در سخنانی در برابر سفرا و نمایندگان کشورهای آفریقایی، از آمادگی ایران برای کمک به مقابله با داعش در آفریقا سخن گفت. بعد از سخنان وی سفیر یک کشور آفریقایی بهعنوان مقدم السفرا، پشت تریبون حاضر شد و در عین غافلگیری رونوشت یک تفاهمنامه همکاری را که همین مقام ایرانی حدود پانزده شانزده سال قبلتر در کسوت وزیر متولی کمیسیون مشترک، با کشورش امضا کرده بود به حضار نشان داد و گلایه کرد که حتی بند اول این تفاهمنامه بعد از این همه سال اجرایی نشده است و «حالا شما از مقابله با داعش سخن میرانید.»
واقعیت تلخ روابط اقتصادی با قاره پر ظرفیت آفریقا، همین امضای تفاهمنامهها و دادن وعدههای بسیار در دولتهای پی در پی و نبود اراده جدی و ساختارمند در داخل برای تحقق آنهاست.
تردیدی نیست که قاره آفریقا آخرین بازار موجود برای صادرات احتمالی کالاهای تولیدی در ایران و همچنین خدمات فنی و مهندسی است که در آن با وجود رقبای قدیم و جدید، اعم از استعمارگران سابق و اقتصادهای نوخاسته مانند چین، هند، ترکیه و آفریقایجنوبی، هنوز محصولات ایرانی دارای مزیت رقابتی هستند.
از این دیدگاه در نگاه یک مخاطب عام، سفر جواد ظریف به سنگال و نامیبیا، مایه خرسندی است و شاید این امید را برانگیزد که در زمانهای که ارزش پول ملی در برابر ارزهای اصلی در دنیا پیوسته آب میرود، شاید توسعه صادرات بتواند اندکی از بار سرریز محصولات خاک خورده را در انبارهای تولیدکنندگان و سازندگان ایرانی کاهش دهد.
اما اگر از نگاهی کارشناسیتر به این مهم توجه کنیم، به یاد میآوریم که بهعنوان مثال برای صادرات به همین سنگال، دوسوم هزینه تمامشده محصول صرف حمل آن میشود، زیرا ایران خط کشتیرانی مستقیم با غرب آفریقا ندارد و در همه این سالها کاری برای آن نشده است؛
از همین دیدگاه، همچنین میتوان به موارد متعدد نبود سیاستگذاری ساختاری در قبال آفریقا و بسنده کردن به اقدامات مقطعی مثلا برای گرفتن فلان رأی در شورای حقوق بشر، به نبود قوه کارشناسی مطلوب و کارکشته در سفارتخانههای متعدد ایران در آفریقا برای باز کردن راه به روی بخش خصوصی، نبود ساختار مطلوب روابط بانکی و مالی و خیلی نبودهای دیگر اشاره کرد که سفر وزیر امور خارجه کشورمان را در نگاه یک اهل فن، صرفا «یک سفر دیگر برای انجامشدن و تکمیل کردن سوابق سفرهای وزیر» جلوه میدهد و بس؛
واقعیت این است که در 40سالگی جمهوری اسلامی، چه بخواهیم چه نخواهیم، کشورمان در بزنگاههای متنوعی در عرصه داخلی و روابط خارجی قرار گرفته است که مجبوریم برای آنها تعیین و تکلیف کنیم. ای کاش خبرنگاری - که نداریم - از آقای ظریف عزیز سؤال کند سفر قبلیشان به گینه کوناکری و صد وعده خوبان در ارتباط با این کشور به کجا رسید و چرا هنوز کمیسیون مشترک دو کشور برگزار نشده است؟
چرا کمیسیون مشترک ایران و ساحل عاج - که حجم اقتصادیاش دستکم هفت برابر سنگال است- مرتبا به تعویق میافتد؟ چرا قرارداد نزدیک سی ساله ایران و گینه کوناکری برای انتقال بوکسیت به ایران متحقق نشده است؟ و چراهای دیگر. حیف که خبرنگاری نداریم که این سؤالات را از وزیر محبوب مان بپرسد.