زیباییشناسی هرگونه بحث علمی و قابل پذیرش در مورد زیبایی است. بحثهایی چون: چیستی زیبایی، چگونگی و چرایی درک زیبایی، تحلیل وجوه زیبایی یک موجود خاص مانند یک مخلوق از مخلوقات الهی (یگ گل) یک اثر هنری یا یک ادراک زیبایشی مانند عشق همه و همه از مباحث زیبایی شناسی است.
- نکات مهم در زیباییشناسی
نکته اول: تعبیر زیباییشناسی درست و زیباشناسی یک غلط رایج و نادرست است. نباید آن را بکار برد.
نکته دوم: گاه از احساس و ادراک زیبایی به زیباییشناختی تعبیر میشود. این نادرست است. باید به جای آن از واژه «زیبایشی» استفاده کرد. مثلاً «نگاه به این گل حس زیبایشی را در ما برمیانگیزد» و نه «زیبایی شناختی». اما اگر بحث دربارهٔ تحلیل چرایی ادراک زیبایی است باید از تعبیر زیبایی شناختی استفاده کرد. مثلاً از نظر زیبایی شناختی در مورد زیبایی این گل میتوان گفت ادراکی ملایم با نفس را در ما موجب میشود و...
نکته سوم: زیبایی شناسی شامل مباحث استدلالی و ریاضیاتی هم میشود.
- معنای زیبایی
فیلسوفان و هنرمندان از ابتدای تاریخ بر سر زیبایی اختلاف نظر داشتند به صورتی که افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل میدانست و آن را به دو نوع زیبایی طبیعت و موجودات زنده و زیبایی هندسه، خط و دایره تقسیم میکرد. او معتقد بود که زیبایی طبیعی نسبی است، در حالی که زیبایی هندسی یا آنچه به دست بشر ساخته میشود مطلق است و آنچه در نظریه افلاطون، زیبایی هندسی نامیده شده رالوکوربوزیه زیبایی مهندسی نامیدهاست. هگل بر اساس نظریات افلاطون، قائل به دو نوع زیبایی طبیعی و هنری بود. در هر حال تصدیق یقینی برای وجود خارجی زیبایی بسیار مشکل است.
از قرن هیجدهم به بعد، مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسی به خود گرفت و در ارتباط با ادراک دیده شد. از آنجایی که عوامل روانی و اجتماعی بر ادراکات انسان اثرات مهمی بر جای میگذارند، در احساس او از زیبایی نیز موثرند.
ارزش زیبایی شناختی یک فضا هنگامی قابل ادراک میشود که بتواند خود را به عنوان یک موجود مستقل از ذهن برای ناظر مطرح کرده و ذهن او را به فعالیت وادارد.
بیرکهوف معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
هنر موفق، هنری است که مکالمهای دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالشهای ذهنی به وجود آورد و بازتابهایی ایجاد کند. این رابطه معمولاً از تجزیه و تحلیل ناکامل نیروهای مؤثر، حاصل میشود. ترکیبی که کاملاً هماهنگ و وحدت یافته باشد، ترکیبی خسته کننده خواهد بود. هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد.