احمد غلامی . سردبير روزنامه شرق در اين روزنامه با تيتر«ماهی به دمش رسیده؟» نوشت:
نقد اصلاحات و اصلاحطلبان با اینکه تکرار مکررات است، اما جنبه استراتژیک پیدا کرده است. استراتژیک به این معنا که شاید بتوان از رهگذر نقد این جریان سیاسی و عملکرد آن، وضعیت موجود را کالبدشکافی کرد؛ وضعیتی که تهی از امر سیاسی است و جریانی مستقل از مرکز در آن وجود ندارد. اصلاحطلبان به دلیل دوزیستبودنشان، یکی حضور جدیشان در دولتها و دیگری دلبستگیشان به جامعه مدنی، زمینهساز بحثهای فراواني شدهاند که بدون آنان ممکن نمیشد. برخی نظریهپردازان اصلاحطلب و فعالان سیاسی آنان به این باور اذعان دارند که اصلاحطلبان یک پا در قدرت و یک پا در جامعه مدنی دارند. این رویکرد، حاصل پارادوکسی لاینحل است که اصلاحطلبان را وادار میکند تا دست به توجیه این تضادها بزنند و تنها راه گذر به دموکراسی را در همین تضادها جستوجو کنند. شاید برخی از اصلاحطلبان بدشان نیاید جامه اپوزیسیون بر تن کرده و با فاصله از دولت به این پارادوکس دردناک خاتمه و منفک از مرکزگرایی به سیاستورزی ادامه دهند؛ اما چهار دهه سیاستورزی در دولتهای انقلاب اسلامی به آنان آموخته مرکزگرا باشند و نگذارند جناحهای رقیب بندنافشان را از مرکز قطع کنند. ازاینرو تأکید همه اصلاحطلبان بر همزیستی دولت و ملت قابل فهم است. گویا ماهی به دم خود رسیده است و به همین دلیل حمله بیامان اپوزیسیون مرکزگریز شدت گرفته و گاه غیرمنصفانه آنان را بهشدت میکوبد و با درشتنمایی پارادوکس درونی اصلاحطلبان در بیاعتبارکردنشان در چشم مردم تلاش میکند. این حملات صریح اپوزیسیون داخلی و خارجی نتیجه عکس داده و اصلاحطلبان را ناگزیر کرده تا دیگر نتوانند بند ناف خود را از مرکز جدا کنند؛ کاری که تا دیروز بهسهولت انجامپذیر بود. اتصال به مرکز، سیاستورزی اصلاحطلبان را تهدید کرده است. ازاینرو آنان با صراحت بیشتری از مرکزگرایی دفاع کرده و درصدد حل تضادهای خود با جامعه مدنیاند. اینک اصلاحطلبان وارث تاریخی هستند که بیش از آنکه موجب امر واقعی یا خلق سیاست شود، امور واقع را تئوریزه میکند؛ اموری که از قدرت دولت تفریق نمیشود و به بیانی دیگر تاریخ دولتهاست. امر واقعی زمانی محقق میشود که از دولت تفریق شده و سیاست به معنای رهایی رقم میخورد.
از این منظر اصلاحطلبان راه دشواری پیشِرو دارند. آنان که تا دیروز تخممرغهایشان را در یک سبد نمیگذاشتند، امروز ناگزیر به این کار سوق داده شدهاند و جالب آنکه هرچه بیشتر از مردم و جامعه مدنی حرف میزنند، تضادهای درونی خود را عمیقتر و آشکارتر نشان میدهند؛ به این دلیل که آنان قادر به اصلاحات استراتژیکی مانند بازتوزیع و بازشناسی نیستند. بازتوزیع اصلاحاتی ناظر بر برابری از حیث دسترسی همگان به فرصتهای اقتصادی است و بازشناسی اساسا مفهومی برای عدالت در بهرسمیتشناختن گروههای مختلف اجتماعی؛ این گفته به آن معنا نیست که اصلاحطلبان نباید از مردم حرف بزنند، هر نوع سیاستی منهای مردم بیمعناست. اصلاحطلبان با مردمی سروکار دارند که هستند. اپوزیسیون تلاش میکند تا اصلاحطلبان پوزیسیونشده را هرچه بیشتر به سمت مرکز سوق دهد تا توان آنان را در اصلاحات بنیادی خنثی کند و نگذارد دیگر آنان ناهستها را هست کنند. این معضل بزرگ اصلاحطلبان است و برای حل آن، بیش از آنکه به نظریه نیاز داشته باشند، محتاج عمل هستند. با این وجود، هنوز اصلاحطلبان در جامعه دست بالا را دارند. سرمایههایی دارند که نباید چوب حراج به آنان بزنند.
چهرههای تکین که تن به روابط بوروکراتیک ندادهاند، در دولت بودهاند و نادولتاند. این نادولتی این امکان را پیش پای آنان میگذارد که اصلاحطلبان را از وضعیت ناممکن نجات دهد. اصلاحطلبان خاصه آنان که در قدرتاند باید اهتمام بورزند تا از این چهرهها صیانت کنند. استفاده از توان آنان برای جابهجایی بوروکراتیک در ماشین دولت کار عبث و بیهودهای است. تجربه تلاش برای حضور سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان سال 94 نمونهای از این تجربه تلخ است. اشتباهات استراتژیک سخت قابل جبران است. اصلاحطلبان چهرههایی دارند که به قول ابن جماعه، «وجوهالناس»اند؛ آنان کسانی هستند که صلاحیت قرارگرفتن در مجموعه «اهل حل و عقد» را دارند. کسانی که صرفا از علما یا امرای دارنده قدرت دینی و سیاسی نیستند؛ بلکه شخصیتهای هدایتگر سیاسی و اجتماعیاند. آنان صاحبان بالقوه قدرتاند و به زبان امروزی هنوز توان خلق امر سیاسی را دارند.
- معجزه فوتبال
سيد عبدالجواد موسوي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
بعد از انقلاب شادي جمعي كم داشتهايم. آنقدر كه ميتوانيم به راحتي به ياد بياوريم آخرين باري كه دور هم بدون در نظر گرفتن هيچ مرز و ديواري جمع شدهايم كي بود. بعد از آزادسازي خرمشهر، پيروزي در مقابل استراليا بود كه همه مردم را به خيابان كشاند و بعد از آن هم اگرچه به خيابان آمدن بعد از پيروزي تيمهاي فوتبال مد شد اما كمتر پيش آمد مثل بازي ايران و استراليا شادي همگاني داشته باشيم تا اينكه جمعه شب يك بار ديگر معجزه فوتبال به دادمان رسيد و ...
چهره مهربانش را به ما نشان داد تا از ياد نبريم هنوز هم ميتوانيم به آينده اميدوار باشيم. سالهاست كه ديگر خيلي چيزها سر جايش نيست. هنرمندان برجاي منتقدان سياسي تكيه زدهاند و روزنامهنگاران در نقش منجيان ظاهر شدهاند و... الخ. در اين آشفته بازار فوتباليستها هم ديگر صرفا فوتباليست نيستند. آنها بايد بار بسياري از كمكاريها و ناكارآمديها را بر دوش بكشند.در زمانه قهر و خشونت بايد سفير صلح و دوستي باشند. در زمانه سرخوردگي بايد به ما انگيزه جنگيدن بدهند و در روزگاري كه اخبار بد از شش جهت بر ما باريدن گرفته، بايد شادي و هيجان را براي ما به ارمغان بياورند. اما اين همه ماجرا نيست. بزرگترين معجزه فوتبال در اين روزها به وجود آوردن فضايي همدلانه است تا در آن فضا، كرد و ترك و بلوچ و فارس و عرب و شيعه و سني و درويش و اهل حق و باحجاب و بيحجاب و انقلابي و ضدانقلاب ذيل يك پرچم جمع شوند و يكصدا فرياد بزنند: «ايران». حقيقت اين است كه ما توانايي متحد شدن را از دست دادهايم و حتي در نماز صبح عيد فطر به جاي آنكه سرود اتحاد سر دهيم تا بتوانيم از آزمون تحريم و تهديد سربلند بيرون آييم به آتش تفرقه و تشتت دامن ميزنيم. به جرات ميتوان گفت امروز هيچ اتفاق سياسي و فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي قادر نيست همه مارا با اين همه اختلافات رنگارنگ كنار يكديگر بنشاند. اينكه فوتبال عهدهدار چنين نقشي شده است اگرچه جاي خوشحالي دارد اما بسيار نگرانكننده نيز هست. تصور بفرماييد بخت با مردان تيم ملي هميشه يار نباشد يا فردا روزي بر اثر بيدرايتي مسوولان، مربي نه چندان توانمندي بر سر كار آيد آن وقت چه بايد كرد؟ به نظر ميرسد فوتبال در اين روزها آخرين سرمايه اجتماعي ما باشد. تدبير و خرد و ميهندوستي اقتضا ميكند با همه وجود اين سرمايه را قدر بدانيم و بيشتر از اينها حواسمان به فوتبال باشد. براي فرداي اين ميهن و آرامش خودمان هم كه شده نگذاريم اين سرمايه بازيچه مطامع سياسي ما شود. متاسفانه اين روزها فوتبال تنها دلخوشي ماست.
- جنگ حدیده، فرصت طلایی مردم یمن در دفع تجاوز
روزنامه كيهان در ستون سرمقاله اش نوشت:
جنگی که از روز دوشنبه هفته پیش با هدف و تصرف بندر الحدیده یمن آغاز شد از نظر انصارالله یک «فرصت جنگی» تلقی شده و در نقطه مقابل، ائتلاف مشترک آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، سعودی و اماراتی آن را «پیروزی طلایی» خوانده است ممکن است هر دو اتفاق بیفتد یعنی ائتلاف پنج ضلعی یاد شده با بهرهگیری از بمباران شدید و کمک بمبافکنهایی که یمنیها فاقد آن هستند، در سواحل مسطح استان الحدیده به یک پیروزی فوری و کم هزینه دست پیدا کنند و بالاخره پس از حدود 2/5 سال تلاش در جبهههای مختلف یمن به «یک دستاورد» برسند اما از آن طرف همانگونه که تجربه جنگهای پیشین در مأرب، تعز، نهم و صنعا میگویند، جنگ الحدیده یک «تله ویرانگر» برای نیروهای ائتلاف میباشد کما اینکه طی حدود شش هفته اخیر که جنگ برای تصرف الحدیده آغاز شده، ائتلاف بیش از 700 کشته داده است. در خصوص این جنگ، نکتههایی وجود دارد:
1- جنگ یمن را میتوان بطور کلی به دو مرحله تقسیم کرد: مرحلهای که انصارالله بطور تاکتیکی از اداره جنوب منصرف شد و نیروهای خود را در 12 استان منطقه شمالی متمرکز کرد و مرحلهای که انصارالله در منطقه شمالی مورد تهاجم نیروهای سعودی، اماراتی و عوامل یمنی آنها قرار داشت. مرحله اول کمتر از یک سال به درازا کشید و از مرحله دوم هم اینک 27 ماه میگذرد.
انصارالله27 ماه پیش منطقه جنوب را ترک کرد و این در حالی است که تا همین امروز نیروهای موسوم به ائتلاف وضع ثابت و معینی را در جنوب پدید نیاوردهاند و این مناطق به شکلی بین آنان تقسیم شده است. هم اینک اداره بخشهایی از استان پهناور و در عین حال کم جمعیت «حضرموت» در اختیار اماراتیهاست، بخش شمالی این استان در اختیار نیروهای القاعده - موسوم به انصارالله- است. بخشهایی از استان کوچک و در عین حال مهمترین بندر یمن یعنی «عدن» در اختیار امارات و بخشهایی در اختیار دولت تحت حمایت سعودی «بن دغر» است. بخشهایی از تعز که تصرف شده است در اختیار امارات و بخشهایی در اختیار نیروهای حزب اصلاح یمن میباشد. استان مستره که در مرز عمان میباشد هم در اختیار نیروهای سعودی است. این نیروها در عین اینکه یک ائتلاف را تشکیل دادهاند با همدیگر درگیرند به گونهای که امارات دولت بن دغر را به رسمیت نمیشناسد!
جنگ در مرحله دوم برای تصرف مناطق تحت اداره دولت انصارالله به ریاست «محمدعلی الحوثی» به کندی و با تلفات زیاد مواجه شد به گونهای که میتوان گفت در جریان مقاومت انصارالله، و نبرد تعز، مأرب، نهم، صنعا، جوف و الحدیده بیش از ده هزار نیروی وابسته به عربستان و امارات کشته شده و چند برابر آن نیز زخمی شدهاند. در مرحله دوم، انصارالله برای دفاع از خود و توقف جنگ، دامنه حملات خود را به استانهای هم مرز با یمن- عسیر، جیزان و نجران- توسعه داد و بخشهایی از این استانها را از سیطره ارتش سعودی خارج نمود. نصیب نیروهای سعودی- اماراتی در این نبردهای 27 ماه اخیر شکستهای پی در پی بوده است. اگر براساس تجربه جنگهایی که به آن اشاره شد، بخواهیم وضع آینده را پیشبینی کنیم، نبرد در استان کم عمق و طولانی الحدیده که در ساحل غربی یمن امتداد یافته است، یک «فرصت طلایی» برای انصارالله و مردم یمن برای وارد کردن تلفات زیاد به نیروهای متجاوز میباشد. به همین دلیل دبیر کل سازمان ملل نسبت به بروز فاجعه در نتیجه جنگ در الحدیده هشدار داده است.
2- گمان سعودیها، اماراتیها، آمریکاییها، فرانسویها و انگلیسیها که یک هندسه پنج ضلعیعملیاتی به وجود آوردهاند، این است که عملیات در ساحل هموار غربی یمن میتواند با سرعت جلو رفته و تا شمالیترین نقطه ساحل یمن امتداد یافته و ارتباط انصارالله را با دریا قطع کند و او را با محدودیت فراوان مالی و تسلیحاتی مواجه گرداند. این در حالی است که تهاجم نظامی به سواحل یک چیز است و حفظ آن یک چیز دیگر! بله از آنجا که ارتش یمن و نیروهای کمیتههای مردمی یمن فاقد هواپیماهای تهاجمی و پدافند موثر هوایی هستند، هواپیماهای متجاوز آن هندسه شرور میتوانند بدون مانع بتازند و نیروهای زمینی آنان، تحت آتش سنگین، مناطقی را در سواحل به تصرف خود درآورند اما آنان نمیتوانند علیالدوام بمباران کنند و لذا زمانی فرا میرسد که عناصر زمینی نفوذیافته باید بدون پشتیبان هوایی مناطق تحت سیطره را حفظ نمایند. اینجاست که نبرد چریکی علیه یک نیروی کلاسیک شکل میگیرد. به این موضوع باید توجه داشت که نیروهای زمینی که فعلاً تحت آتش شدید هواپیماها و ناوهای این پنج کشور جلو میآیند شامل این بخشها میشوند، پنج تیپ از ارتش سابق یمن که به فرمانده سابق خود- علی محسن الاحمر- وفادار ماندهاند، حدود یک تیپ از مزدوران سودانی که عضو ارتش نبوده و در ازای دریافت کمی دلار - 50 دلار در روز- در این جنگ شرکت دارند، یک گردان از نیروهای القاعده دو تیپ از نیروهای ارتش امارات و دو تیپ از نیروهای ارتش عربستان، حدود یک گردان از نیروهای فرانسوی، کمتر از یک گردان از نیروهای انگلیسی و یک گروهان از نیروهای آمریکایی و یک تیپ از نیروهای عشایری«منصور هادی» اینها در این نبرد حضور یافتهاند.
ترکیب این نیروها، وضعیت آینده نبرد «الحدیده» را تعیین میکند. انصارالله پیش از این با چنین نیروهایی کلاسیک و نیمه کلاسیکی مواجه بوده و در مواجهه با آنها همواره پیروز شده است. در واقع همانگونه که دو روز پیش یکی از نیروهای انصارالله گفت جنگ در الحدیده پایان جنگ نیست آغاز جنگی فرسایشی است، جنگی که انصارالله میتواند با هزینه کم مدیریت کند و باقی ماندن نظامیان ائتلاف در این جا مستلزم هزینه زیاد و پذیرش تلفات بسیار بالا است کما اینکه نیروهای ائتلاف طی یک هفته نزدیک به 500 نفر کشته دادند و حال آنکه در این نبرد تعداد شهدای ارتش و کمیتههای مردمی یمن به 30 نفر نرسیده است. این راز آن چیزی است که فرماندهی ارتش و کمیتههای یمن از آن به عنوان فرصت طلایی یاد کرده و عنوان «پیروزی طلایی» را به سخریه گرفت.
3- روش جنگیدن انصارالله در نبرد سنگین الحدیده، مشخص است. انصارالله گروههای پیاده دشمن را دور میزند، در بین آنها نفوذ میکند به گونهای که پشتیبانی هوایی دشمن مختل شود. در چنین شرایطی حملات هوایی بیش از آنکه از انصارالله شهید بگیرد از نیروهای ائتلاف کشته میگیرد از سوی دیگر نیروهای رزمی انصار که برخلاف اکثر نیروهای مهاجم به اجزاء منطقه اشراف دارند با تجزیه نیروهای دشمن هر گروه را به تله انداخته و تلفات سنگینی را بر آنان هموار میکنند. دیروز، نیروهای ارتش و کمیتههای مردمی ارتباط نیروهای متجاوز در الغازه، الجاج و الاریمی را قطع کردند. از اینرو بود که عملیاتی که با حجم سنگین از روز دوشنبه هفته پیش با هدف تسلط بر بندر استراتژیک الحدیده آغاز شد و قرار بود پیش از عید فطر با تصرف مرکز استان به پایان برسد، تا دیروز از عبور از موانعی که در ده کیلومتری شهر وجود داشت فراتر نرفت و حتی نتوانست فرودگاه بینالمللی حدیده که برای ساعاتی تصرف کرده بود را حفظ کند. این فرودگاه در ده کیلومتری شهر حدیده واقع شده است. در واقع اگر نیروهای وابسته به ائتلاف پنج ضلعی اراده کردهاند که شهر بندری الحدیده را در اشغال گرفته و آن را برای مدتی در اختیار خود داشته باشند باید جنگ تعز را به یاد بیاورند و خود را برای تلفات سنگینتری آماده گردانند. این در حالی است که هر چه به سمت شمال خط ساحلی بروند، کار بر آنها به دلیل حضور متمرکزتر نیروهای انصارالله سختتر میشود.
4- همانطور که «محمد عبدالسلام» سخنگوی انصارالله در روز جمعه بیان کرد، نبرد حدیده، اولاً یک نبرد آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی است و در واقع فرمان حمله در دست غرب قرار دارد کما اینکه بیشترین سهم بمبارانهای هوایی و گلولهبارانهایی که از ناوها صورت گرفت متعلق به آنان میباشد. اگر این را بپذیریم آن وقت این سؤال مطرح میشود که آیا عملیات برای مدت طولانی ادامه مییابد؟ پاسخ این سؤال را باید با تجزیه و تحلیل رفتار نظامی این سه کشور بدست آورد. سیستم نظامی این کشورها و بطور کلی سیستم نظامی ناتو بر مبنای «تهاجم قاطع در زمان کم» استوار است و از درگیر شدن در جنگی که به ماهها زمان نیاز دارد پرهیز میکنند ما میتوانیم این را در همه درگیریهای ناتو از زمان جنگ بوسنی در سال 1372 تاکنون ملاحظه نمائیم. این یک نقطه ضعف مهم در مواجهه با جنگهای چریکی به حساب میآید چرا که در این شرایط چریک از یک استراتژی دیگری تبعیت میکند که یکی از مهمترین مختصات آن «فرسایشی کردن جنگ با دشمن قدرتمند» است. چریک در فرسایشی کردن جنگ هزینه دشمن و مخاطرات او را تا آنجا بالا میبرد که ادامه کار برای او غیرممکن باشد. در چنین جنگی، نیروهای چریکی که در اینجا باید گفت نیروهای شهادتطلب جهادی، امکانات زیادی میخواهد؛ با امکانات کم میتواند دشمن را از پا درآورد.
5- عملکرد نماینده دبیر کل سازمان ملل در امور یمن در این صحنه یک عبرت مهم به حساب میآید. درست در کشاکش این جنگ «مارین گریفیس» به صنعا آمده است و به جای آنکه تهاجم نظامی پنج کشور متجاوز را محکوم نماید و براساس وظیفه حقوقی خود از حقوق مسلم مردم یمن در این تهاجم دفاع کند به مردم یمن و مهمترین مدافع آن یعنی انصارالله میگوید آیا حاضرید در قبال لغو عملیات نظامی حدیده خلع سلاح را بپذیرید! این خلاصه طرحی است که او با طمطراق از آن به عنوان تلاش برای «یافتن راهکار جامع سیاسی» یاد میکند. این غیر طبیعی هم نیست وقتی کشورهای اصلی شورای امنیت یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس فرماندهی عملیات نظامی و بمبارانهای سنگین الحدیده را انجام میدهند و همه تلاش خود را در شکست مقاومت ملت یمن متمرکز کردهاند، فرستاده آنان هم باید روی خلع سلاح انصارالله تمرکز کند. اما از این گریفیس که انصارالله او را «پستچی سعودی» خوانده است در عمل کاری ساخته نیست. چه اینکه حملات این روزهای کشورهای اصلی عضو ناتو و عضو شورای امنیت به مردم مظلوم یمن نیز به جایی نمیرسد. کما اینکه این نوع اقدامات قبلاً درباره حزبالله لبنان تجربه شده و به شکست انجامیده است و این در حالی است که در مقایسه با جمعیت لبنان و نحوه حضور حزبالله در دولت این کشور، انصارالله در موقعیت مستحکمتری قرار دارد.