بهطوریکه طبق آمار وزارت بهداشت به ازای هر 4نفر یک نفر اختلال روانی دارند؛ یعنی حدود 25درصد مردم. ضمن اینکه در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز وضعیت ما وضعیت خوبی نیست. در واقع آمار بالای 15میلیون پرونده قضایی و خشونت خانگی که رتبه دوم پرونده قضایی ما را تشکیل میدهد و همچنین آمار طلاق و... همه نشاندهنده این است که سلامت روانی در ایران وضعیت مطلوبی ندارد؛ ضمن اینکه وقتی شاخصهای نشاط و شادابی را مقایسه میکنیم به همین مولفه میرسیم.
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که یکی از مولفههایی که در بروز چنین شرایطی تأثیرگذار است بحث اقتصاد، فقر، عدماطمینان از سرمایهگذاری و نگرانی نسبت به اقتصاد جامعه، خانواده و... است؛ بنابراین بدون شک آنچه لازمه کار است یادگیری مهارت تابآوری اجتماعی است چرا که اگر مهارتهای تابآوری افزایش پیدا کند طبیعتا عوارض منفی چنین شرایطی به حداقل خواهد رسید و این بر میگردد به اینکه در برنامهریزیهای کلان موضوع تابآوری اجتماعی را خیلی جدی بگیریم.
اگر این مهارت را یاد بگیریم میآموزیم که چگونه شرایط پراسترس و فشار را تحمل کنیم؛ بهگونهای که به سلامت ما خدشهای وارد نشود و اما اگر این مهارت را یاد نگیریم در واقع مشکلات ناشی از این فشار میتواند ابعاد مختلف زندگی ما و در نهایت جامعه را تحتالشعاع خود قرار دهد. فراموش نکنیم بحرانهای اقتصادی را بسیاری از کشورها تجربه میکنند ما هم یکی از این کشورها هستیم که مشکلات اقتصادی را متحمل میشویم؛
طبیعتا در چنین شرایطی آنچه بسیار تعیینکننده است این است که ما خودمان برای حفظ سلامت و حفظ سلامت اجتماعی جامعه به فکر باشیم، برنامهریزی کنیم و تدارک ببینیم، خودمان را به دانش مربوط به تابآوری مهارت و تابآوری اجتماعی مجهز کنیم؛ در غیراین صورت ما تحتتأثیر این شرایط، سلامت روانی را از دست خواهیم داد.
اگر در جامعهای شاخص سلامت روانی و اجتماعی بالا نباشد طبیعتا امنیت لازم برای داشتن یک زندگی با کیفیت وجود نخواهد داشت؛ بنابراین باید از سلامت روانی جامعه مراقبت کرد. ما میگوییم مردم در چنین شرایطی به زیستن اجتماعی را تجربه نخواهند کرد و برای اینکه بتوانیم به زیستن اجتماعی را تجربه کنیم باید مهارت تابآوری در شرایط سخت را افزایش دهیم.