بازارشان مثل همه دستفروشها گوشه خیابانهاست و ساعت کاریشان دست خودشان. سوختی را که میفروشند قاچاق نکردهاند؛ از پمپ بنزینهای اطراف میخرند و بیست لیتریها و گالنهای بنزین را لیتر لیتر میفروشند.
دستفروشی بنزین در کمتر نقطهای از تهران مشاهده میشود اما در منطقه 15 بازارش داغ است و 5، 6 سالی است که پررونق شده. حالا یکی دو نقطهای که محل فروش غیرقانونی بنزین بود به حدود 10 نقطه افزایش یافته است. چهارراه اتابک یکی از نقاطی است که دستفروشان بنزین در آن مشغول به کارند. گزارش میدانی همشهری محله را از بنزینفروشان دستفروش تکه پانزدهم تهران میخوانید.
- سوختفروشان سیار
اگر گذرتان به تقاطع بزرگراه امام علی(ع) و خیابان ذوالفقاری افتاد، دستفروشهایی را میبینید که دو سوی خیابان مشغول کسب و کار هستند. نه بلندگو در دست دارند و نه با فریادهایشان بازارگرمی میکنند. در سکوت گوشهای ایستادهاند و مشتریها به آنان مراجعه میکنند. ظروف طلقی که بیشتر بهعنوان ظرف دوغ میشناسیم 4 لیتریای است که بنزینهایشان را با آن لیتر میکنند و به قیمت 5 هزارتومان میفروشند. گوشه چهارراه میایستم و چند دقیقهای تماشایشان میکنم. بساط بنزینفروشی شرق چهارراه متعلق به یک زن و شوهر است.
نسبتاً جوانند و با سختکوشی مشتریها را راه میاندازند. با 3، 4 لیتر باک پراید آلبالویی رنگی را که مقابلشان ترمز زده پر میکنند. زن چهار لیتری را به دست مرد میدهد و مرد بیوقفه بنزین را در باک پراید خالی میکند. هنوز 4 لیتری آخر تمام نشده که پژو405 مشکی رنگ میرسد و زن با یک 4 لیتری سراغش میرود. سرعتعملشان بالاست و تند و سریع مشتریها را راه میاندازند. چندمتر آنطرفتر درست آن سوی چهارراه مردی میانسال بساط بنزینفروشی سیار دارد و بازار او هم گرم است.
موتور میرود و خودرو میآید، تقریباً پشت سرهم و بیوقفه. یک تنه همه مشتریها را راه میاندازد. محلیها میگویند او کارگر این بساط است و صاحب بساط، او و کارگری دیگر را برای فروش بنزینها استخدام کرده است. سر برمیگردانم تا زوج بنزینفروش را ببینم. مرد نیست و زن به تنهایی مشتریها را راه میاندازد. چند دقیقه بعد مرد با پراید زهواردررفتهای پیدایش میشود. از صندوق عقب پراید، 20 لیتریهای بنزین را در میآورد و به سرعت آن را در
4 لیتریهای خالی پر میکند. بوی بنزین فضا را پر کرده است. عابران میروند و میآیند...
- آتشسوزی راه افتاد
محله اتابک پمپ بنزین ندارد و برخی از اهالی همین موضوع را دلیل رونق این بازار خطرناک میدانند. این در حالی است که بازار دیگری از دستفروشی بنزین درست در چند قدمی پمپ بنزین خیابان خاوران برپاست. بنزینفروشان دستفروش در آن محدوده زیرپل عابر خیابان نبرد و ابتدای خیابان زارع بساط دارند و با بنزین لیتری 1250 تومان رانندگان را به مقصدشان میرسانند. درخیابان حاج اسماعیل رضایی، تقاطع خیابان 17شهریور و چند نقطه در محلههای مسعودیه و رضویه هم بساط بنزینفروشی برقرار است.
«اسماعیل ممانی» کاسب میوهفروش محله اتابک درباره کاسبی بنزینفروشهای اتابک میگوید: «حدود 4 سال است که بساط این دستفروشان برپا شده. اوایل فقط همین زن و شوهر بودند ولی کمکم تعدادشان بیشتر شد و حالا از این دست چهارراه تا آن دست 3 کاسب بنزین فروش فعالیت دارند. 37 سال است در این محله کاسبم اما تا به حال چنین شغلی را در همسایگیمان ندیده بودم. مدتی پیش یکی دو تا از کاسبان بنزین اینجا با هم درگیر شدند و چاقوکشی راه افتاد. از طرفی کارشان خطرناک است.
بهصورت مستقیم با مواد سوختنی کار میکنند و کافیست یک جرقه یا آتش فندک با این بنزینها تماس داشته باشد تا شعلههای آتش زبانه بکشد. سال گذشته شاهد آتشسوزی بساط بنزینفروشها بودیم که با ورود سریع آتشنشانی آتش مهار شد.
با 20 لیتری بنزین میآورند و لیتر لیتر آن را میفروشند؛ این بازار از صبح زود تا ساعت 10 شب برپاست.»
- چهره زشت محله
«ماموران شهرداری هم از پس آنها برنمیآیند. از این طرف جمعشان میکنند و از آن طرف دوباره میآیند. تمامی ندارند.» اینها صحبتهای «سید احمد ساداتحسینی» است. کاسبی که بیش از40 سال در این محله مشغول کار است؛ درست در همسایگی کاسبان جدید محله. میگوید: «اگر پمپ بنزین به اندازه کافی وجود داشته باشد این دستفروشها بازاری ندارند. جز این دو کاسب بنزینفروش که دو سوی چهارراه کار میکنند، یک کاسب هم درست وسط پل بنزین میفروشد. الان نیست اما بعدازظهر سروکله او هم پیدا میشود. به شما قول میدهم که درآمدشان از من و شما بیشتر است. از طرفی این کار خطر و درگیری دارد.
پیش میآید که مشتریها سر فروش بنزین با کاسبان درگیر شوند و هر آن ممکن است این درگیری باعث بروز حادثه شود.» پسر جوانی که مقابل مغازهاش ترمز زده و صحبتهایمان را میشنود از اهالی محله است. میگوید: «حضور این کاسبان ظاهر محله را زشت کرده و آلودگی بصری به وجود آورده. هرچند یکی دوبار که عجله داشتم از آنها بنزین خریدم اما ترجیحم این است که فعالیت آنان متوقف شود. وقتی مردم ببینند به چنین بنزینی دسترسی ندارند مجبور میشوند خودشان را به پمپ بنزین برسانند و بهصورت مجاز بنزین تهیه کنند.»
- پوست دستم از بین رفته
دوری و شلوغی پمپ بنزینها و محدودیتهای زمانی رانندهها استقبال آنان را از بنزینفروشهای سیار بیشتر کرده است. اینطور است که خودروها و موتورها یکی پس از دیگری مقابلشان ترمز میزنند و با پرداخت پول بیشتر زمان میخرند. زن گوشه چهارراه، این بار هم به تنهایی مشتریهای متقاضی بنزین را راه میاندازد. سراغش میروم و از او درباره کار و کاسبیشان میپرسم. مادر 3 فرزند است و همسر مردی که حالا به دلیل مصدومیت از ناحیه پا نمیتواند مثل سابق کار کند. میگوید: «همسرم کارهای ساختمانی میکرد اما حالا شدت پادرد نمیگذارد کارش را دنبال کند. از 2، 3 سال پیش بنزینفروشی را شروع کرد و از آنجایی که دست تنها بود من هم به کمکش آمدم.
هر روز صبح که بچهها به مدرسه میروند میآییم سرکار. ظهر که مدرسهها تعطیل میشود من به خانه میروم. گاهی برای کار برمیگردم و گاهی هم در خانه میمانم تا به بچهها رسیدگی کنم. بساط ما تا ساعت 4، 5 بعدازظهر است. بیشتر از این هم نمیتوانیم کار کنیم.» از فروششان میپرسم. میگوید: «خیلی بفروشیم روزی 15 تا 20 لیتر. هر 4 لیتر را 5 هزار تومان میفروشیم و روی هر لیترحدود 250 تومان سود داریم. با کاسبانی که بعد از ما اینجا مشغول به کار شدند همکاری نداریم.
آنها کار خودشان را میکنند و ما هم کار خودمان را. روزی دست خداست.» میگویم: «اگر در این محله پمپ بنزین ساخته شود و مشتریهایتان را از دست دهید چه کار میکنید؟» میگوید: «پمپ بنزین بزنند. شاید بهتر هم باشد. آن وقت مجبوریم دست از این کار بکشیم و کار دیگری کنیم.»
دستهایش را نشانم میدهد و میگوید: «آنقدر با بنزین سروکار داشتهام که پوست دستم از بین رفته. شبها میسوزد و هرچه کرم به پوستم میزنم بیفایده است. از طرفی شهرداری هم نمیگذارد به این راحتی کار کنیم. هرچند روز یکبار مأموران شهرداری میآیند و بساطمان را جمع میکنند اما چارهای نداریم.» بین صبحتهایمان وانتی که باکش از بنزین خالی شده جلو بساط بنزینفروشها ترمز میکند. زن در یک چشم به هم زدن سراغ چهارلیتریها میرود تا مشتری را راه بیندازد.