تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۰

نوشته تیکو رومئو* - ترجمه یونس شکرخواه: اصطلاح رمزگذاری و دیگر اصطلاح وابسته به آن، یعنی رمزگشایی، از مدل معنایی رمز ریشه گرفته‌اند.

 مدل معنایی رمز نیز در چارچوب نشانه‌شناسی و نظریة اطلاع رشد یافته است. مدل رمز در ساده‌ترین صورت، توصیف‌کننده فرایندهای ارتباطی به عنوان یک امر دوسویه است که بین فرستنده و گیرنده صورت می‌گیرد.

فرستنده، در مرحله رمزگذاری (encoding)، اطلاعات را به وسیله یک رسانه فیزیکی، به صورت پیامی از سیگنال‌ها که بر اساس یک رمز اجتماعی مشترک تعریف شده است، ارسال می‌کند. گیرنده پس از دریافت سیگنال می‌تواند با استفاده از همان رمز، اطلاعاتی را که بر اساس آن مخابره شده است، رمزگشایی کند.

برای اینکه اطلاعات رمزگشایی شده از سوی گیرنده دقیقاً همان اطلاعات رمزگذاری شده از سوی فرستنده باشد، فرایندهای رمزگذاری و رمزگشایی باید دقیقاً عکس یکدیگر باشند. سیستم‌های ارتباطی نظیر مورس و یا چراغ‌های راهنمایی ترافیکی آشکارترین و بدیهی‌ترین نمونه‌های مدل مبتنی بر رمز در ناب‌ترین صورت آن هستند.

مدل رمز با اینکه بسیار ساده است، در عین حال می‌تواند بسیار پیچیده نیز باشد. رمزهای مشترک اجتماعی که شالوده مراحل رمزگذاری و رمزگشایی هستند، لزوماً مثل سیگنال / پیام یا دال / مدلول جفت‌هایی دو تایی نیستند، بلکه ممکن است ساختارهایی بسیار پیچیده باشند؛ برای مثال در زبان‌شناسی فردینان دوسوسور، می‌توان مفاهیمی چون رابطه جانشینی و همنشینی در تحلیل نظام‌های زبان‌شناسی را نوع دیگری از مدل مبتنی بر رمز به حساب آورد.

با پیروی از سوسور، نشانه‌شناسانی چون کریستین متز و امبرتو اکو در مطالعات سینمایی و تلویزیونی خود کاربرد مدل رمز را در حوزه‌هایی فراتر از زبان‌شناسی، نظیر سینما و تلویزیون، تحقق بخشیدند.

در این زمینه احتمالاً استوارت هال در عرضه مفاهیم رمزگذاری و رمزگشایی در حوزه مطالعات رسانه‌ای و بازنمایی آن در مراحل تولید و دریافت از دیگران پیشی گرفته است.

از دیگر سو، جان فیسکه (John Fiske) هم با تکیه بر آثار استوارت هال و سایر نظریه‌پردازان مطالعات رسانه‌ای، از مدل رمزگذاری / رمزگشایی استفاد کرده است. او تلاش کرده تا نحوه برخورد گروه‌های فرودست جامعه را با معانی رمزگذاری شده در متون (پذیرش آنها به همان صورت یا تغییر دادنشان) به تصویر بکشد.

بر اساس این بینش، تصویری که از فرایند کدگذاری ترسیم می‌شود، این است که متون سینمایی و تلویزیونی به کلام یک سخنران شبیه هستند. سخنرانان باید ایده‌های خود را در قالب صورت‌های نمادین زبان، بیان و برای نیل به این هدف از قوانین معنایی و نحوه ساخت جمله استفاده کنند و بنابراین، فرایند ساخت فیلم و برنامه‌های تلویزیونی هم می‌تواند نوعی فرایند انتقالی نظیر فرایند فوق باشد.

پیام باید برای ایجاد ارتباط از صورت‌های گفتمانی رایج در رسانه‌ها استفاده کند. تفاوت اصلی میان این دو گونه تولید معنا، در اینجاست که مورد سخنران یا به عبارت بهتر، سخنران مورد بحث اگر در حالت دوم ـ ساخت فیلم ـ قرار گیرد، در واقع در فضایی قرار می‌گیرد که ساختارهای سازمانی، تجهیزات تولید فنی و همچنین خواص و ماهیت خاص خود را دارد.

داشتن این نوع تلقی و برداشت از تولید سینمایی و تلویزیونی در قالب فرایند کدگذاری، مشکلاتی نیز در بر داشته و از سوی نظریه‌پردازان حوزه نظریه‌شناختی (cognitive theory) به چالش کشیده شده است. در هر حال، تجزیه و تحلیل تولید تصاویر دیداری بر پایه مدل رمز، موضوع بحث و مناظره و اختلاف نظرهای حاد بوده است.

نظریه‌پردازان معتقد به نظریه شناختی در حوزه فیلم نظیر دیوید بوردول (David Bordwell) معتقدند که نشانه‌شناسی در شناسایی رمزهای حاکم بر تولید و ادراک تصاویر حداقل به اندازه شناسایی جزئیات و گستره این رمزها در قلمرو زبان‌شناسی موفق نبوده است.

در حال حاضر این تلقی که همه ارتباطات الزاماً بر پایه رمزگذاری و رمزگشایی انجام می‌شود، مورد تردید واقع شده و همین تردید به اصل مدل رمز، آسیب فراوانی زده است.

نظریه‌پردازان معتقد به نظریه ‌شناختی، بر این باورند که درک روایت فیلم‌ها عمدتاً بیشتر بر فرایندهای استنباطی و استنتاجی تکیه دارد تا عملکردهای کدگذاری.

اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، تحلیل تولید فیلم و روایت‌های تلویزیونی، بیش از آنکه در چارچوب کدگذاری بگنجد، مقوله‌ای مرتبط با ساخت شواهد دیداری و شنیداری است که تماشاگران به وسیلة آن می‌توانند نیات ارتباطی یک کار را درک کنند.



  Tico Romao*