اصلا این آثار رقیب سریالهای تلویزیونی هستند؟ خانوادهها در مورد آنها چه فکر میکنند؟ این گزارش نقدی است بر فیلمهای روی پرده؛ آثاری که قرار است تماشاگران را به سالنها بکشانند و لحظاتی از زندگی آنها را- با قصههایی که تعریف میکنند - پر کنند؛ فیلمهایی با حضور ستارگان سینمای ایران. اگر میخواهید بدانید که اوضاع فیلمها چگونه است، این مطلب را بخوانید.
چهارانگشتی
بهرام رادان و جمشید هاشمپور یادآور فیلم «آواز قو» هستند؛ فیلمی درباره ناکامیهای جوانی و ناچاری او برای ترک وطن. اما «چهارانگشتی» فیلمی اخلاقی است؛ از آن دسته آثاری که نشان میدهد تاثیر معنویات در زندگی چقدر است و چون قرار نیست چنین نکتهای خیلی واضح گفته شود؛ برای همین قصهای پرآب و تاب جهت روایت انتخاب شده است.
حتی صحنههای خشن هم تنها نمایشی برای جذب تماشاگر نیستند. با وجود این، چهارانگشتی بیشتر فیلمی مناسب جوانهاست تا اینکه افراد خانواده در کنار هم آن را ببینند؛ حتی اگر بهرام رادان در 2 نقش خلافکار و بچه مثبت ظاهر شود.
چهارانگشتی از تولیدات نیروی انتظامی است و هدفش هم مشخص؛ یکجور اخطار دادن به جوانها. با این همه به نظر میرسد در این روزهای بیفیلمی برای خانوادهها، این تنها گزینهای است که میتواند قدری وسوسهکننده باشد.
خلاصه داستان:
فؤاد برای کار از شهرستان به تهران میآید. او در ایستگاه راهآهن با دختری به نام الهام آشنا میشود که برای مراسم تدفین برادرش – که از افراد نیروی انتظامی است و به دست اشرار به شهادت رسیده– راهی تهران است و...
نکته1:
چهار انگشتی در جشنواره فیلم پلیس برنده جایزه بهترین کارگردانی شده است. سعید سهیلی پیش از این، فیلمهایی نظیر «مردی شبیه باران»، «مردی از جنس بلور» و... را ساخته بود.
نکته 2:
بسیاری معتقدند که فیلم جزء پرفروشهای امسال میشود؛ بهخصوص اینکه رادان با 2 نقش متفاوت در فیلم بازی کرده است.
هدف اصلی
نه، اینکه اکبر عبدی در فیلم بازی میکند، دلیلی برای کمدی بودن فیلم نیست. او هم مانند گلزار الان 2 فیلم را باهم روی پرده دارد و در هر دو فیلم، نقش او چندانهم طنز نیست.
«هدف اصلی» جزء فیلمهای رزمی است، از همان نوعی که مدتی است تلویزیون مرتب نشان میدهد و دوباره بروس لی را به چهرهای پرطرفدار بدل کرده؛ اگرچه بین هدف اصلی ـ ساخته قدرتالله صلح میرزایی ـ با آثاری مانند «اژدها وارد میشود» و «رئیس بزرگ» فرسنگها راه است!
فیلم برای آنهایی است که عاشق زد و خوردهای بیدلیل هستند و جالبتر اینکه چنین قصهای در بستری خانوادگی نیز روایت میشود. حالا این اثر چقدر میتواند خانواده ایرانی را درگیر و اصلا او را وادار کند که قصه را تا آخر ببیند، خودش حکایتی است. اما فیلم هیچ نکته چشمگیری ندارد؛ بهجز صحنههای درگیری و کاراتهبازی.
در حال حاضر هدف اصلی، دومین فیلم پرفروش هفته است و نشان میدهد هنوز هم این نوع فیلمها، با داشتن نمونههای خارجی بهتر در تلویزیون و ویدئوکلوپ، تماشاگران زیادی دارند و میتوانند جوانها را به سالنها بکشانند.
اگر چه این فیلم در آخر هیچچیزی به مخاطبش نمیدهد اما باید پذیرفت که هدف اصلی فیلمی مناسب خانوادهها نیست؛ خشونت و قصد انتقام تنها ذهنهای درگیر را آشفتهتر میکند.
خلاصه داستان:
در شب خواستگاری دختر یراقچی، امیر خواستگار قبلی دختر – که یک رزمیکار است– مراسم را بههم میزند. پس از آن، سامان – خواستگار جدید – تصمیم میگیرد تلافی کند و از امیر انتقام بگیرد.
نکته1:
انتظار ندارید که نکتهای درباره این فیلم وجود داشته باشد؟ اما این گفته کارگردان جالبترین نکته است:«سعی کردم فیلمی جنگی در ژانر رزمی بسازم».
نکته2:
لطفا ژانرهای سینما را برای ما مرور کنید!
بچههای ابدی
پوران درخشنده متخصص ساخت فیلم درباره افراد معلول است. اولین فیلم او ـ رابطه ـ هم درباره نوجوانی کر و لال بود که در ایجاد رابطه با اطرافیاناش مشکلداشت. بعد از 20سال هنوز هم درخشنده راوی این مشکل است.
این بار وجود کودکی مبتلا به سندرم داون باعث میشود که دختر و پسری نتوانند ازدواج کنند و پسر دچار بیماری هم تحتفشار قرار بگیرد. «بچههای ابدی» جزء فیلمهایی است که تماشایش برای خانوادههای درگیر با چنین مشکلی، ضروری است.
رویکرد واقعگرایانه فیلم عاملی است که تماشاگر بفهمد در دنیای خوش و خرم اطراف او چه مصایبی وجود دارد و بتواند دردی را حس کند. شاید وجود این درد است که باعث شده فیلم فضایی تلخ داشته باشد.
فیلم اثری برای سرگرمی نیست و قرار نیست با تماشای آن یک ساعتی خوش بگذرانیم (اگرچه این اصلا ویژگی مثبتی نیست). تعهد فیلم همین اشاره به دنیای آدمهای در اقلیت است که معمولا دیده نمیشوند و صدایشان به گوش کسی نمیرسد.
بچههای ابدی با چنین قصهای نباید انتظار فروشی بالا داشته باشد؛ حتی اگر بازیگرانی مانند شهاب حسینی و الهام حمیدی در آن بازی کنند.
خلاصه داستان:
دختری به نام نگار در آستانه ازدواج با جوانی، درمییابد که او تعهدی در زندگی دارد. برادر او مبتلا به سندرم داون است و باید همیشه در کنارش باشد. نگار در پذیرفتن این تعهد و اینکه تا چه اندازه توانایی آغاز زندگی مشترک با حضور نفر سومی را دارد، دچار تردید میشود.
نکته 1:
بازیگر کودک این فیلم ـ که مبتلا به سندرم داون است ـ با تمرینهایی که پوران درخشنده برای این فیلم به او داده، در تحرک و حرف زدن سریعتر شده؛ به گونهای که درخشنده معتقد است او با سینما درمان شده است.
نکته 2:
«بچههای ابدی» بهترین فیلم جشنواره کودک و نوجوان سال قبل است و در جشنواره فجر هم پانتهآ بهرام ـ به خاطر آن ـ جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد.
گوشواره
«گوشواره» ـ ساخته وحید موسائیان ـ براساس فیلمنامه (در واقع قصه) هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده. از همین یک خط میتوان نتیجه گرفت که با فیلمی درباره کودکان طرف هستیم.
اگرچه این اثر هم مانند دیگر کارهای مرادی کرمانی درباره تقابل فقر و ثروت است و دنیای مهربانی که همه در آن خوشبخت میشوند، اما چرا در این بیفیلمی برای کودکان و نبود برنامههای مناسب در تلویزیون و حتی پخش نشدن کارتونهای جذاب، نمیتواند مورد توجه خانوادهها قرار بگیرد؟
اولین مشکل از جایی شروع میشود که فیلم قصه امروزیای ندارد؛ با همدردیای که در فیلم مطرح میشود و کاملا هم قابل قبول است اما گوشواره هیچ نکته برجستهای برای تماشاگری که از صبح تا شب در تلویزیون از این ماجراها دیده، رو نمیکند. به جز این فیلم، اثر دیگری برای کودکان وجود ندارد.
همه میدانیم که فیلمهای محبوب بچهها باید فضای شادی داشته باشند و قصهاش هم برای رده سنی آنها مناسب باشد؛ شوخی و موسیقی نیز بخش اصلی این فیلمهاست. نمونههای چنین آثاری هم فراوان است؛ از «شهر موشها» گرفته تا «کلاه قرمزی» و «گلنار» و... همگی دنیایی فانتزی داشتهاند. اما «گوشواره» قصهای پندآموز برای خانوادههاست؛ برای آنهایی که میدانند خرید هدیهای گرانقیمت چه خسارتی به بار میآورد.
حتی حضور چهرههای آشنایی مانند رویا تیموریان و همسرش ـ مسعود رایگان ـ هم نتوانسته تماشاگرها را قانع کند که برای دیدن فیلمی پندآموز، تیره و البته غمگین راهی سینماها شوند.
خلاصه داستان:
دختر فقیری به نام مهین، گرانترین هدیه تولد را برای دوستش میخرد اما حضور او در جشن تولد ماجراهای تازهای برایش ایجاد میکند و مجبور میشود مدام دروغ بگوید و...
نکته 1:
فیلم تاکنون نزدیک 4 میلیون تومان فروخته است.
نکته 2:
یک سانس از زمان نمایش فیلم به مدارس اختصاص دارد تا بچهمدرسهایها بتوانند آن را ببینند. در این بیفیلمی برای بچهها، «گوشواره» بهرغم قصه تلخش، موهبتی است.