جاوید قرباناوغلی . دیپلمات ارشد در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«دیپلماسی فعال علیه تهدید ایران»نوشت:
آیا اروپاییها مصمم هستند از برجام دفاع کنند و میتوانند در مقابل آمریکا ایستادگی کنند؟ پاسخ به این سؤال، نیازمند طرح سؤالهای دیگر است. در اینکه اروپا مصمم به پایبندی به برجام است، تردید ندارم. تلاشهای سه کشور اروپایی در ممانعت از خروج آمریکا از برجام و همچنین اقدامات آنان پس از آنکه ترامپ بهطور رسمی خروج کشورش از توافق هستهای را اعلام کرد، نمایانگر عزم راسخ اروپا برای حفاظت از توافقی است که پس از فرازونشیبهای 13ساله به ثمر نشست. ضمن اینکه مذاکرات هستهای در آغاز در دوران اصلاحات و قبل از ورود آمریکا، روسیه و چین، بین ایران و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلیس در جریان بود که با فشارهای آمریکا ناکام ماند. علاوه بر این پایبندی به تعهدات و توافقی که پس از 22 ماه مذاکرات فشرده به نتیجه رسید و از پشتوانه قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار است، اروپا را ملزم به پایبندی به برجام میکند. نکته مهمتر در این راستا، این است که بیاعتنایی و بلکه توهین ترامپ به درخواست اروپا بهویژه پس از سفر مکرون و مرکل، این امر را به موضوعی حیثیتی برای اروپا تبدیل کرده است. ضمن اینکه منافع اقتصادی اروپا در حفظ برجام و تهدیدات امنیتی در صورت خروج ایران از توافق و ازسرگیری غنیسازی صنعتی از دیگر دلایل اروپا برای حفاظت از این توافق است. پاسخ به سؤال دوم و اینکه آیا اروپا میتواند در مقابل آمریکا ایستادگی کند، چندان آسان نیست و در خوشبینانهترین حالت میتوان آن را به گونهای مشروط پاسخ داد.
به تعبیر بهتر ماندگاری اروپا در برجام تابعی است از میزان فشارهای آمریکا از یک سو و همکاری جدی ایران با این قاره از سوی دیگر. اگر هدف ایران لغو حداکثری تحریمها، بهرهگیری از مزایای برجام در کاهش فشارهای اقتصادی، تسهیل سرمایهگذاری، رفع موانع پولی و... است. تصور میکنم با وجود پیوندها و درهمتنیدگی ساختار اقتصادی اروپا با آمریکا، دستیابی به آن تا جایی که مدنظر و رافع مشکلات ایران در این موارد است، با اقداماتی کمهزینه از طریق اروپا چندان دشوار نیست. اروپا بهخوبی بر این نکته واقف است که موضع ترامپ در مقابل ایران و خروج وی از توافق هستهای، ربطی به برجام ندارد؛ زیرا براساس آخرین گزارش آقای آمانو، ایران حتی پس از اعلام خروج آمریکا به تعهدات خود در توافق پایبند بوده و هیچ مورد تخلف از سوی بازرسان آژانس گزارش نشده است. مرجعیت این سازمان نقطه قوت اروپا در مقابل آمریکا در دفاع از ایران و بالطبع توافق هستهای است. بنابراین نقطه آسیبپذیر اروپا در مقابل آمریکا در «متن برجام» و حتی در موضوع بحثبرانگیز مدت زمان تعلیق فعالیتهای هستهای (موسوم به غروب) هم نیست. احتمالا رئیسجمهور ایالات متحده هم آنقدر کندذهن نیست که در پایبندی ایران نسبت به تعهداتش در برجام و موضع قدرتمند اروپا در این مناقشه تردید داشته باشد. موضوعی که میتواند موضع اروپا در مقابل آمریکا را سست كند و موجب فعالشدن گسلهای برجام و نزدیکی اروپا به مواضع ترامپ شود. اشتراک دیدگاه این دو در فعالیتهای موشکی و نقش ایران در منطقه هرچند از دو منظر و خاستگاه متفاوت است، حساسیت اروپا در این دو موضوع لزوما از جنس ادعاهای ترامپ و مواضع ایالات متحده آمریکا نیست. ادعاهای ترامپ برخاسته از مواضع رژیم صهیونیستی و نخستوزیر افراطی آن، که هیچ فرصتی برای تشویق آمریکا به رویارویی نظامی با ایران را از دست نمیدهد و لابی قدرتمند و پول بیحد و حساب عربستان است. اما بر کسی پوشیده نیست كه در صورت اوجگیری بحران در این دو حوزه، موضع اروپا در دفاع از برجام نیز به شدت آسیبپذیر خواهد شد. همزمان با تصمیم سنجیده مسئولان کشور در حفظ برجام و پیگیری مذاکرات در قالب جدید 1+4 و اقدام صحیح و سریع دستگاه دیپلماسی براي درخواست تشکیل کميسیون مشترک جهت بررسی شرایط پس از نقض عهد و خروج آمریکا از توافق هستهای، از راهبردهای منطقی کشور در شرایط پساخروج آمریکا از توافق بود.
ضروری است اقداماتی که رافع نگرانی اروپا در «موضوعات دیگر» و بيارتباطکردن آن با توافق هستهای است در دستور کار قرار گیرد. شرایط منطقه به سرعت در برخی مناطق از طریق راهکارهای دموکراتیک انتخابات و دیگر کشورها از طریق تصمیمات و توافقات سیاسی یا تحرکات نظامی در حال دگرگونی است. شرایط حادث مانند مواضع اخیر روسیه پس از سفر نتانیاهو و اسد و جدال کلامی سخنگویان تهران و مسکو، تحرکات نظامی هدفمند رژیم صهیونیستی در جای جای سوریه، جابهجایی بازیگران سیاسی در عراق و شکلگیری ائتلافهای نهچندان همسو با ایران پس از انتخابات اخیر، اوجگیری تحرکات ائتلاف عربستان و امارات و سقوط تعدادی از پایگاههای حوثیها در یمن در چند ماه اخیر، نتیجه مشخصی خواهد داشت و آن کندشدن و ناکارآمدشدن اهرمهای مذاکره ما در دیپلماسی چندجانبه در بحرانهای منطقهای است. در دو دهه گذشته همسویی تاکتیکی ایران و ایالات متحده آمریکا سه خطر بزرگ صدام حسین، طالبان و داعش (در عراق) را از منطقه بیرون برده است. همراهی انکارناپذير باراک اوباما در حلوفصل بحران هستهای، فرصتهای غیرقابل انکاری را برای ایران در منطقه فراهم کرد. روشن است که در همه موارد فوق منطق این همراهی تاکتیکی، منافع و اهداف غیرهمسوی هریک از این دو بود و ایران با هوشمندی آن دورهها را مدیریت کرد و برگهای برنده بزرگی را در منطقه به دست آورد. پیگیری همان همسویی این بار با اروپا براي گذر از تونل وحشت ترامپ ضروری است. میتوان اروپا را در برجام نگاه داشت؛ لازمه این کار در کنارگذاشتن همزمان شرایط برای همکاریهای اقتصادی، سرمایهگذاری شرکتهای متوسط اروپایی، مذاکره درباره موضوعات منطقه برای خلع سلاح ترامپ و تقویت موضع قاره سبز در مقابل آمریکاست.
- زنگ خطري براي ماكرون
علي بيگدلي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
امانوئل ماكرون، رييسجمهور فرانسه از زمان آغاز دوره رياستجمهوري خود شروع به انجام اصلاحاتي در ساختار اقتصادي كشور كرده است. او قصد داشت همان سياست ترامپ در بحث مالياتها را به اجرا دربياورد و با كمك كردن به سرمايهدارها اشتغال بيشتري ايجاد كند اما معمولا نتيجه اين كار جز تضعيف طبقه كارگر نيست. هرچند اين كار به دليل اينكه در امريكا سطح سرمايهداري گسترده است به نحوي عملي شد اما در فرانسه از يكسو اعتصابخيز است و از سوي ديگر، قانون اساسي به ناراضيان اين اجازه را ميدهد كه ...
از هر خاستگاه اجتماعي ميتوانند دست به اعتراض و اعتصاب بزنند پس شاهد اتفاقات اينچنيني هستيم، موضوعي كه در امريكا و انگليس كمتر ميتوان شاهد آن بود و تنها كشوري كه با فرانسه در اين زمينه تشابه دارد آلمان است. بنابراين آقاي ماكرون نتوانست آنگونه كه ميخواهد اصلاحات اقتصادي خود را اجرا كند. در حال حاضر اعتراضها و اعتصابها به اين دليل است كه ماكرون قصد دارد مالياتهاي سرمايهداران را كاهش دهد تا سرمايهداران بتوانند پول بيشتري را به بازار تزريق كند و از اين طريق اشتغال افزايش پيدا كند. از همينرو ممكن است فشارهايي به طبقه كارگر وارد شود.
در فرانسه وقتي كه دانشجويان دست به اعتراض ميزنند كارگرها نيز از آنها حمايت ميكنند و اين اتفاق به شكل برعكس نيز رخ ميدهد. در حال حاضر شاهد هستيم با وجود اينكه پايه اعتراضها كارگري است اما دانشجويان و دانشآموزان زيادي به خيابانها رفتند تا عليه اين اقدامات اعتراض كنند. در حال حاضر نيز شاهد آن هستيم كه آقاي ماكرون بهشدت تحت فشار است. فرانسه به عنوان دومين اقتصاد بزرگ اروپا و داراي يكي از پرنفوذترين كشورهاي اتحاديه با بيشترين مشكلات اقتصادي روبهرو است. يكي از چالشهاي اصلي فرانسه بيكاري است كه تبديل به بزرگترين چالش امانوئل ماكرون شده است. اين اعتراضها از چند ماه پيش آغاز شده و همچنان ادامه دارد و مشخص نيست استراتژي رييسجمهور براي آرام كردن اوضاع و پايان دادن به اعتراضها چيست. همزمان نميتوان پاياني ساده بر اين اعتراضها در نظر گرفت. پيشبينيها حاكي از اين است كه ماكرون نميتواند در انجام اصلاحات موفق باشد و همين موضوع ميتواند شانس او براي پيروزي مجدد در انتخابات را به چالش بكشد و مجموعه شرايطي كه اكنون بر فرانسه حاكم است به نفع راستهاي افراطي كشور تمام خواهد شد. اين گروه در فرانسه بهشدت خطرناك هستند و آقاي ماكرون دچار اشتباهي شد كه برگشتپذير نيست و به زيان او تمام خواهد شد. مجموعه اين خيزشها نيز به نفع خانم مارين لوپن، رهبر راستهاي افراطي تمام ميشود. خانم لوپن در انتخابات سال ٢٠١٢ تنها ٥ درصد آرا را به خود اختصاص داد و در انتخابات٢٠١٧ با ٣٥ درصد آرا توانست زنگ خطر قدرت گرفتن راستهاي افراطي را نهتنها در فرانسه بلكه در سراسر اروپا به صدا در بياورد و پيروزي اين گروه ميتواند هيتلر يا موسوليني ديگري را در اروپا بازتوليد كند.
نبايد فراموش كرد كه مقام و منصب براي فرانسويها اهميت ندارد. ژنرال دوگول فردي كه فرانسه آزاد را تشكيل داد با همه محبوبيتي كه در اين كشور داشت زماني كه قصد داشت دوره رياستجمهوري را به شكلي موقت ١٠ ساله كند با اعتراضهاي مردم در خيابانها روبهرو شد. مردم فرانسه بهشدت روي حق و حقوق خود حساس هستند و به دليل اينكه نوع تفكر و رويكرد آنها در قانون اساسي كشور تحت تاثير انديشههاي روسو قرار دارد بنابراين اگر كوچكترين خدشهاي به حوزه حقوقي جامعه وارد شود فورا دست به اعتصاب ميزنند و چنين اتفاقي براي فرانسه عجيب نيست و هر روزي ميتواند اتفاق بيفتد. ولي بايد يادآوري كنيم كه پس از يك سال از محبوبيت بالايي كه آقاي ماكرون با آن به كاخ اليزه رفت ديگر خبري نيست و هر روز نيز اين روند محبوبيت وي سير نزولي پيدا ميكند. دليل اصلي سفر آقاي ماكرون به روسيه نيز تلاش براي كاستن از تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه بود تا به اين وسيله اندكي از فشارهاي اقتصادي كاسته شده و فرانسه كه با مشكلات اقتصادي بسيار دست و پنجه نرم ميكند تا حدي نفس بكشد.
البته نبايد فراموش كرد كه در اين بين ممكن است آقاي ماكرون به پيروزيهايي دست پيدا كند و اعتصابها و اعتراضها نيز اندكي فروكش كند ولي در نهايت پيامي كه از اين اعتراضها و اعتصابها به جامعه منتقل ميشود بسيار مهم است. سوال اين است كه اگر پيروزي يا موفقيتي نصيب ماكرون شود آيا دايمي خواهد بود و آيا ميتواند وجهه آقاي ماكرون را يكبار ديگر بازسازي كند چرا كه اگر اتفاقي به نفع آقاي ماكرون رخ ندهد، پيام خوبي به مردم در آينده منتقل نميكند و ماكرون نميتواند به ادامه رياستجمهوري خود در دور دوم فكر كند و در چنين شرايطي هرچقدر عملكرد ماكرون براي مردم دلسردكننده باشد، پيغامي دلگرمكننده به جناح راست افراطي فرانسه به رهبري خانم لوپن است. در حال حاضر آقاي ماكرون نتوانسته طبقه پايين جامعه فرانسه را به خود جذب كند و اكثرا پايگاه محبوبيت او در طبقه ميانه و بالاي جامعه است. نارضايتيهايي كه در سنديكاهاي كارگري فرانسه به وجود آمده، چالش جدي براي ماكرون به حساب ميآيد. در حال حاضر اين واقعيت در فرانسه وجود دارد كه اگر امانوئل ماكرون با شكست مواجه شود عملا آلترناتيو ديگري براي او جز حزب راست افراطي و خانم لوپن باقي نميماند چرا كه ساير احزاب سنتي فرانسه نيز در حال حاضر محبوبيت گذشته را ندارند.
- نسخه ذلت نپیچید!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- اکنون که آمریکا با خروج از برجام همه آنچه دولت و تیم هستهای رشته بودند را پنبه کرده و نشان داده است که هزینه 4 ساله همه امکانات کشور به پای برجام، دود شده و به هوا رفته است، طیف لیبرال حامی برجام به جای عذرخواهی از ملت، پیشنهاد «مذاکره مستقیم با آمریکا»،«نسخه ذلت» برای ملت میپیچند!!
اولا این جماعت باید ابتدا پاسخ دهند که از مذاکره با اوبامای مودب چه گلی به سر ملت ایران زدند که حالا میخواهند با مذاکره با ترامپ، این مردک بینزاکت بزنند!؟
ثانیا این نسخهپیچی ذلت نشان میدهد جماعت لیبرالی همچون برجام «بسیار بعید است» در «آزمون بزرگ حفظِ عزّت و اقتدارِ ملّت عزیز ایران» موفق باشند.
2- بعد از اینکه رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد «دنیا خواهد دید که ایرانیها توافق بهتری با ما امضاء خواهند کرد!» رئیس شورای سیاستگذاری یکی از احزاب اصلی لیبرالی و نفوذی اصلاحطلب همنوا با وی در تناقضی آشکار برای فریب افکار عمومی و در مواضعی خائنانه و ضدمنافع و امنیت ملی ادعا میکند «ترامپ برای نقشآفرینی و موفقیت در حل مسائل منطقه نیازمند مذاکره با ایران و اقتدار جمهوری اسلامی است و باید از این نیاز او استفاده و بدون حضور اروپاییها با آمریکا مذاکره کنیم»!. البته این نماینده جریان لیبرالی و نفوذی که این طرح ذلیلانه و خائنانه را رسانهای کرده، آنگونه هم که ادعا میکند از IQ بالایی برخوردار نیست چرا که یک وزیر شیر الاغخوردهای از همین جماعت سالها قبل در کنار پیشنهاد مادامالعمرکردن ریاست جمهوری پدر معنوی این جریان، چنین پیشنهادی را داده بود، اما سرانجام مجبور به پادوئی برای انگلیس شد و به بیبیسی پناه برد!. این جریان بدون اینکه از امتیازات فراوانی که در برجام به آمریکا داده شد، سخن بگویند، با آروغ روشنفکری القاء بنبست در کشور و ادعا میکنند «گفتوگو با آمریکا برای حل مشکلات موجود به معنی امتیاز دادن به آمریکا نیست، برای جلوگیری از بنبست در روابط خارجی و شکستن بنبستهای بینالمللی است!». اولا چرا اعتراف نمیکنید که خود شما در بنبست قرار گرفتید نه ملت ایران!. ثانیا چرا بهجای متهم کردن لیدرهای خود که چنین فاجعه خسارت باری را با برجام و خروج از برجام رقم زدند، ملت ایران را متهم میکنید؟! مگر ملت ایران بنبست ایجاد کرده که مجبور باشد برای بنبستشکنی دوباره پای میز مذاکرهای جدید بنشیند و دوباره هزینه بدهد؟! ثالثا نفس مذاکره با ایران خود بزرگترین امتیازی است که آمریکاییها بهدنبال آن هستند، چراکه برای آمریکا مذاکره فقط در جهت القاء به زانو درآوردن ملت ایران در افکارعمومی جهان و منطقه مهم است نه نتیجه و محتوای مذاکره. چنانکه در برجام این موضوع بهخوبی روشن شد. رابعا هرچند آقای روحانی تیم مذاکرهکننده دولت دهم را که حاضر به امتیاز دادن به آمریکا و اروپا بدون نتیجه ملموس و مشخصی نبود، متهم به «مذاکره برای مذاکره» و «مذاکره برد-باخت» میکرد و خود ادعای «مذاکره برد-برد» را داشت، اما تیم مذاکرهکننده دولت دهم بهخوبی درک کرده بود که اصولا هیچ مذاکره برد- بردی بین آمریکا و جمهوری اسلامی ماهیتاً نمیتواند شکل بگیرد و سیاست آمریکا سیاست «برد- باخت» برای گرفتن امتیاز بیشتر و ندادن هیچ امتیازی است!. خامسا آمریکا با این همه امتیازات مُفتی که در برجام بهدست آورد و به هیچ تعهدی هم عمل نکرد، با ادعای مذاکره جدید اگر بهدنبال گرفتن امتیاز بیشتر از ایران در جهت خلع سلاح جمهوری اسلامی نبود، مذاکره جدید را برای چه میخواهد؟! سادسا مشکل اساسی آمریکا در منطقه همین اقتدار ملت ایران است که میخواهد آن را بگیرد، نه اینکه برای حل مشکلات منطقه از آن استفاده کند.! البته اگر کشوری صادقانه برای حل مشکلات و ایجاد امنیت و ثبات در منطقه بخواهد از اقتدار جمهوری اسلامی استفاده کند، ایران دریغ نخواهد کرد، آنگونه که سوریه و عراق با اقتدار جمهوری اسلامی داعش و تروریستهای دیگر را در منطقه شکست دادند.
3- جریان لیبرال نفوذی در شرایط کنونی با فضاسازی برای تاخیر در اعلام و اجرای تصمیمات نظام درباره برجام و طولانی کردن بازی موش و گربه مذاکره با اروپاییها درحقیقت بهدنبال القاء بنبست در سیاست خارجی در جهت هموار کردن مسیر برجام 2 با القاء نیاز به گفتوگوی مستقیم آمریکا و ایران است، در حالیکه شکست داعش و مجبور کردن آمریکا به خروج از منطقه و نتایج انتخابات عراق و لبنان و حضور در سوریه و همکاری با روسیه و دیگر کشورهای منطقه و خارج از منطقه نشان میدهد تاکنون جمهوری اسلامی بهعنوان مرکز ثقل محور مقاومت بدون مذاکره و روابط با آمریکا، هیچگاه دچار بنبست نشده است.لذا اولا حضور مقتدرانه ایران در منطقه موجب شده که خود آمریکا در منطقه دچار بنبست شود نه ایران! ثانیا تمام تهدیدات این کشور بهعلت همین بنبست استراتژیک در مسائل منطقه و مستاصل شدن در برابر قدرت بازدارندگی و دفاعی- موشکی ایران است. ثالثا ما در کشور نهاد مقدسی داریم که کارش فقط بنبستشکنی است و به فرمایش رهبری«جوان بسیجی هیچوقت دچار بنبست نمیشود. بعضی از دستگاههای دولتی میگویند: نمیشود! چطور نمیشود؟ بنبستشکنها بچههای متدینی بودند که بنبستها را شکستند و جلو رفتند». مصداق این سخن رهبری از یکطرف انحراف در مذاکرات هستهای و عبور نیروهای لیبرالی از خطوط قرمز نظام در برجام با خوشبین بودن و اعتماد به آمریکاست که نتیجه آن روشن شد و از طرف دیگر دلخوش نکردن نیروهای مومن و انقلابی سپاه و بسیج به مذاکرات سیاسی در منطقه و کوتاه کردن شر داعش از سر منطقه با مقاومت شجاعانه است که نمود این بنبستشکنی شلیک موشکهای سپاه به مقر فرماندهان تروریستها در دیرالزور سوریه بود. رابعا رهبری سالهاست که هشدار میدهند «آمریکا با جنگ روانی به زور میخواهد القاء کند که پایان راه ملت ایران بنبست است. متاسفانه بعضی از سیاسیون و مسئولین هم در این زمین دشمن حرف میزنند». رهبری تاکید میکنند «اگر قرار بود آمریکا ملت ایران را به بنبست برساند، آن روز میکرد که این ملت مثل امروز قوی نبود، امروز نمیتواند» خامسا رهبرمعظم انقلاب وقاحت این روزهای جریان نفوذی را پیشبینی میکردند و در سال 95 تاکید کرده بودند «بنبستی در راه ملت ایران وجود ندارد و برجام را وسیلهای قرار ندهند برای فشارهای مجدّد به جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی از هیچ قدرتی در دنیا هراس ندارد و اگر کسی به تقلید از روحیّه ضعیف بنی اسرائیل میگوید که «اِنّا لَمُدرَکون» (الان پدر ما را در میآورند) ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض میکنیم که«کَلّا اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین».(چنین نیست؛ پروردگارم با من است)».
4- با این توضیحات، بهتر میتوان درک کرد که چرا رسانههای آمریکایی- اروپایی بهعلت سرنوشت نافرجام برجام، نگران جماعت لیبرالی نفوذ کرده در ارکان کشور شدند و برای مدتی خط خبری و تحلیلی خود را به دلگرمی دادن به این جماعت اختصاص دادند، از جمله شبکه تلویزیونی سی ان ان آمریکا میگوید «مرگ برجام سبب تضعیف جریانی که به غرب گرایش دارد، خواهد شد و مخالفان نظام جمهوری اسلامی را نابود خواهدکرد». آسوشیتدپرس هم با بیان اینکه برجام دستاورد اصلی جریان غربگرا در ایران بود ادعا میکند «خروج آمریکا از برجام هرگونه آشتی با غرب را در معرض خطر قرار داد! و بیشک جریان غربگرا در انتخابات آینده شکست خواهند خورد». نشریه لسآنجلستایمز نیز اذعان میکند «از بین رفتن برجام ارتباط برخی افراد و مقامات ایرانی با غرب را تضعیف و تنها سرمایه سیاسی موجود آمریکا و غرب را هدر میدهد». روزنامه صهیونیستی هاآرتص هم نوشت «با خروج ترامپ از برجام جریان غربگرای داخل ایران که در حال باز کردن فضا به روی غرب بود آسیبپذیر میشود». اما جان کری به هدف اصلی آمریکا از امضاء برجام اذعان میکند که «خروج ترامپ از برجام میانهروهای طرفدار آمریکا در ایران را تضعیف میکند»! لذا باید درک کرد که جریان لیبرال نفوذی چرا برای حفظ برجام به هرقیمتی تلاش میکند و چرا از سر درماندگی بهدنبال مذاکره مستقیم حقارتآمیز با آمریکاست!.
5- مشکل اصلی جماعت لیبرالی و نفوذ کرده در ارکان کشور این است که تصور میکردند با برجام میتوانند خود را قهرمان ملی در افکار عمومی القاء کنند و آنچه را که در فتنه 88 نتوانسته بودند بهدست بیاورند، اکنون میتوانند بهدست بیاورند!. لذا باید هوشیار باشیم که این جماعتِ مبتلا به «بیماری ذلت» با القاء بنبست و حاکمیت دوگانه، فتنه دیگری رقم نزند! چون «آمریکا اگر لااله الاالله هم بگوید ملت ایران باور نمیکند» و «شکست آمریکا در ماجرای اخیر نیز قطعی است»،چنانکه نیویورکتایمز و فارن پالیسی نیز پیشاپیش تاکید کردند «آنچه وزیرخارجه آمریکا گفته فقط امید واهی، آرزوهای محال و محقق نشدنی است»! و بهقول روزنامه آلمانی تسایت «ترامپ در مقابل ایران پارس میکند، اما نمیتواند گاز بگیرد»!