سفرهای شاهان قاجار به اروپا و ورود تحصیلکردگان فرنگ به کشور، زمینه آشنایی ایرانیان با سبکهای نوین هنری و گذار از سبکهای سنتی نگارگری ایرانی و خطاطی را فراهم آوردند. کمالالملک نخستین مکتب هنری به سبک هنر واقع گرای غربی (Realism) را برای ایران به ارمغان آورد؛ اگرچه جایگاه هنری وی در کشور باعث شد تا برای سالیان بسیار، ایرانیان از پیگیری مکتبهای اروپایی نوینی چون امپرسیونیسم بازمانند.
بازشدن تدریجی دادوستد خارجی در دوران شاه عباس صفوی در سده ۱۷ میلادی تغییرات شگرفی در زندگی درباری ایران بر جای گذاشت. سفیران اروپایی و به ویژه مسؤلان کمپانی هند شرقی به عنوان هدیه برای دربار ایران، برای نخستین بار رنگ روغن را به کشور معرفی کردند و دیدارهای متعدد آنها از دربار تأثیر زیادی بر ایجاد نگرش جدید به هنر در ایران پدیدآورد. تا دهههای پایانی سدهٔ هفدهم، اگرچه سبک نقاشی منظره در میان هنرمندان درباری ایران بسیار پرهوادار شده بود، اما کارهای این هنرمندان به دلیل نداشتن شناخت کافی از قانونهای تجسم شی و مدلسازی با نور و سایه از ژرفای مناسب برخوردار نبودند.
تجربه مواجهه نزدیک جامعه ایران با غرب و هنر آن از میانه دوران قاجار آغاز شد. پادشاهی فتحعلی شاه و محمد شاه، سرآغاز واردات گسترده کالاهای اروپایی به ایران از جمله نقاشیها و کارهای هنری بود. دوران ناصرالدین شاه زمان اوج واردات گسترده از غرب و سفر چندبارهٔ پادشاه به کشورهای «فرنگی» بود. در همین هنگام همچنین، جهانگردان خارجی برای دیدن و تجربهٔ آنچه «شرق اسرارآمیز» دانسته میشد به کشورهای خاورمیانه سفر میکردند و ارتباطهای فرهنگی میان جامعهٔ ایران و نخبگان آن با کشورهای اروپایی افزون شد. در میانه سده نوزدهم میلادی، نامدارترین نقاش ایرانی ابوالحسن خان غفاری معروف به «صنیعالملک» بود که توانایی بدیعی درکشیدن دقیق چهره سرشناسان آن هنگام ایران داشت. وی دانشآموخته رم و پاریس بود و آثار مهمی چون «شاهزاده اردشیر میرزا، فرماندار تهران» (اکنون در موزه لوور) را پدیدآورد. وی با این اثر نخستین نشانههای بارز جدایی نقاشی ایران از فرمهای کهن را به نمایش گذاشت.
صنیعالملک به سرپرستی تصویرسازی و نگارگری هفتهنامهٔ درباری روزنامه دولت علیه ایران گماشته شد؛ نشریهای که نخستین لیتوگرافها و نیز تصاویر و عکسهای شاهان و شاهزادگان ایرانی را به چاپ میرساند. صنیعالملک در کاخ گلستان، آتلیه نقاشی خود را برپا کرد و هنرمندان بسیاری را در آنجا به سبک خود آموزش داد. این هنگامی بود که فن عکاسی به کشور وارد شده بود و هنرمندان ایرانی تلاش میکردند تا هرچه بیشتر نقاشیهای خود را کپی دقیقی از واقعیت پدیدآورند؛ علاقهای که به گفته کریم امامی، تاریخدان هنر، از دوران تیموری در میان هنرمندان ایرانی وجود داشت. حرکت صنیعالملک به زودی پسر برادرش، محمد غفاری معروف به کمالالملک، را به هنرمند نقاشی مبدل کرد که دقیقترین ارائههای رنگ روغن را از واقعیت میکشید.
کمالالملک نخستین مکتب هنری به سبک غربی را در ایران راهاندازی کرد. او با تحصیلات و نگرش آکادمیکش، و پس از بازگشت از اروپا در ۱۹۱۱، نقاشی ایران را از محدودیتهای مرسوم در دربار قاجار، رهایی داد و برای نخستین بار واقعگرایی به سبک اروپایی را تجربه کرد. نگاه کمالالملک به مدرنیته، نگاهی تحسینآمیز به سیر تاریخ اروپا بود. وی ارائهٔ هنر جدید در ایران را، پیروی از سبک هنری کلاسیک واقعگرای اروپایی میدانست و در هنر خود برای آوانگارد بودن، واقعگرایی را گاه با مقصودهای سیاسی در درهم میآمیخت. در نقاشی نامدار «تالار آینه» وی، ناصرالدین شاه همچون شخصیتی اسیر کاخ پرزرق و برق خود، و در ابعاد کوچک به نسبت بزرگی کاخ به تصویر کشیدهاست. تحصیلات غربی کمالالملک اگرچه به خوبی او را با هنر کلاسیک اروپا آشنا کرد، اما بازگشت وی به ایران و علاقه شدید و پشتیبانی شاهان قاجار از هنر وی، او را از پیگیری سبکهای هنری جدیدتری که در همان هنگام در غرب در حال رشد بودند، بازداشت. در عین حال، از آنجا که کمالالملک چهرهٔ بسیار معتبری در دربار شاهان ایرانی بود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد، سبک هنری واقعگرای او تا دهههای متوالی بر نقاشی ایران سایه افکند و مانع از ارائه و پذیرش سبک هنری دریافت گرا شد. با مرگ کمالالملک در ۱۹۴۰ میلادی، نزدیک به بیست سال طول کشید تا مکتب نو-سنتگرای «سقاخانه» جای مکتب وی را بگیرد.
واپسین سالهای دودمان قاجار شاهد کمرنگ شدن پشتیبانی حکومت از هنر درباری بود. هنرهای زیبا و پرهزینهای چون آینهکاری و نماد سازیهای نذری-مذهبی و «پردهسازی» عاشورایی پیگیری نشدند. البته، تعدادی از آنها تنها در میان مردم عامه توانستند به موجودیت خود ادامه دهند. اما نابودی هنر دولتی در این دوره باعث پاک شدن آن از تاریخ هنر ایران نشد و پیامدهای آن از دو راه هنر مدرن در ایران را تحت تأثیر قرار داد: هنر بازاری و قهوهخانهای بعدها راه را برای برداشت آزاد از خود توسط هنرمندان مکتب سقاخانه و ارائه یک مکتب اصیل ایرانی باز کرد؛ و نقاشی سبک اروپایی مورد توجه در دربار قاجار باعث ورود هنرمندان نوگرا به بازار هنری ایران و تبادل فرهنگی ایشان با جریانهای اروپایی شد. برای نمونه، رسام ارژنگی و برادرش میرحسین، اگرچه همچون کمالالملک در دربار حضور نداشتند، ولی همچون او روش رئالیستی اروپایی را پی گرفتند و به دلیل سابقهٔ تحصیل در روسیهٔ تزاری، برخلاف کمالالملک که تا پایان عمر به روش واقعگرایانه خود وفادار ماند، به تجربه فرمهای امپرسیونیستی و پستامپرسیونیستی هنرمندان روس پرداختند. این دو از جمله گروهی از هنرمندان دانشآموخته ایرانی در روسیه و گرجستان، و ساکن تبریز، بودند که نقش مهمی در سیر روند مدرن شدن هنر در ایران داشتند، اما نقششان در طول تاریخ به دلیل ارتباط آذربایجان با روسیهٔ تزاری و شوروی کمتر مورد بررسی قرار گرفت.
دو نمونه از کاشیهای سفالی با لعابهای رنگارنگ که روی یک لعاب سفید نقش شدهاند (مربوط به قرن نوزدهم میلادی)