میخواهیم و باید از کالای تولید داخل حمایت کنیم تا چرخ صنعت بچرخد و سفره کارگر ایرانی کوچکتر نشود؛ گرچه برای استمرار نتایج این حمایت، باید درد تولید را فهمید و آن را درمان کرد. دردی که سالهاست در دل اقتصاد ریشه دوانده و میدان عمل تولید ایرانی را هر روز محدودتر کرده است.
حرف اول و آخر تولید صنعتی در هر کشوری کیفیت است و کیفیت هزینه دارد؛ پس برای تولید باکیفیت، راهی جز تعدیل هزینههای وارده به تولید نداریم و برای این کار، اول باید قوانین تولید صنعتی درست باشد که البته نیست. یک تولیدکننده ایرانی میداند که در کشور ما همه قوانین مرتبط با تولید از تأمین اجتماعی و قانون کار گرفته تا قوانین مالیاتی و قواعد مربوط به تأمین مالی و... مشکل دارند.
هر جا هم که گرفتاری برای اقتصاد پیش میآید، اول صنعت و تولید ذبح میشود و اگر امروز بهرهوری کمی و کیفی در حوزه تولید ما پایین است و دو سوم کارخانهها تعطیل و نیمهتعطیل شدهاند، نتیجه همین وضعیت است.
از آنسوی ماجرا که نگاه کنیم، مسائل کلان و بینالمللی اقتصاد نیز روی خوشی به تولید نشان ندادهاند و در دهه اخیر، علاوه بر همه مشکلات داخلی، تنگناهای ارزی و واردات موارد اولیه نیز در بدترین شرایط قرار گرفت و رمق تولید را بیشازپیش گرفت.
در این وضعیت اگر از من بپرسید که دولت در اقتصاد چقدر مفید یا مضر بوده، میگویم از نظر حمایت تولید، دولتهای یازدهم و دوازدهم جزء بهترین دولتهای بعد از انقلاب بودهاند و بهعنوان تولیدکننده از آنها گلایهای ندارم؛ چراکه آنچه در توان داشتهاند، بهکار گرفتهاند هرچند تیرهایشان برای حمایت از تولید چندان به هدف ننشسته و وضع تولید هنوز هم تعریفی ندارد.
سالهاست رهبر انقلاب شعارهای مفید اقتصادی انتخاب کردهاند و امسال نیز که توصیه به خرید کالای ایرانی کردند با استقبال همگانی مواجه شده و مؤثر بوده است؛ اما حقیقت این است که با حفظ وضعیت فعلی تولید نمیتوان انتظار حمایت طولانیمدت داشت مگر اینکه ریشه مشکلات تولید را پیدا و رفع کنیم و تمهیداتی بیندیشیم که تولیدات صنعتی با کیفیت و با صرفه اقتصادی به بازار عرضه شود و در جامعه طرفدار پیدا کند.
باید مسائل اقتصادی و مشکلات تولید را با عقل و درایت ریشهیابی و کارسازی کرد؛ مسائل و مشکلاتی که در قوانین حاکم بر اقتصاد ریشه دارند و از فشارهای آمریکا نیز متأثر میشوند، باید به نفع تولید برطرف شوند چراکه دست بر گلوی تولید گذاشتهاند و عرصه را برای کارهای غیرمولد و شیطنتهای اقتصادی خالی کردهاند. مانند اتفاقی که در بازار ارز رخ داد و چنان تقاضایی در بازار ایجاد کرد که دولت حتی با هواپیمای باری هم نمیتوانست ولع بازار برای اسکناس ارز را سیراب کند.
اینکه اقتصاد تکیهگاه سیاست شده و از اقتصاد برداشت رانتی میشود، اتفاق خوبی نیست و اختلالاتی ایجاد میکند که هم رفع آنها هزینه دارد و هم وضعیت را برای تولید وخیمتر میکند. مانند آنچه در بازار ارز رخ داد و دولت را مجبور کرد با تزریق مُسکن به اقتصاد و یکسانسازی نرخ ارز، جلوی وخامت اوضاع را بگیرد. یادمان باشد در اقتصادی که کارکرد آن دچار اختلال باشد، تولید و تولیدکننده فرصت بالیدن پیدا نمیکند و اگر بخواهد به کار شرافتمندانهاش ادامه دهد، باید زحمت سنگینی متقبل شود.
در شرایط فعلی هم اگر هنوز تعداد انگشتشماری تولیدکننده ایرانی باقیماندهاند که میتوانند در ایران و جهان حرفی برای گفتن داشته باشند، برای کارشان 10 برابر انرژی لازم را میگذارند تا زمین نخورند؛ در حالی که اگر کارکرد اقتصاد درست بود، میتوانستند با خیالی آسوده و زحمت کم کار کنند یا با صرف انرژی فعلی، کارشان را 10 برابر ظرفیت کنونی توسعه دهند. کلام آخر اینکه یادمان باشد برای سرفراز شدن تولید ایرانی، اقتصاد باید بر بالهای سیاست بنشیند و به پرواز درآید نه اینکه سیاست بر پشت اقتصاد بنشیند و به آن فشار بیاورد.