شگرد آنها اینگونه بود که از داخل زندان با افراد مختلف تماس میگرفتند و با این ادعا که «شما برنده مسابقه پیامکی همراه اول شدهاید» یا «در مسابقه رادیو جوان برنده جایزه 30میلیون تومانی شدهاید»، طعمههایشان را پای دستگاه عابربانک میکشاندند و با همان ترفند نخنما حسابشان را خالی میکردند.
طعمههای این باند از هر قشری بودند؛ از خلبان و پزشک گرفته تا قاضی و رئیس بانک. اعضای این باند مدتی قبل از سوی پلیس پایتخت شناسایی شدند و حالا یکی از آنها در گفتوگو با همشهری از کلاهبرداری 13میلیارد تومانیاش از داخل زندان میگوید.
اسمش عبدالله و 33ساله است. او را به همراه 2نفر از همدستانش به محوطه پلیس آگاهی تهران منتقل کردهاند و در کنار دیگر مجرمانی قرار گرفته که شنبهشب در تازهترین طرح مأموران پلیس آگاهی پایتخت برای دستگیری سارقان و زورگیران بازداشت شدهاند. به گفته خودش، تمام جوانیاش را در زندان بوده و هنوز 36سال از دوران محکومیتش نیز مانده است.
از سرقت مسلحانه طلافروشی گرفته تا فرار از زندان و کلاهبرداریهای بزرگ در پروندهاش نوشته شده است. با وجود این، حتی در زندان هم درس عبرت نگرفته و همچنان نقشه میکشیده تا جرم خود را سنگینتر کند. گفتوگو با او را در ادامه بخوانید.
- از کی شروع به کلاهبرداری تلفنی آنهم از داخل زندان کردی؟
این نقشه اصلا جدید نیست. من از 10سال پیش وارد این بازی شدم و یک جورهایی اعتیاد پیدا کردم. چون در زندان بیکارم و میخواهم سرم گرم شود. البته اینطوری پولی هم بهدست میآوردم تا با آن بتوانم رضایت شاکیان پرونده قبلیام را بگیرم.
- اما حالا که شاکیانت بیشتر شدهاند.
راستش احتمال میدادم که خیلیها از ترس آبروریزی و اینکه کسی آنها را سرزنش نکند که چطور به همین راحتی سرشان کلاه رفته، شکایت نکنند و برای همین وارد این کار شدم.
- چطور اعتماد طعمههایت را جلب میکردی؟
کافی است بتوانی خوب صحبت کنی. همهاش فن حرفزدن است والا که این نقشه قدیمی است و خیلیها از آن خبر دارند. مهم این است که آن طرف خط آنچنان مجذوب سخنوریات شود که حرفت را باور کند. من افراد زیادی را فریب دادم. از خلبان گرفته تا قاضی، وکیل، بازپرس، پزشک و حتی رئیس بانک که به امور بانکی کاملا وارد است.
- آنها هم بهراحتی به تو اعتماد میکردند؟
من اسم این را اعتماد نمیگذارم. اسمش طمع است؛ طمع برای رسیدن به پول.
- از شگردت بگو؟
وقتی به آن طرف خط که به قول شما طعمههایمان بودند، میگفتم برنده مسابقه پیامکی تلفن همراه یا رادیو جوان شدهاید و باید شماره ارجاع کارت خود را در اختیارمان قرار دهید تا پول به حسابتان منتقل شود، طرف باورش میشد و پای دستگاه میرفت.
این مهمترین مرحله نقشه است. اینکه بتوانی طرف را پای دستگاه عابربانک بکشانی. اینطوری میشود یک هیچ به نفع من. وقتی میرفتند پای دستگاه، با چند عملیات بانکی، متوجه موجودیشان میشدیم. البته برای اینکه شک نکنند مثلا میگفتیم کد روی مانیتور عابربانک را باید از راست به چپ بخوانی و اینطوری متوجه موجودی حساب میشدیم.
بعد به بهانه اینکه باید شماره ارجاع را وارد کنید تا مبلغ 30میلیون تومان به حسابتان وارد شود، 10هزارتومان از کل موجودی کم میکردیم تا نفهمند که هدف موجودی حسابشان است. بعد میگفتیم کدی را که با 3 تا صفر شروع میشد، وارد کنند. بعد از صفرها مبلغ موجودیشان منهای 10هزار تومان را میگفتیم و اینطوری طرف شک نمیکرد. خب میدانید که در ریاضی، صفر قبل از عدد کاربردی ندارد و به همین راحتی حسابشان را خالی میکردیم.
- همه اینها با انتخاب گزینه انگلیسی بود یا فارسی؟
گزینه انگلیسی دیگر خیلی تکراری شده بود و ممکن بود باعث شک طرف شود. البته من در پرونده قبلیام که با همین شگرد گزینه انگلیسی کلاهبرداری میکردم، حتی توانستم از یک استاد دانشگاه که به زبان انگلیسی کاملا مسلط بود 300میلیون تومان کلاهبرداری کنم اما در سالهای اخیر از شگرد گزینه فارسی استفاده میکردم.
- طعمههایت چه زمانی متوجه کلاهبرداری میشدند؟
وقتی پیامک کم شدن پول از حسابشان برای آنها ارسال میشد با ما تماس میگرفتند و ما میگفتیم که دیگر خیلی دیر است. طمعتان کار دستتان داد.
- در زندان، موبایل چطور تهیه میکردید؟
برای داشتن هر چیزی باید هزینه کرد. مثلا قیمت موبایل هوشمند با سیمکارت در زندان 40میلیون تومان است. سیمکارت هم بستگی دارد از یک میلیون تا 5میلیون تومان. قیمت یک پاکت سیگار حتی گاهی به یک میلیون تومان هم میرسد. موادمخدر هم بستگی دارد مثلا یک گرم شیشه 5میلیون تومان قیمت دارد. ما زندانیان حتی در اینستاگرام هم پیج داریم و سر خودمان را با این چیزها گرم میکنیم.
- چقدر با این ترفند پول به جیب زدی؟
فکر میکنم 13میلیارد تومان. البته این مبلغ مربوط به شگرد جدیدم در چند سال اخیر است. با شگرد قلبیام یادم نیست چقدر پول به جیب زدم.
- با 13میلیارد تومان چه کردی؟
خودروهای مدل بالا خریدم اما بعد فروختم چون بیشتر عمرم در زندان گذشته است و اینجا خرجم بیشتر است.
- چقدر سابقه زندان داری؟
17 یا 18بار دستگیر شدم. جوانیام در زندان گذشت. یک جورهایی به خلاف اعتیاد پیدا کردهام. از سرقت مسلحانه گرفته تا کلاهبرداری در پروندهام دارم. حتی یکبار هم هنگام انتقال از زندان به دادسرا نقشه کشیدم و با همدستانم فرار کردیم اما 7ماه بعد دستگیر شدم.
- در این پرونده جدید، چند نفررا به دام انداختی؟
دقیق نمیدانم 200 یا 300نفر یا حتی بیشتر. البته این را هم بگویم که افراد زیادی هم بودند که فریب نخوردند. در واقع تا میگفتیم برنده شدهاید، تلفن را قطع میکردند.
- باند شما 3نفر در داخل زندان بود. در بیرون از زندان هم همدست داشتید؟
داشتیم اما نمیدانم چند نفر. جعفر همدستم که در زندان است، میداند. ما به افرادی نیاز داشتیم که کار تهیه کارتهای بانکی و افتتاح حساب و پولشویی را انجام دهند اما نمیدانم چند نفر بودند. ما 3نفر داخل زندان بودیم که من 36سال حبس دارم، جعفر به اتهام آدمربایی و حمل مواد حبس ابد داشت و کریم (متهمی که کنارش ایستاده) هم به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شده است. افراد دیگری هم بیرون از زندان بودند که برای ما کارت میخریدند.
- حسابهای عابربانک برای انجام کلاهبرداری را چطور تهیه میکردید؟
همدستانمان در بیرون از زندان کارتهای عابربانک معتادان را بین 50 تا 500هزار تومان میخریدند و شماره کارتش را در اختیار ما قرار میدادند. پس از آنکه پول را بهحساب کارتها منتقل میکردیم، افراد دیگر باند به صرافی میرفتند و با آن دلار و سکه میخریدند و سهم ما را میدادند.
- ازدواج کردهای؟
3همسر دارم و 6 فرزند. خب خرج آنها را باید تأمین کنم. ضمن اینکه من دوست دارم خودم و خانوادهام در رفاه باشیم. قبل از اینکه خلافکار شوم، پارچهفروش بودم. درآمدم خوب بود اما ورشکست شدم و افتادم توی کار خلاف. هر وقت آزاد میشدم سعی میکردم از زندگی لذت ببرم، ماشین مدل بالا بخرم، سفر خارجی بروم. اما خب دیگر از زندگی در زندان خسته شدهام و میخواهم توبه کنم.
- دام تلگرامی محکوم به حبس ابد
یکی از همدستان این باند در خارج از زندان زنی 39ساله است که شنبهشب در طرح مأموران پلیس آگاهی تهران دستگیر شد. او از نحوه همکاریاش با این باند میگوید.
- چطور با این باند آشنا شدی؟
یکی از آنها (محکوم حبس ابدی) در تلگرام به من پیام داد و گفت چهره شما خیلی آشناست و به این ترتیب فریبم داد و وارد باند آنها شدم.
- نقشت چه بود؟
من با کارتهای عابربانک به طلافروشی و صرافیها میرفتم و سکه و دلار میخریدم.
- میدانستی با یک گروه خلافکار در ارتباطی و آن پولها همه پولهای کلاهبرداری بود؟
اولش نمیدانستم. بعد که متوجه شدم دیگر جواب آنها را ندادم.
- چرا؟
من تصویربردار هستم و در مجالس هم فیلمبرداری میکنم. چند سال پیش همسرم به اتهام قتل دستگیر شد. او در درگیری، فردی را به قتل رسانده بود که من بهصورت غیابی طلاق گرفتم. من ماندم با خرج زندگی و دختر 15سالهای که داشتم. آذرماه پارسال بود که فردی در تلگرام به من پیام داد و با هم آشنا شدیم.
میگفت کار خوب برایم سراغ دارد. از من خواست تا از فردی یک کارت عابربانک بگیرم و با آن سکه بخرم. میگفت قصد دارد به چند نفر نیازمند کمک کند. من هم باور کردم و برای این کار 2میلیون تومان بهحساب من واریز کرد. دفعه بعدی هم 6 میلیون تومان تا اینکه فهمیدم کلاهبردار است.
- چطور متوجه شدی؟
چند بار از او خواستم که با هم قرار بگذاریم اما هربار بهانه میآورد. برایم عکس میفرستاد که خارج از کشور است. شک کردم و دیگر جوابش را ندادم اما تهدیدم کرد و گفت باید ادامه بدهم در غیراینصورت گیر میافتم. آنجا بود که متوجه شدم کلاهبردار است و به جرم آدمربایی و حمل مواد زندان است. میگفت حکمش حبس ابد است و به بهانه برنده شدن در مسابقات رادیو جوان و همراه اول کلاهبرداری میکند اما با وجود این دیگر اهمیتی به تهدیدهایش هم ندادم.
- چرا او را لو ندادی؟
ترسیدم برایم دردسر درست کند.