البته وی بعداً گفت که میداند این قرارداد بهطور یکطرفه قابل لغو نیست اما هیئتی را روانه تهران کرد تا در این مورد به مذاکره با ایران بنشینند.
این که چرا طالبانی در شرایط کنونی و با وجود رابطه بسیار حسنهای که با ایران دارد چنین موضوعی را مطرح کرده است روشن نیست زیرا اتفاق خاصی میان ایران وعراق به وقوع نپیوسته که سخن گفتن از این قرارداد آن هم به شکلی که زندهکننده اختلافات گذشته باشد توجیه پذیر شود. پس باید مشکل اساسی را درجای دیگری جستوجو کرد.
این جای دیگر میتواند تحولات داخلی عراق یا تحولات خارجی در رابطه با کشورهای دیگر باشد.
از سابقه تاریخی مخالفت کردهای اپوزیسیون عراق با این قرارداد در دوره حکومت صدام که بگذریم اکنون این اپوزیسیون ( که به جای صدام به قدرت رسیده است) از 2 ناحیه در حال قیچی شدن است: یکی تندروهای وزارت دفاع و خارجه آمریکا که معتقدند باید 20 در صد مردم عراق که درگذشته درراس حاکمیت این کشور بوده به موقعیت سابق خود برگردند و به بازی گرفته شوند و دیگری، کشورهای عربی و افکار عمومی آنها هستند که نسبت به کاهش قدرت سنیها در عراق معترضند.
حکومتهای عربی روزی نیست که نسبت به موقعیت سنیهای عراق ابرازنگرانی نکرده و خواستار بازگشت آنها به قدرت نشوند. بحث هلال شیعی ناظر به این موضوع و نشان دهنده حساسیت اعراب نسبت به قدرت شیعیان است که ابتدا توسط رایس و پس از آن از سوی عبدالله پادشاه اردن مطرح شد. اکنون برخی اعراب میگویند هلال شیعی درحال تبدیل شدن به ماه شیعی است. این استعاره نشان دهنده حساسیت آنها نسبت به افزایش قدرت شیعیان در عراق است.
عمده انفجارها و عملیات انتحاری که در عراق صورت میگیرد در نواحی سنی نشین است و مناطق شیعیان از امنیت بیشتری برخوردارند. پایگاه شبکه عربی الجزیره اخیرا در خبری، اطلاعات آماری کسانی را که اقدام به عملیات انتحاری در عراق میکنند منتشر کرد و نوشت: 43 درصد بمبگذاریهای عراق از سوی اتباع عربستان سعودی انجام میشود و نزدیک به 50 درصد انتحارکنندگان دانشجو بوده و میانگین سنی آنها حدود 24 یا25 سال است.
موضوع دیگر نظام قبیلهای و عشیرهای عراق است که حاکمان را وادار میکند برای اداره این کشور سران قبایل و عشایر را درکانون توجه خود قراردهند کما این که در زمان صدام و پیش ازحمله آمریکا، صدام اقدام به مسلح کردن عشایرکرد تا درصورت حمله آمریکا از پشتیبانی نظامی آنها با عنوان جیش الشعبی ( نیروهای مردمی) برخوردار شود.
اکنون آمریکا نیز به این نتیجه رسیده است که برای تأمین امنیت عراق سران عشایررا با خود همراه کرده و از آنها کمک بگیرد. برای این منظور علاوه بر سلاح، پول نیز دراختیار آنها قرارمی گیرد که مقدار آن از 300دلار برای افراد عادی شروع و به هزاردلار برای سران میرسد. بخشی از این کمکهای مادی از سوی کشورهای عربی تأمین میشود.
با این اقدام اکنون اوضاع امنیتی عراق بهبود یافته است و از تعداد عملیات انتحاری و انفجاری کاسته شده است اما این گروههای مسلح که نام صحوه ( بیدارگر، احیاگر) را برخود نهادهاند در درازمدت میتوانند به معضلی جدی برای 2 نیروی نظامی قانونی دولت عراق یعنی ارتش و پلیس تبدیل شوند. دولت کنونی عراق در درازمدت برای خلع سلاح این میلیشیاهای مسلح با مشکلات زیادی روبهرو خواهد شد. ضمن آن که قدرت گرفتن اقلیت 20 درصدی در عراق و حمایت کشورهای عربی از آنها باعث تضعیف موقعیت دولت کنونی عراق شده است. کشورهای عربی دولت کنونی عراق را متهم به فرمان بری از ایران کرده و تحت مدیریت جمهوری اسلامی میدانند. این شرایط، به اضافه موضع تاریخی کردها در مورد قرارداد 1975 باعث شده که طالبانی اقدام به طرح این نوع مسائل کند.
به عبارت دیگر وی از این موضوع برای نشان دادن استقلال دولت جدید عراق از ایران و رفع اتهاماتی که کشورهای عربی وارد میکنند استفاده کرده است.جلال طالبانی به خوبی میداند که قراردادهای بین المللی قابل لغو نیستند و نمیتوان آنها را باطل اعلام کرد، آن هم به این بهانه که این قرارداد را صدام با ایران زمان شاه بسته نه دولت کنونی عراق با جموری اسلامی. طالبانی بهخوبی میداند که نمیتوان امضای صدام را درپای بعضی قراردادها قبول داشت و برای بعضی قبول نداشت. او میداند که سخنش از هیچ پایه و اساس حقوقی و بینالمللی برخوردار نیست برای همین بلافاصله گفته خود را اصلاح و هیاتی را راهی تهران کرد.شاید این برداشت کشورهای منطقه مبنی بر اینکه ایران درموضوع دریای خزر و نام خلیج فارس حساسیتهای خود را از دست داده یا درشرایطی قرارگرفته که ناچار از اتخاذ برخی مواضع و سفرها شده است باعث شد تا طالبانی نیز فرصت را برای طرح این موضوع مناسب ببیند.