بهرام امیراحمدیان . استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«روسیه از ایران و برجام چه میخواهد؟»نوشت:
اکنون خروج ایالات متحده از برجام، آزمون دیگری برای راستیآزمایی روسیه است که پنداشته میشود از ایران در برابر ایالات متحده پشتیبانی خواهد کرد. ولی این شکل اخلاقی مناسبات در عرصه بینالملل جایی ندارد. هم چین و هم روسیه کشورهایی با درجه بالایی از زیادهخواهی در ارتباط با شرکای خود هستند و اگرچه بازی برد-برد را به نظر خودشان با ایران داشتهاند ولی سهم آنها خیلی بیشتر از سهم ایران بوده است. نمونه اخیر در سوریه اتفاق افتاده است که روسیه سهمی بسیار بیشتر از ایران برای خود برمیدارد. در روابط چین با روسیه نیز میتوان اینگونه موضوعات را مشاهده کرد. قرارداد صادرات گاز روسیه از سیبری به چین به مبلغ 400 میلیارد دلار اگرچه از نظر قدرمطلق ارزش رقمی درشت است، ولی این مقادیر در 30 سال و آن هم بهصورت کالایی به روسیه پرداخت خواهد شد و روسیه به بازار مصرفی کالاهای چینی و روسیه به پمپ بنزین چین تبدیل خواهد شد. بنابراین اگرچه چین یکی از طرفهای 1+5 در مذاکرات هستهای و برجام است، ولی در برابر خروج آمریکا از برجام چندان واکنش مورد انتظار ما ایرانیها را بروز نداده است. تجارت خارجی روسیه با جهان در سال 2017 برابر با 526.7 میلیارد دلار بوده است (تجارت خارجی چین 3953.1 میلیارد دلار) [هفت برابر روسیه] و ایالات متحده 3956.2 میلیارد دلار. چین 11.2 درصد و ایالات متحده 11.3 درصد تجارت کل جهان را در اختیار داشتهاند و سهم روسیه از تجارت جهانی فقط 1.5 درصد بوده است. سهم ایران از تجارت جهانی چهاردهم درصد (0.4 درصد)
بوده است. واردات روسیه در همین سال 182.8 میلیارد دلار و صادرات آن 343.9 میلیارد دلار بوده است. سهم آمریکا در صادرات روسیه 2.3 درصد و ایران یک درصد بوده است. در محیط بینالملل هر کشوری به اندازه حجم تجارت خارجی، تولید ناخالص داخلی و کنشگری در مسائل بینالمللی میتواند نقش داشته باشد. ازاینرو هر کشوری سیاست خارجی خود را بر مبانی شرکای تجاری یا شرکای استراتژیک و منافع و تهدیدات خود تدوین میکند. درباره روابط ایران و روسیه میتوان گفت که نگاه روسیه به ایران با نگاه ایران به روسیه هیچگاه هموزن و همراستا نبوده است. بهویژه آنکه در ایران در برخی موارد و در بین برخی گروهها نگاه به روابط بین دو کشور، نگاه دوره جنگسردی است؛ به این معنی که روسیه بهعنوان یک ابرقدرت در برابر آمریکا دیده میشود. این نگاه دوقطبی سبب بروز برآوردهای اریب در نگاه به روسیه میشود و پنداشته میشود که روسیه قهرمان رویارویی با آمریکاست. ولی جهان دوقطبی دیگر وجود ندارد و بلوک شرق از هم پاشیده است و چین کمونیست چیزی شبیه به یک جهان سرمایهداری از نوع دنگ شیائوپینگی است با جمعیتی بیش از 1.3 میلیارد نفر. اگر بهفرض جهان دوقطبی هم وجود داشته باشد، قدر مسلم این است که باز هم آمریکا قطب نخست است ولی قطب دوم روسیه نیست که کشور دوست و همسایه (البته آن هم فقط از طریق دریای خزر و بدون مرز زمینی) ماست. در این دوره چینی ظهور کرده است که دوشادوش آمریکا در تجارت جهان نقش دارد و دومین اقتصاد جهان بعد از آمریکاست (آمریکا 19 هزار و چین 12 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارند).
از آنجا که در ایران برخی نگاهها به محیط بینالملل خوشبینانه یا آرمانی است، طبیعی به نظر میرسد که با نگاه جنگسردی تلفيق شود (هرچند در روسیه نیز بین ناسیونالیستها هنوز این نگاه وجود دارد)، اينكه روسیه یک ابرقدرت نظامی است که در برابر آمریکا و غرب ایستاده است. بنابراین از روسیه انتظار میرود که از منافع ایران، کشور دوست و همسایه در همه زمینهها در برابر غرب دفاع کند. برگردیم به حجم اقتصاد. روسیه بعد از بحران اوکراین از سال 2014 درگیر تحریمهای غرب است و این کشور را به سبب اشغال شبهجزیره کریمه تحریم اقتصادی کردهاند. روسیه کشوری قوی است كه در برابر این تحریمها ایستادگی کرده و درعینحال از نظر نظامی قدرتمند شده است و در برابر غرب میخواهد به توازن استراتژیک برسد. تنها ایالات متحده حدود 700 میلیارد دلار بودجه سالانه نظامی دارد که روسیه شاید یکدهم آن را بتواند تخصیص دهد. اگر روسیه بخواهد به اندازه آمریکا هزینه نظامی داشته باشد، توان آن را نخواهد داشت. زیرا ناگزیر خواهد بود چندینبار بیشتر از سهمی که آمریکا از تولید ناخالص داخلی خود صرف بودجه نظامی میکند، هزینه کند. این برای روسیه ممکن نیست. در این فضا ما انتظار داریم روسیه بدون چون و چرا از منافع ما به هر قیمتی كه شده، دفاع کند. اکنون باید دید ما در سیاست خارجی روسیه در کجا قرار داریم؟ روسیه ایران را در سیاست خارجی در محدوده خاورمیانه میبیند. در سیاست خارجی روسیه اولویتها بهترتیب به غرب، خاورمیانه، آسیا و اقیانوس آرام و کشورهای پساشوروی داده میشود.
برای هریک از این مناطق نیز چالشها و تهدیدات، فرصتها و وظایف اصلی سیاست روسیه در برابر هریک از این عوامل ملاحظه میشود. روسیه در چارچوب این رهنمودها نقاط قوت خود را معرفی نمیکند و برای خود نقاط ضعفی متصور نیست و خود را اَبَرقدرت جهانی میشمارد. این سیاست خارجی روسیه البته ناکارآمدیهایی هم دارد؛ زیرا از نظر مدیریت استراتژیک نقاط قوت و ضعف خود را معرفی نمیکند. حالا ایران در این سیاست خارجی در خاورمیانه تعریف میشود که منطقهای مهم است. خاورمیانه بهعنوان جبههای از ایدئولوژی اسلامگرای رادیکال، تهدیدی برای روسیه و متحدان آن به شمار میرود. درعینحال روسیه نقش خود را تحکیم میکند و دارای قدرت جهانی مسئولیتپذیر است که در حل مسائل امنیتی مشترک کمک میکند. نتایج اصلی سال 2017 در این زمینه عبارتاند از:
- آزادسازی بخش درخورتوجهی از سوریه از دست داعش با مشارکت مستقیم روسیه؛ ایجاد شرایط برای حرکت روند صلح و بازگرداندن آرامش به سوریه و همکاری روسیه با ایران در سوریه در این چارچوب ارزیابی میشود و دیدیم که پس از ختم مبارزه با تروریسم ولادیمیر پوتین در پایگاه نظامی سوریه خود را قهرمان و پیروز میدان اعلام کرد و سخنی از ایران به میان نیاورد. بنا بر سیاست خارجی روسیه توافقنامه در زمینه افزایش مناطق، جلوگیری از درگیریهای بین روسیه و ایالات متحده در سوریه و پیشرفت در روند صلح آستانه از دیگر موارد است. عادیسازی روابط با ترکیه، توسعه روابط با عربستان سعودی، برای هماهنگسازی تعامل در بازار نفت و در پایان حفظ وضع موجود با توجه به برنامه هستهای ایران ذکر شده است. از سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، نقل شده که گفته کشورش خواهان حفظ توافق هستهای است، اما در کنار آن معتقد است به یک توافق الحاقی نیاز است که نگرانیهای غرب را درباره برنامه موشکی ایران و نقشش در خاورمیانه و سوریه برطرف کند. این چیزی است که ایران تاکنون در مقابل آن مقاومت کرده است. البته مورد دیگر حمله رژیم صهیونیستی به پایگاههای نظامی در مرز سوریه با فلسطین اشغالی است که گفته میشود بدون هماهنگی با روسیه نمیتوانست امکانپذیر باشد. در آغاز همکاری و حضور ایران و روسیه در صحنه سوریه اگرچه هر دو در یک نقطه مبارزه با تروریسم و تقویت دولت مرکزی سوریه همراستا بوده و فعالیتهای گسترده مستشاری و فنی و عملیاتی از هوا (روسیه) و از زمین (ایران) در این صحنه داشته و هدف مشترکی را دنبال میکردند؛ ولی در رویارویی با رژیم اشغالگر قدس همراستا و همداستان نبودهاند. روسیه روابط بسیار نزدیکی با رژیم اشغالگر قدس دارد و ایران در مبارزه با این رژیم است. در اینجا اختلافاتی بین دو كشور وجود و بروز دارد. باید توجه داشت که علاوه بر مسئله سوریه، جمهوری اسلامی به سبب روابط نزدیک با روسیهای که از سوی غرب تحریم شده است، نتوانسته است از سرمایهگذاری غرب و بهبود روابط در چارچوب برجام برخلاف تعهدات اروپا برخوردار شود. هرچه ایران روابط خود را با روسیه گستردهتر کرده و آن را به حوزههای امنیتی (اظهار تمایل ایران به عضویت در سازمان امنیت دستهجمعی)، سازمان همکاری شانگهای (اقتصادی، نظامی، امنیتی) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (اقتصادی) کشانده است، به همان اندازه غرب به تعهدات خود درباره سرمایهگذاری و عادیسازی روابط خود با ایران مسامحه و تعلل کرده است. در برخی از تحلیلها و گزارشها ایران شریک استراتژیک روسیه یا بالعکس روسیه شریک استراتژیک ایران اعلام و انتظارات روابط را بالا میبرند؛ ولی در واقع در محافل رسمی چنین قراردادی با ایران به امضا نرسیده است. ایران بهعنوان یک کشور قدرتمند خاورمیانه ظرفیتهای مناسبی برای تبدیلشدن به یک قدرت برتر منطقهای را دارد که این ظرفیتها هم مادی و هم انسانی است. اگرچه روسیه بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی است؛ ولی ایران هم از نظر ذخایر اثباتشده گاز طبیعی، اکنون مقام اول جهان را دارد و نیازمند سرمایهگذاری و تکنولوژی استخراج است. اروپا هم نیاز، هم سرمایه و هم تکنولوژی دارد. ایران و اروپا میتوانند در این معادله با هم همکاری کنند. هم تمایل و هم امکان همکاری باید به وجود بیاید. در آن صورت اروپا هم از سیطره انحصاری گاز روسیه بیرون خواهد آمد؛ هرچند این معادله به ضرر روسیه است و طبیعی است که دراینباره بهعنوان رقیب عمل کند. ذخایر اثباتشده نفت خام ایران 50 درصد بیشتر از روسیه است. نیروی انسانی ماهر و طبقه تحصیلکرده و انسجام ملی ایران از نقاط قوت این کشور است که بدون نیاز به پشتیبانی روسیه میتواند در عرصه بینالملل به ایفای نقش بپردازد. ایران از نظر علوم، تکنولوژی از نانوتکنولوژی تا هوافضا و بالستیک و هستهای ایران در منطقه خود بیمانند است. در علوم پزشکی از سلولهای بنیادی تا پیوند اعضا و بسیاری جهات دیگر، بیوتکنولوژی و آیتی ایران میتواند همه آنها را برای تبدیلشدن به قدرت به کار گیرد. ارتقای سرمایههای اجتماعی و حاکمیت قانون و تقویت روحیه دفاع ملی از ارکان تبدیل ایران به قدرت منطقهای است.
- خلوص نيت و همدلي
معصومه ابتكار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
امام خميني(ره) در روزهاي خيزش مردم عليه نظام خودكامه شاهنشاهي و پس از پيروزي انقلاب بارها و بارها از اتكال به خدا و وحدت كلمه به عنوان دو ركن موفقيت نهضت نام بردند. ايشان چه در سخنرانيهاي عمومي و چه در پاسخ به خبرنگاران اصرار داشتند از اهميت خلوصنيت و نيز ضرورت يكپارچگي و پرهيز از تفرقه صحبت كنند و مكرر به آيه واعتصموا بحبلالله جميعا ولاتفرقوا اشاره ميكردند. به نظرم اين تاكيدات و اشارات نشانگر نگرش فلسفي امام به جنبشهاي اجتماعي و سياسي مبتني بر انديشه ديني بود.
امام خميني(ره) در واقع ذات پيروزي و موفقيت را به دو عنصر نيت خالص و همدلي و همگرايي وابسته ميدانستند. چنانچه هر يك دچار خدشه شود، بر ديگري اثر منفي ميگذارد و استمرار پيروزي را نيز تضعيف ميكند. از نظر امام، اتكال به خدا و خلوص نيت به مفهوم پرهيز از شرك بود و شرك شامل پذيرش سلطه هم هست. همچنين اتكال به خدا در مقابل خودكامگي و هواي نفس قرار ميگيرد. در تعبير امام و بسياري از بزرگان دين، جهاد اكبر به معناي مبارزه با خودخواهي و رذايل اخلاقي است كه البته آفت بزرگ جريانات اجتماعي و سياسي نيز به حساب ميآيد. به همين خاطر، امام دركنار تاكيد بر مبارزه با سلطه بيگانه و حفظ استقلال كشور بر ضرورت مبارزه مستمر با هواي نفس و خودخواهي بهخصوص نزد سياستمداران و صاحبان منصبان تاكيد داشت. از ديدگاه امام، نتيجه خلوص نيت و كنار گذاشتن مطامع شخصي و فردي دستيابي به همگرايي و همدلي است. به نحوي كه مبارزه با دشمنان بيروني و دروني امكانپذير ميشود. امروز تحولات و رويكردهاي جاري در سطح جامعه نشانگر ضرورت توجه به اين وصيت امام است. به خصوص اينكه شاهديم به جاي تلاش براي همگرايي در حل چالشها و مشكلات، چگونه نفرتپراكني با هدف نا اميدي مردم، اصل قرار ميگيرد.
- اشتباهات و تناقضات راهبردی دولت
محمد ایمانی در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
اولویت مهم ملی در هفتههای پیش رو، تغییر مبنایی رویکرد دولت است. رویکرد کاریکاتوری به مدیریت، اولویت برجام و تعامل با غرب را به اندازه کل پیکره مسئولیتهای دولت، فربه - بلکه فربهتر از کل پیکره دولت- کرد و باقی پیکر را نحیف و ضعیف گذاشت. این رویکرد قبلا هم جواب نمیداد؛ چه رسد به اینکه با خروج کدخدای اروپاییها، عملا دیگر برجامی وجود ندارد. آیا دولت نشانههایی مبنی بر اینکه نمیخواهد اشتباهات راهبردی پنج سال گذشته را ادامه دهد، از خود بروز خواهد داد؟
1- آغاز انحراف، به اعتماد نسبت به رژیمهای ستمگری مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه بر میگردد. سنت الهی، مومنان را از اعتماد و اتکا و میل به ستمگران بر حذر میدارد. «... وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِالله مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ. و بـه آنها که ستم کردند، تمايل و تکیه و اعتماد نـكـنـيـد كـه مـوجـب مى شود آتش شما را فرا گيرد. و جز خدا هيچ ولى و سرپرستى برای شما نیست. بنابراین يارى نمى شويد». (آیه 113 سوره هود)
2- نوشتن قرارداد یک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، یک شاهکار حقوقی کمیاب است. خانم شرمن و آقای عراقچی در مذاکرات حتی عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقایان ظریف و کری باهم پیادهروی کردند. عراقچی میگفت امضای کری تضمین است! اما شرمن اخیرا گفت «یقینا میدانستیم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتایان ایرانی مدام میپرسیدند چگونه بدانیم به توافق پایبند میمانید و من گفتم راهی برای این کار وجود ندارد»! به تصریح آیه 22 سوره ابراهیم، شیطان در قیامت میگوید «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی. من بر شما تسلط و راهی نداشتم، فراخواندم و اجابت کردید».
3- عجیب اینکه هنوز هم امثال آقای روحانی اصرار دارند دموکراتها (طراحان تحریمهای فلجکننده، آشوب و بیثباتی 88، ترور و خرابکاری هستهای، و جنگهای نیابتی داعش علیه ایران) را ماهیتا جدا از جمهوریخواهان و ترامپ وانمود کنند و به همانها که این کلاه بزرگ را سرشان گذاشتند، به چشم مردمانی مودب و دلسوز بنگرند. با همین دستگاه ادراکی معیوب بود که اوباما را بسیار مودب یافتند و لفاظی رئیسجمهور قبلی فرانسه را باور کردند و گفتند «رئیسجمهور فرانسه به من در پاریس گفت یکی از اهداف روابط با ایران، اشتغال جوانان ایران است»! اما حالا ماکرون میگوید درباره تحریمها و تصمیم شرکتهای فرانسوی نمیتواند کاری بکند. پس برجام به چه کاری میآید؟
4- مطالبه تضمین، 3 سال پس از اجرای یک قرارداد، از آن حکایتهای تلخ است. گرفتن تضمین از طرف مقابل، پیششرط اجرای هر قرارداد معتبری است. همچنین پیشبینی خسارت در صورت عدم پایبندی به تعهدات، جزو بدیهیترین اصول عقد قرارداد است. از دیگر لوازم ماندگاری یک قرارداد، «پیشبینی مکانیسم معتبر شکایت، توازن تعهدات طرفین و همزمانی اجرای آن، در کنار امکان برگشتپذیری سریع تعهدات در صورت بدعهدی طرفین» است. متاسفانه هیچ یک از این 6 شرط در توافق برجام (و توتال و بوئینگ و...) رعایت نشد. آمریکا به همین دلیل، هم بارها توافق را زیر پا گذاشت و هم پس از گرفتن امتیازات لازم، بدون کمترین هزینه از توافق خارج شد. اروپاییها نیز دلیلی نمیبینند برای پایمال نشدن حقوق ایران تحرکی داشته باشند.
5- آقای ظریف در وین گفت «گرفتن ضمانت از اروپاییها ناممکن نیست». واقعا؟ 35 ماه پساز انعقاد توافق و 28 ماه پس از اجرای یک سویه آن، تازه وقت گرفتن تضمین است؟ چرا توافق در 28 ماه گذشته بدون هیچ تضمین گرفتنی توسط دولت ما اجرا شد؟ اگر از مردم عادی بپرسید برای خرید یک خانه یا فروش یک خودرو چگونه قراردادی باید نوشت که معتبر باشد و سرتان کلاه نرود، آیا حتی یک نفر، قرارداد بیچفت و بستی شبیه برجام (بدون رعایت اصول شش گانه) را که طرف مقابل بتواند پول یا مایملک شما را بالا بکشد اما به وعدهاش عمل نکند، تجویز میکند؟ در چه حال و هوایی بودند که چنین قراردادی را امضا کردند و جشن هم گرفتند؟
6- آقای عراقچی میگوید «مشکلات بانکی ما یک چهارمش به تحریمهای هستهای باز میگشت. یک مقداری به تحریمهای اولیه و یک سوم به «اف.ای.تی.اف»باز میگردد.... باید این را درک کنیم(!!) که اروپاییها برای همکاری با ایران بدون آمریکا با دو مشکل مواجه هستند. یکی مشکل سیاسی است. آمریکا و اروپا شراکت راهبردی دارند. اروپاییها به لحاظ فنی هم مشکلاتی دارند. شرکتها بر اساس سیستم سرمایهداری توسط مدیران و هيئت مدیران خود اداره میشوند». فرض کنید جای آقای عراقچی، موگرینی یا معاونش هلگا اشمید در گفتوگوی ویژه خبری حضور داشتند. آیا سست عهدی و بیمبالاتی اروپاییها را بهتر از این توجیه میکردند؟! همینجا باید از صدا و سیما گلایه کرد که همچنان اشتباه گذشته در محدود کردن انتشار نقدهای صاحب نظران را - این بار درباره اروپا- تکرار میکند و آنتن را یکطرفه کرده است. اظهارات عراقچی درباره برداشته شدن یک چهارم تحریمهای بانکی با برجام در حالی است که روحانی روز اعلام توافق گفت «در روز اجرای توافق، تمام تحریمهای بانکی و مالی یکجا برداشته میشود». سخنان امثال عراقچی و روحانی، چراغ سبز پیاپی به آمریکا و اروپاست مبنی بر اینکه دولت ایران، با کج رفتاری و بیصفتیهای شما برخورد نمیکند؛ بنابراین به بدعهدی خود ادامه دهید! با این دست فرمان، قطعا عایدی ناچیز برجام برای دولت به هیچ گرایش پیدا خواهد کرد.
7- برجام حتی زمانی که آمریکا ظاهرا از توافق خارج نشده بود، سالی 3 بار سکته میکرد. در سکوت تیم مذاکرهکننده ما، کنگره مصوبهای گذراند مبنی بر اینکه دولت آمریکا باید هر 4 ماه یک بار، ضمن گزارش درباره روند پایبندی ایران، تعلیق تحریمها را تمدید کند! یا به عبارت دیگر بتواند دبّه کند. دولت عجول ما یک بار برای 10-15 سال تعهد داد و ظرف 2 ماه همه تعهداتش را به اجرا گذاشت اما در مقابل پذیرفت آمریکا 4 ماه یک بار به برجام شوک بدهد! نتیجه اینکه هیچ سرمایهگذار خارجی جرئت نکرد حتی همکاری میان مدت داشته باشد. ظرف 4 ماه، کدام همکاری اقتصادی پایدار را میشود انجام داد؟! برجام برخلاف تصور، تبدیل به شمشیر داموکلس تهدید و القای بیثباتی نسبت به محیط اقتصادی پر سود و جذاب ایران شد.
8- اعتبار زدایی از دولت، یکی از خسارتهای برجام است. آمریکا و اروپا به اعتبار برجامزدگی آقای روحانی، تهدیدهای او به تلافی را «معتبر» نمیدانند. برجام طی 28 ماه پس از اجرا دایما زیر پا ماند، چون غرب این گونه میفهمید که هر معاملهای با توافق بکند، اعتراض موثری از تیم روحانی دریافت نمیکند. آمریکا با این یقین، رویکرد نقضی را که پیوسته «اعمال» میکرد، «اعلام» هم کرد تا عایدی «تقریبا هیچ» برجام، تبدیل به «تحقیقاً هیچ» شود. تناقض بزرگی اتفاق افتاد. تیم روحانی، از یک طرف چنان برجام را بزرگ داشتند که از یک رفتار تاکتیکی در حوزه دیپلماسی، به راهبرد مقدس ارتقا دادند. مذاکره و توافق، یک ابزار مشروط و طرفینی است. اما روحانی و تیمش به به نحوی رفتار کردند که گویا حاضر به توافق به هر قیمت و ماندن و اجرای یکطرفه آن هستند! آنها نگاه حیثیتی به برجام داشتند و ماجرا را ناموسی کردند؛ چنانکه هیچ صاحبنظری نتواند درباره منافذ و خلل آن چون و چرا کند. اما همین مسئله حیثیتی، وقتی با دست درازی پیاپی آمریکا و اروپا مواجه میشود، برخی مدیران غیور برجام زده، تمام غیرت و حساسیت خود را غلاف میکنند و رو به سمتی دیگر میچرخانند! تا این رویکرد غلط دگرگون نشود، برجام به ابتذال بیشتری کشیده خواهد شد. روحانی باید در مقابل دشمنان، اعتبار دولت خود را در تراز اقتدار نظام جمهوری اسلامی بازسازی کند.
9- دو سال قبل از برجام و سه سال پس از اجرای نیم بند آن، 25 وزارتخانه و معاونت رئیسجمهور به جز استثناهایی، معطل و منتظر عملکرد جادویی برجام بودهاند؛ انگار قرار است غولی از این چراغ جادو بیرون بیاید و با کارهای محیرالعقول، زحمت تدبیر و تلاش سختکوشانه را از روی دوش برخی دولتمردان بردارد. اما اکنون یکی باید به داد غول گرفتار در چراغ برسد و آن را از مخمصه برهاند. طی این 5 سال، به خاطر دیپلماسیزدگی (برجام زدگی)، از کارکرد تیم اقتصادی دولت غفلت شد. در برابر وزارت خزانهداری (جنگ) آمریکا که جور پنتاگون را میکشید، این طرف ستاد اقتصادی دولت، طفیلی دیپلماسی التماسی و راهبرد «واردات چشم پرکن» قرار گرفت. امروز این اتفاق نظر وجود دارد که دولت از ضعف فرماندهی توانمند رنج میبرد. به تعبیر فرشاد مومنی کارشناس اقتصادی حامی دولت، «دولت روحانی، اقتصاد را وصله و پینهای اداره میکند و بیبرنامهترین دولت سه دهه گذشته است». و به تصریح طهماسب مظاهری وزیر اقتصاد دولت اصلاحات «اگر روال فعلی بیتحرکی دولت ادامه پیدا کند، وضعیت شاخصهای اقتصادی نامطلوب خواهد شد».
10- روحانی سال 91 به طعنه میگفت «کشور مدیر میخواهد نه نوکر» و اکنون میگوید «ما نوکر مردم هستیم». مردم اما در مدیریت حرف، نه مدیریت دیدند و نه نوکری. آقای روحانی آن گونه که وزیر ارتباطات گفت، ساعت 10 صبح «خسته» بوده و گرنه آماراشتغال 200 هزار نفری در فضای مجازی را 2 میلیون شغل اعلام نمیکرد (آمار واقعی 33 هزار شغل است). وقتی از خستگی حرف میزنیم، دقیقا درباره چه چیزی حرف میزنیم؟ عبدالله ناصری (عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) خبر میدهد «روحانی در مقایسه با همه رؤسای جمهور پیشین، وقت برای دولت نمیگذارد». او 9:30 صبح تا 19 سر کار است. ناطق نوری با اعتراض به روحانی گفته؛ من که فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم، از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر میشوم، شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید. روحانی حوزههای کلیدی را شوخی گرفته. او به دلیل روحیهاش مشورتپذیر نیست. حوزه اقتصادی دولت بسیار به هم ریخته است».
11- مرحوم هاشمی در آخرین جلسه یکی از کمیسیونهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، از شیوه مدیریت روحانی انتقاد کرده بود؛ به این دلیل که وقت کافی برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی نمیگذارد و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست. هاشمی 9 آبان 95 به روزنامه اعتماد گفت «از همان سال اول تأکید داشتم که نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف میشود. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمدهای روی آن انجام نشد که یکی مسئله اشتغال است». او همچنین گفته بود با 20 درصد نقدینگی میشد به اقتصاد رونق داد.
12- تناقضات عجیبی در دولت رخ داده است. گفتند تزریق پول به حوزه مسکن - که 250 شاخه شغلی و صنعتی را فعال میکرد، مردم را صاحبخانه مینمود و به اقتصاد رونق میداد- موجب افزایش نقدینگی و تورم میشود؛ پس باید نقدینگی را جمع کرد. با این سیاست انقباضی، رکود اقتصادی را شدت بخشیدند اما با این وجود، نقدینگی430 هزار میلیاردی را ظرف 5 سال، به 1485 هزار میلیارد تومان (بیش از سه برابر) رساندند! این نقدینگی تورم زا مدتی به سمت سوداگری زمین و مسکن رفت، سپس در دو سال گذشته به ویژه 6 ماه اخیر، بازار طلا و ارز را هدف گرفت. بنابراین تورمی که به قیمت تحمیل رکود، کاهش یافته بود، رو به افزایش گذاشت و مثلا بر اساس گزارش بانک مرکزی، به 34 درصد در بخش مسکن در تهران رسید. همزمان قیمت ارز صد درصد افزایش یافت! عجیب اینکه دولت در همین دوره، دربهدر جذب سرمایهگذار خارجی بود! آیا نمیشد با رونق دادن به بخش مسکن از طریق انتقال سرمایههای سرگردان و تضمین سود آن، به اقتصاد رونق داد، مشکل مسکن را چارهجویی کرد و از آشفتگی بازار ارز مانع شد؟ چرا همزمان، سیلاب نقدینگی و قحطی منابع سرمایهگذاری را موجب شدند؟