روز عيد فطر، از آن روزهايى است كه در پي يك ماه بندگى و شبزندهدارى در شبهاى قدر، ميتوانيم به او بسيار نزديك شويم.
بهمناسبت ماه مبارك رمضان و شبهاي قدر، دکتر مهين شريفي، عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور و مدرس دانشگاه الزهراس فرصتي به هفتهنامهي دوچرخه ميدهد تا دربارهي حسوحالِ خوبِ نزديكبودن به خدا، به گفتوگو بنشينيم.
- از کجا بدانيم شب قدر در ماه رمضان است و نه در ماههاي ديگر؟
عنوان شب قدر از سورهي قدر گرفته شده است. اينکه چرا اين شب حتماً در ماه رمضان است، از تقارن آيات اين سوره با آيات ديگر يعني آيهي سه سورهي دخان1 و آيهي 185 سورهي بقره2 بهدست آمده است که ميگويند: ما قرآن را در ماه رمضان نازل کرديم. همچنين از جمع اين آيات نتيجه گرفته ميشود شب قدر، شب نزول قرآن است.
طبق نظر مفسرين و محققين، شب قدر در دههي آخر ماه رمضان است و يکي از شبهاي نوزدهم، بيست و يکم، بيست و سوم و يا بيست و هفتم است. در اين ميان برخي از محققين ميگويند اين شب خارج از ماه رمضان است و نيمهي شعبان را به عنوان شب قدر اعلام ميکنند که البته به اين نظر خيلي اهميت داده نشده است.
- اينکه بعضيها به شبهاي نوزدهم و بيست و يکم بيشتر از دو شب ديگر اهميت ميدهند، دليل خاصي دارد؟
تقارن ضربتخوردن و شهادت امام عليع با اين دو شب، باعث شده اين دو زمان در نظر ما پر اهميتتر باشند. از منظر شهادت ايشان بله، اين دو شب، شبهاي مهمي هستند، اما اگر بخواهيم از منظر مسئلهي شب قدر به اين شبها نگاه کنيم، هيچ فرقي ميان اين شبها نيست و البته بيشتر روايتها شب بيست و سوم را شب قدر معرفي ميکنند.
- شب قدر، شب نزول قرآن است. اما ميدانيم اولين آيهي قرآن در زمان بعثت كه ظاهراً 27 رجب اتفاق افتاده، بر پيامبرص نازل شد و بقيهي آيات و سورهها هم به تدريج نازل شدند.
در اينکه در اين شب تمام قرآن بر پيامبرص نازل شده و يا بخشي از آن و آيا ابتداي نزول بوده است يا خير، بحث وجود دارد. اما بيشتر مفسران از جمله علامهطباطبايي معتقدند قرآن دو نوع نزول دارد؛ يکي تدريجي که در پي سؤالات و حوادث و حکمتها در 23سال بر پيامبرص نازل شده است و يکي نزول دفعي يا يکپارچه. عارف بزرگ، فيض کاشاني، نزول دفعي قرآن را در اين شب، نزول حقيقت قرآن بهصورت يکپارچه بر قلب پيامبرص ميداند.
- سنت شبزندهداري در شبهاي قدر از کجا آمده است؟
يکي از الگوها در قرآن، بيان دومرتبهاي يک موضوع به دليل اهميت آن است. منظور آن دسته از آياتي هستند که با عبارت «وَ مَا اَدرَاکَ» (تو چه ميداني) در پي آيهي قبل ميآيند. يکي از موضوعاتي که با اين الگو مطرح شده، موضوع شب قدر است.
در سورهي قدر ميخوانيم: «وَ مَا اَدرَاکَ مَا لَيْلَةُ القَدرِ» (و تو چه ميداني شب قدر چيست؟) و بعد بلافاصله ميگويد: «شب قدر از هزار ماه بهتر است.» هزار ماه يعني 83 سال عمر که عمري نسبتاً طولاني است. حالا ببينيد اين شب چه ارزشي دارد که از 83 سال عمر، با ارزشتر است.
سپس ميخوانيم ملائکه و روح تا طلوع فجر در حال نزول هستند. شايد و شايد همين، سنت شبزندهداري در اين شبها را رواج داده باشد؛ اينکه ملائکه در تردد و بشارتاند و با احياکردن اين شبها از برکات معنوي بهرهمند ميشويم.
- آيا همين که اين شب ها را بيدار بمانيم براي دستيابي به برکات معنوي آن کافي ست؟
برخي از افراد فکر ميکنند اگر اين شب را به هر قيمتي بيدار بمانند، يعني سرشان را با کاري گرم کنند، بازي کنند، کمي بخوابند و دوباره بيدار شوند، به آن نتيجهي مورد نظر ميرسند ولي مهم، توجه و ارتباط با خداست که بايد حاصل شود. مهم، حال خوب است.
- گاهي پيش ميآيد که به دلايل مختلف نميتوانيم اين شبها را احيا کنيم. مثلا خسته هستيم يا خواب ميمانيم و اين در حالي ست که دلمان ميخواست شبزندهداري ميکرديم.
اينکه ما فکر کنيم فقط اين شب، شب مهمي ست و بعد از آن ديگر بخشيده نميشويم با تمام قرآن منافات دارد. همهجا سخن از غفور و غفاربودن خدا شده. خدايي که خطاب به پيامبر گفته است: «و هرگاه بندگان من از تو دربارهي من بپرسند، بدانند که من به آنان نزديکم، دعاى دعاکننده را - آنگاه که مرا بخواند - اجابت مى کنم،»3
اما اين شب فرصت ويژهاي ست و اهميت آن از يک طرف به دليل اين است که انسان به واسطهي روزهگرفتن در وضعيت معنوي خوبي قرار گرفته و از طرف ديگر شب نزول قرآن است. اما اگر در اين شب آن اتصال و آرامش را نداشتيم و يا خواب مانديم به اين معني نيست که درها بسته شده و نبايد نااميد شويم.
- آيا شأن شب قدر تنها به دليل نزول قرآن است يا دلايل ديگري هم وجود دارد؟
برخي از عرفا و مفسران شب قدر را تنها شب نزول قرآن نميدانند. چنانچه بهعنوان نمونه صاحب «تفسير روشن» ميگويد: «بعيد نيست مراد از اين شب براي هر انساني نقطهي عطف زندگياش باشد که قدر و منزلت خودش را درک ميکند.»
ما در اين شب ميتوانيم خودمان را پيدا کنيم و سرنوشتمان را تغيير بدهيم. برخي گفتهاند قدر به معني شأن و منزلت است و برخي ديگر قدر را به معني سرنوشتي که رقم ميخورد اعلام کردهاند که هر دوي اين معاني با ذات شب قدر همخواني دارد.
- پس ميشود گفت كه احتمالاً در آن شب علاوه بر نزول قرآن، اتفاقهاي ديگري هم افتاده است.
البته ميشود اينطور گفت. با اينکه خبر نداريم در آن شب بر پيامبر عظيمالشأنص چه گذشته است و ايشان چه تجربههاي روحاني و چه مشاهدات معنوياي داشتهاند، اما ميدانيم اتفاق مهمي افتاده است.
- و اين اتفاق مهم، تنها براي پيامبرص است؟
هم براي پيامبرص و هم براي خود ما. همانطور که اشاره شد طبق قرآن، ملائکه تا فجر در حال نزولاند. اگر ما هم بهطور واقعي توجه و توسل بكنيم، اتفاقاتي برايمان خواهد افتاد و بيشک يکي از اتفاقهاي مهم، شناختن قدر و منزلت خودمان است؛ «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» کسي که خود را بشناسد، تحقيقاً پروردگارش را ميشناسد. اين خود ميتواند بزرگترين نقطهي عطف زندگي ما باشد.
- برسيم به موضوع عيد فطر. كلمهى فطر به چه معناست و چه ارتباطى با ماه رمضان و روزهگرفتن دارد؟
کلمهى فطر به معناي کاشتن، شکفتن و نيز خلقکردن است و اين ميتواند اشارهاي به شکوفايي و شکفتن روح بندگي در ما، پس از عبور از رمضان باشد. در روز عيد فطر، چنانچه روزهاي جامعالشرايط گرفته باشيم، به جشن بندگي وارد ميشويم. خود کلمهى عيد به معناي بازگشت است و شايد به يک معنا عيد فطر روز بازگشت به فطرت؛ فطرت پاك و طاهر است.
واژهشناس بزرگ قرآن، مرحوم مصطفوي در کتاب «التحقيق» در مفهوم فطر مينويسد: «ايجاد تحول و شکستن حالت پيشين است.» لذا شايد بتوان گفت از آنجا که ماه رمضان، ماه تحول معنوي است خروج از آن نيز، بهشرط روزهگرفتن جامعالشرايط، تحولي بزرگ در حيات معنوي انسان است.
- نماز عيد فطر با چه ويژگىهايى از نمازهاى ديگر متمايز مىشود؟
در نماز عيد فطر که از سنتهاي بسيار زيباي اين روز است، نکات قابل توجهى وجود دارد. يكى حضور روزهداران و دعاي جمعي آنها و ايستادن در صفوفي يکسان و ديگرى قنوتها و ربناهاي مکرري که در آنها هم براي خود و هم براي تمام مسلمانان طلب لطف و کرامت ميکنيم. در اين نماز، خدا را با صفاتي بسيار لطيف ميخوانيم و از او، بخشش طلب ميکنيم.
* تيتر گفتوگو سطري از شعر سهراب سپهري است.
1. اِنَّا اّنزَلناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَکَةٍ اِنَّا کُنَّا مُنذِرينَ
2. شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَ الفُرقانِ (بخش ابتدايي آيه)
3. آيهي 186 سورهي بقره