهد. یک روز یک نفر که خوب چهرهاش یادم هست، با محبت یک پرس غذای گرم به من داد. تصمیم گرفتم ترک کنم و حالا من به دست دیگران غذا میدهم. شاغل شدهام و شکرخدا به خانوادهام خدمت میکنم و در فکر ازدواج هستم. ببینید یک پرس غذا و محبت با من چه کرد؟»