اول اینکه، این دیدار میان روسای دو کشوری انجام شد که تا دیروز در آستانه جنگ قرار داشتند و دوم اینکه این دیدار درباره موضوع بسیار حساس خلع سلاح کرهشمالی صورت گرفت.
با این حال، آنچه در جریان دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون گذشت و جزئیات مذاکرات و توافقاتی که صورت گرفت، چندان روشن نیست. اما میتوان گفت که توافقات و موضوعات مورد نظر دو کشور در مرحله پیش از مذاکرات، یعنی پیش از دیدار ترامپ و اون، به خوبی پیش رفته است. چرا که اگر غیراز این بود، مذاکرات به دیدار رهبران دو کشور منتهی نمیشد.
از لحن سخنان ترامپ پس از دیدار با اون، چنین بر میآید که در خلال مذاکرات نتیجه مهمی حاصل نشده است؛ انتظار آمریکا این بود که کرهشمالی هم خلع سلاح کامل خود را بپذیرد و هم اینکه به لحاظ دستیابی به سلاح اتمی در وضعیتی غیرقابل برگشت قرار بگیرد و فعالیتهای هستهای این کشور تحت راستیآزمایی قرار بگیرد. موضوع دیگری که درباره توافقات احتمالی دو کشور مطرح بود ارائه تضمینهای امنیتی از سوی آمریکا به کرهشمالی در ازای خلع سلاح هستهای است.
در اظهارات ترامپ نشانهای از ارائه این تضمینها و نیز پذیرش خلع سلاح کامل از سوی کرهشمالی وجود نداشت و او صرفا به پارهای از همکاریهای اقتصادی میان دو کشور اشاره کرد. علاوه بر این، کیم جونگ اون در کنفرانس مطبوعاتی در کنار ترامپ حاضر نشد و با اشاره به کلیاتی درباره مذاکرات و توافقات صورت گرفته، سنگاپور را ترک کرد.
با وجود این، ممکن است که برنامههای دیدار رئیسجمهور آمریکا و رهبر کرهشمالی براساس برنامههای از پیش تعیین شده به خوبی پیش رفته باشد. اما مسائل دیگری که وجود دارد یکی این است که اصل و جزئیات توافقات انجام شده به چه صورتی است و دیگر اینکه آیا توافقات انجام شده اجرایی خواهند شد یا خیر؟ بهنظر میرسد که کرهشمالی تعهدات سنگینی را پذیرفته است.
پذیرش این تعهدات میتواند موجب شکلگیری برخی چالشها در داخل کرهشمالی شود و سؤالاتی مانند این مطرح شود که با وجود تحمیل فشارهای فراوان به مردم کرهشمالی در طول حدود 7دهه گذشته، چرا دولت در مقاطع گذشته حاضر به توافق و مذاکره با آمریکا نشد؟ چرا اتفاقی که میتوانست در سال 1953 بیفتد در سال 2018 افتاد؟ فایده تحمل فشارها و تحریمها توسط مردم کرهشمالی در این مدت طولانی چه بوده است؟
طرح این مسائل و چالشها در داخل کشور، ممکن است نهتنها به بهبود امنیت در کرهشمالی منجر نشود بلکه به یک تهدید جدی علیه آن تبدیل شود. رهبر کرهشمالی شاید بتواند افکار عمومی خود را در مورد ورود به مذاکرات و دادن امتیازات به آمریکا متقاعد کند؛ چنانکه پیشتر اعلام کرده بود ممکن است کشورش به سرنوشت لیبی دچار شود.
بهطور کلی، توافقات صورت گرفته تنها در شرایطی برای کرهشمالی قابل تصور بود که این کشور با یک تهدید جدی مواجه بوده باشد که ممکن است بقای آن را به خطر بیندازد. به هر حال، آینده پیش روی توافقات و مذاکرات میان آمریکا و کرهشمالی مبهم است؛ مشخص نیست که هدف کرهشمالی از ورود به مذاکرات و انجام توافقات روی کاغذ، خرید زمان است یا اینکه بهطور صادقانه بهدنبال یک توافقی است که میتواند بقای سیاسی کرهشمالی را تضمین کند. مسئله دیگر به تضمینهای امنیتی آمریکا به کرهشمالی مربوط است؛
اینکه این تضمینهای روی کاغذ تا چه اندازه برای کره شمالی قابل اتکا خواهد بود؟ تضمینها و تصمیماتی که ممکن است براساس مصالح و منافع ملی سیال کشورها دچار تغییر شود. صرفنظر از همه این اما و اگرها، توافقات آمریکا و کرهشمالی یک معامله بزرگ تلقی میشود؛ به همان میزانی که اهمیت دارد به همان میزان هم با تردیدهای بزرگی همراه است. با وجود این، اگر توافقات دو کشور بهطور کامل به مورد اجرا گذاشته شوند، میتوان گفت یک اتفاق استثنایی در سطح روابط بینالملل افتاده است.