البته در هرفصلي، گاهي در روزهاي زيباي باراني، اتفاقهايي رخ ميدهد که ممکن است خندهدار هم باشد، اما هميشه اتفاقها خوشايند نيستند.
اين روزهاي باراني براي شما اتفاق خاصي افتاده است؟ به چند اتفاق از اين دست، نگاهي مياندازيم.
- ايستاده، سرتاپا خيس و گلآلود
هميشه اين تصوير را در فيلمها ديده بودم. اصلاً فکر نميکردم در دنياي واقعي هم ممکن است کسي با چنين اتفاقي روبهرو شود.
يکي از همين روزهاي باراني هفتهي قبل، وقتي از خانه بيرون رفتم با خودم چتر نبردم؛ براي همين سعي ميکردم از زير طاقيها بگذرم تا کمتر خيس شوم. اتفاقاً چون روز اول بارش باران بود، لباس گرم هم نپوشيده بودم.
همينطور در حاشيهي پيادهرو تند و تند ميرفتم، اما بالأخره براي اينکه سوار تاکسي بشوم، ناچار به حاشيهي خيابان رفتم و جايي بين خيابان و نردههاي پيادهرو گير افتادم. روبهرويم آسفالت خيابان، کمي فرورفتگي داشت و براي همين حوضچهي کوچکي از آب تشکيل شده بود.
چندتا ماشين مرا ديدند و تغيير جهت دادند. اما يک خانم جوان، سوار بر يک خودروي شاسيبلند سرمهايرنگ جلو آمد، به من نگاه کرد و گاز داد و مستقيم توي حوضچهي کوچک آب رفت و با پاشيدن آب گلآلود، سرتاپاي مرا خيس و گلآلود کرد.
از يكطرف سردم بود و تمام لباسها و سروصورتم خيس بود، اما وضعي داشتم كه حتي نميتوانستم سوار تاکسي شوم؛ چون صندليها خيس ميشدند و از طرف ديگر ديرم شده بود.
- امان از کفشهاي پارچهاي گلدار
فکر کنم بيشتر اتفاقها براي همه، همان روز اول بارش باران افتاده، چون از روز دوم حواسمان بيشتر جمع بود.
مثلاً خود من روز اول يک کفش پارچهاي گلدار پوشيده بودم. فکر نميکردم باران آنقدر جدي باشد. صبح از پدرم شنيدم که شب قبل باران آمده و با خودم گفتم كه مثل هميشه بعد از يک شب باراني، صبح هوا آفتابي ميشود، اگر اول صبح هم هوا ابري باشد بالأخره آفتاب بيرون ميآيد. من حوصلهي گرما را ندارم اما آنروز تنها شانسي که آوردم اين بود كه يک ژاکت سبک با خودم برداشتم.
پيادهروي مدرسهي ما بزرگ است و سرويس مدرسه درست جلوي در مدرسه ايستاد. من هم با خيال راحت و بدون توجه از ماشين پياده شدم و صاف پايم را گذاشتم توي چالهي آبي و همان جا کفشم خيس شد. اصلاً تا آنموقع اين چاله را جلوي در مدرسه نديده بودم.
البته در کلاس کفشم را درآوردم و جورابهايم را روي شوفاژ گذاشتم. جورابها خشک شدند، اما مگر کفشم خشک ميشد؟! بعد رفتم آن چاله را نگاه کردم و ديدم يکي از موزاييکها شکسته و همانجا آب باران جمع شده بود.
نگار محمدزاده، 15ساله
- پريدن و نشستن در جوي آب
آن روز من و دوستم حسابي مجهز و گرم، به مدرسه رفتيم. ما همسايه هستيم و کلي خوشحال بوديم از اينکه هم چتر همراه داريم و هم لباس گرم و هم کفش مناسب پوشيدهايم.
صبح وقتي ديديم هوا باراني است، تصميم گرفتيم پياده به مدرسه برويم.
در راه مدرسه، ساختمان نيمهکارهاي بود که دورش را حصار کشيده بودند. ما بايد به خيابان ميرفتيم، اما مثل اينکه بعضي از نخالههاي ساختماني آنها در جوي مقابل ساختمان خالي شده و راه آب را گرفته بود. آب جوي بالا زده بود و راه پيادهرو را بسته بود.
دوستم تکهچوبي را نشان داد و گفت كه پايمان را روي آن ميگذاريم و به خيابان ميپريم. من بدون لحظهاي فکرکردن، خيز برداشتم و روي چوب پريدم. اما آن چوب يک تکه الوار شناور روي آب بود و من کاملاً داخل جوي آب افتادم و همانجا نشستم!
دوستم فرياد ميزد تا مرا از داخل آب بيرون بکشد، اما من شوکه شده بودم. سردم بود و پايم درد ميکرد. با کمک دوستم و چند عابر از آب بيرون آمدم و به خانه برگشتم.
البته پدرم سري به آن ساختمان زد و آنها کلي عذرخواهي کردند و گفتند که اين اشتباه نيمهي همان شب اتفاق رخ داده است و آن ساعت صبح هم نگهبان ساختمان هنوز متوجه آن نشده كه آن را رفع كند و...
اميررضا و باربد، 15ساله
- من کاپشن نميخواهم!
روز اول که باران آمد مادرم براي من کاپشن آورد، اما من گفتم: «هوا بهاري و خوبه، بارون بهاري که کاپشن نميخواد.»
مادرم پيراهن آستينبلندي آورد تا زير لباس مدرسه بپوشم. آن را هم قبول نکردم و گفتم كه من اصلاً نيازي به لباس گرم ندارم و چون ورزش ميکنم بدنم قوي است!
در راه از سنگيني ترافيک و كندي حركت خودروها خسته شده بودم كه از تاکسي پياده شدم و پياده مسيرم را به سمت مدرسه ادامه دادم. راه زيادي نبود، اما باران آنقدر تند ميباريد که حسابي خيس شدم.
سرد و خيس به مدرسه رسيدم و به سمت کلاس دويدم تا گرم شوم، اما شوفاژها بسته بود. البته يكي از معاونها به ما گفت كه تازه شوفاژها را باز کردهاند و تا گرم شوند زمان ميبرد.
در نهايت شوفاژ کلاس ما مشکل داشت و کامل گرم نميشد، براي همين خيلي دير خشک شدم.
دلم ميخواست سرما نخورم، اما دوست نداشتم از کسي لباس بگيرم. بالأخره کم آوردم و از دوستم کاپشنش را گرفتم و پوشيدم. اما باز هم سرما خوردم، چون کاپشن دوستم هم نمدار بود!
احسان شيرواني، 16ساله
عكس: حميدرضا دستجردي/ خبرگزاري ايسنا