بهرام اميراحمديان . استاد دانشگاه در ستون سرمقاله شرق با تيتر«ايران ِضعيف، خواسته چين و روسيه»نوشت:
حضور رئيسجمهور روحاني در اجلاس اخير شانگهاي، آن هم پس از خروج ايالات متحده از برجام، سؤالاتي را درباره نوع ارتباط ايران با شرق و کشورهاي منطقه ايجاد کرده است. سؤال اين است؛ عضويت ايران در شانگهاي به سود ايران است؟ آيا در اين شرايط ميتوان به حمايتهاي چين و روسيه اميدوار بود؟ آنچه در حال حاضر در شانگهاي ميگذرد، اختلاف عميق بين دو قدرت اصلي SCO- پکن و مسکو - درباره پيشنهاد ايران براي عضويت است. ايران که در سال 2008 براي پيوستن کامل درخواست عضويت و بارها و بارها بر اين خواسته تأکيد كرد اما از سال 2005 تاکنون تنها از وضعيت ناظر برخوردار است. در موعد مقرر اميد ايران با وعدههاي پذيرفتهنشدهاي به آينده موکول ميشود. در نشست سران در سال2010، سازمان رسما توقف مهلت مقرر درباره پذيرشهاي جديد را به پس از بازنويسي اساسنامه سازمان شانگهاي پنج (سال 2001) موکول کرد. اما در عين حال به طور قانوني دولتهاي تحت تحريمهاي سازمان ملل متحد را از پذيرش عضويت محروم کرده است. اگرچه ايران ديگر تحت تحريمهاي سازمان ملل متحد نيست، اختلافات داخلي براي عضويت ايران ادامه يافته تا اين فرايند را از بين ببرد. پس چرا ايران ميخواهد به يک سازمان که آمادگي پذيرش عضويت آن را ندارد، بپيوندد؟ اگر ايران عضو اين سازمان باشد، چه منافعي خواهد داشت؟ موضوع اساسي اين است که سياست خارجي ايران و استراتژي آن مخالفت با يکجانبهگرايي ايالات متحده و مبارزه عليه تجاوزگريهاي اين قدرت در اطراف خود است و شانگهاي مورد نظر ايران، سازماني است که به نحوي آن را در تحليلها «ناتوي شرق» قلمداد ميکنند. مجموع تجارت خارجي چين با ايالات متحده در سال 2016 برابر با 524 ميليارد دلار بوده است. حدود بيش از 18 درصد صادرات چين به ايالات متحده است که رتبه نخست را در بين شرکاي چين دارد (روسيه با سهمي برابر با 8/1درصد در رتبه 15 و ايران با سهمي حدود 8/0درصد (هشتدهم درصد) در رتبه 28 قرار دارند). بنابراين با افزايش رويارويي نظامي با آمريکا و ساماندهي اين سازمان در نگرش در اين راستا، اين تنها چين است که از اين بازي زيان خواهد ديد. به همين سبب هرگونه تغييرات در اهداف و عملکرد سازمان به سوي رويارويي با غرب، موجب ازدستدادن بزرگترين شريک تجاري چين خواهد شد. حتي چين براي جلوگيري از رويارويي نظامي در مناطق مورد مناقشه جزاير مشترک در درياي چين جنوبي و احداث جزاير مصنوعي که حساسيت آمريکا را برانگيخته و احتمال رويارويي نظامي با ايالات متحده و ناامنشدن راههاي دريايي را سبب خواهد شد، ناگزير به ايجاد بنادري در حوزه اقيانوس هند شده که در نهايت به محاصره دريايي هند و پاياندادن به سيطره دريايي اين کشور منجر خواهد شد.
در اين شرايط ورود ايران به شانگهاي بهزعم چين به معني سوقدادن اين سازمان به سمت تبديلشدن به ناتوي شرق است و موجب افزايش گرايشهاي ضدآمريکايي خواهد شد که اگرچه چين هم با آن موافق است ولي محدوديتهاي اقتصادي و تجاري چين، اين قدرت آسيايي را ناگزير به تعامل با ايالات متحده ميکند و حتي جنگ تجاري هر دو طرف با هم نيز نتوانسته موجب جبههگيريهاي تهديدآميز نظامي عليه يکديگر شود. دکتر روحاني، رئيسجمهور، در زمان شرکت در اجلاس شانگهاي در 19 و 20 خرداد جاري درباره اهداف و برنامههاي حضور در شانگهاي اظهار كرده که اين سفر به دعوت رئيسجمهوري چين و براي شرکت در هجدهمين اجلاس سران کشورهاي عضو سازمان همکاري شانگهاي انجام ميشود.
اساس اين سازمان بر مبناي هماهنگي و همکاري براي مسئله امنيت منطقه است و امروز در دنيا شاهد معضل تروريسم، افراطيگري و بسياري از مسائلي هستيم که ثبات و امنيت جهان و مخصوصا منطقه ما، آسياي مرکزي و غرب آسيا را تهديد ميکند. رئيسجمهوري اضافه کرد: در ۴۰ سال گذشته هم در مبارزه با افراطيگري و هم در مبارزه با تروريسم، در داخل ايران و منطقه تجربيات بسيار ذيقيمتي داريم و همواره قرباني تروريسم بودهايم، اما در عين حال همواره برابر توطئههاي تروريستي پيروز شدهايم. در اين اجلاس بيترديد همفکريها و رايزنيهايي بين کشورهاي منطقه در اين زمينهها انجام خواهد شد.
سازمان همکاري شانگهاي دو عضو اصلي دارد که همکاري خود را در چارچوب اين سازمان تنظيم ميکنند. اين دو عضو دو نگرش متفاوت به حوزه عملکردي سازمان دارند. چين دومين قدرت اقتصادي جهان پس از ايالات متحده (با 12 هزار ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي در سال 2017) به عنوان امپراتوري قارهاي ديدگاهي اقتصادي به سازمان دارد. عضو ديگر آن روسيه که خود را در تهديد نظامي با غرب ميبيند، حضور در شانگهاي را براي خود پشتيباني سختافزاري ميداند و آن را به عنوان ناتوي شرق در نظر ميگيرد. اين دو ديدگاه کاملا متفاوت دو عضو اصلي، سازمان را به ناکارآمدي ميکشاند. در اين بخش روسيه همپيماناني دارد که جمهوريهاي بازمانده از اتحاد شوروي هستند. قرقيزستان، تاجيکستان و قزاقستان سه جمهوري آسياي مرکزي با چين هممرز هستند و در بخش مياني همچون سپري روسيه را در مواجهه با چين تقويت ميکنند. ولي چين با اين کشورهاي آسياي مرکزي که زير يوغ سلطه نظامي و سياسي روسيه هستند، تنها روابط اقتصادي و تجاري دارد. دوست و متحد چين در اين قلمرو پاکستان است که اگرچه با يکديگر پيمان اتحاد دارند، ولي عملا از هم دورند و پيوستگي آنها از مناطق صعبالعبور و دور از دسترس و در قلمرو جريانهاي افراطي هم در پاکستان و هم در چين عبور ميکند. اين مسئله کريدور اقتصادي چين -پاکستان (CPEC) را هم در آينده به چالش خواهد کشيد.
از ديگر سو، چين به عنوان کشوري با محوريت و ديدگاه اقتصادي، اولويت نخست خود در حضور در اين سازمان را بر پايه اقتصاد بنيان نهاده است. چين بر آن است تا با عضويت در اين سازمان عمق استراتژيک براي خود به دست آورد و از تهديدات ايالات متحده در حوزه اقيانوس آرام در امان مانده و جريان واردات انرژي و صادرات کالايي خود را براي فراهمآوردن زندگي آرام براي 3/1 ميليارد نفر جمعيت خود تدارک ببيند و مديريت کند. تأمين نيازهاي اين ميزان از جمعيت، چين را به قدرتي مهم در عرصه بينالمللي تبديل کرده است. بنابراين چين نهتنها از تبديلشدن عرصه شانگهاي در راستاي اهداف روسيه ناراضي است، بلکه آمال خود را در تغيير ساختار سازمان براي ايجاد امنيت و آرامش برای سهولت در راستاي اقتصاد دنبال ميکند. در اينجا چين با روسيه در تضاد قرار ميگيرد. بخش زيادي از قلمرو مورد عمل ابتکار «يک کمربند يک راه»، چين که کشورهاي زيادي را در عرصه اوراسيا درگير روابط اقتصادي با چين خواهد کرد، در حدواسط چين و اروپا در قلمرو سازمان شانگهاي قرار دارد. مطلوبيت قلمرو سازمان شانگهاي براي چين حياتي است، زيرا ميتواند با تکيه بر جبهه غربي خود، از جبهه شرقي دفاع کند. چين در جنوب به هند محدود ميشود که مرزي طولاني با کوهستان هيماليا دو کشور را به هم پيوند ميدهد و منطقه مورد مناقشه «کشمير» سه عضو سازمان شانگهاي (چين، هند و پاکستان) را در خود گرفتار کرده است. اين مورد احداث مسير کريدور اقتصادي چين-پاکستان را با اعتراض هند مواجه کرده است که بخش شمالي اين کريدور از اين منطقه مورد مناقشه کشمير عبور خواهد کرد.
دو عضو اصلي اين سازمان چين و هند با يکديگر در رقابتي استراتژيک قرار دارند. هنوز مشکلات مرزي خود را حل نکردهاند و کشوري ثالث (پاکستان) به عنوان عاملي موازنهساز در معادله بين اين دو کشور ايفاي نقش ميکند. در يک سازمان چين با هند و هند با پاکستان تضادي آنتاگونيستي دارند. با اين حال، با گردهمآمدن در اين سازمان به دنبال اهداف مشترک هستند که عمدهترين آن مبارزه با تروريسم است. هندوستان، پاکستان را متهم به حمايت از تروريسم و ناامنکردن منطقه (و بهويژه در افغانستان متحد استراتژيک هند) ميکند و درعينحال پاکستان در اعلام مواضع رسمي عين همين اتهامات را به هند وارد ميكند.
مواد مخدر و قاچاق اسلحه و انسان جداييطلبي از ديگر گرفتاريهاي سازمان است که مرزهاي پيچيده آن دسترسي به اين اهداف را دشوار ميکند. دراينميان افغانستان ناامن واقع شده که عضو ناظر سازمان است و خود را قلب آسيا ميداند و در همه ابتکارات ارزيابي کليدي از قلمرو و موقعيت جغرافيايي خود دارد. با وجودي که مسائل امنيتي از اهم مسائل اين سازمان است، ولي اعضا در موارد حوادث واقع در اين زمينه موضعي واحد نداشتهاند. حادثه انديجان در دره فرغانه در ازبکستان در سال 2005 که به سرکوب شديد مردم بيدفاع از سوي دولت ازبکستان منجر و از سوي غرب بهشدت محکوم شد، در درون سازمان عکسالعملي را در پي نداشت. وقايع تأسفبار ارومچي و سرکوب مسلمانان اويغور در سينکيانگ چين نيز به عنوان مسئلهاي داخلي مورد اغماض ديگر اعضاي سازمان قرار گرفته است.
در واقعه اوش بين ازبکها و قرقيزها که موجب کشتهشدن تعداد زيادي از مردم در اين حادثه شد، سازمان موضع منفعلانهاي در پيش گرفت. دخالت روسيه در وقايع سال 2008 در حمايت از جداييطلبان آبخاز و اوست (در قلمرو حاکميتي جمهوري گرجستان) در دو واحد اداري آبخازيا و اوستياي جنوبي در گرجستان و اشغال نظامي و سپس اعلام استقلال و برقراري روابط ديپلماتيک از سوي روسيه با سکوت ديگر اعضا مواجه شد، در حالي که از ديگر اهداف سازمان مبارزه با جداييطلبي است. در اينجا روسيه به جداييطلبان گرجستان ياري رسانده و آنها را در رسيدن به استقلال کمک نظامي و سياسي کرده است. در سال 2014 اشغال شبهجزيره کريمه در اوکراين و انضمام آن به خاک روسيه خلاف مشي سازمان شانگهاي است که مبارزه با جداييطلبي را سرلوحه خود قرار داده است.
روسيه در برابر تحريمهاي غرب بعد از اشغال نظامي شبهجزيره کريمه در قلمرو حاکميتي جمهوري اوکراين، به دنبال يافتن بازاري مطمئن و امن براي انرژي خود بوده است. قرارداد فروش گاز طبيعي از منابع سيبري در شرق روسيه به چين به مبلغ 400 ميليارد دلار طي 30 سال، موجب خرسندي روسيه است ولي بهاي اين گاز صادراتي در اين مدت از طريق خريد کالا از بازار چين پرداخت خواهد شد. اين نوع تجارت روسيه را به پمپبنزين چين و بازار کالاهاي چيني تبديل خواهد کرد.
دو عضو بسيار ضعيف و کماثري مانند قرقيزستان و تاجيکستان که داراي رأي برابر با چين و روسيه و هند و پاکستان (اعضاي ديگر سازمان) هستند، نميتوانند رأي مستقلي داشته باشند و حتي ممکن است مانند تاجيکستان رأي آنها براي مواردي خاص جهت لاپوشاني برخي جريانهاي موجود، مصادره شود.
قرارگرفتن دولت قدرتمندي همچون ايران در اين سازمان در کنار اين دو کشور کوچک آسياي مرکزي و پاکستاني که امنيت ملي ايران را تهديد ميکند، چه منافعي براي ايران دارد؟ روسيه دولت قدرتمند تأثيرگذار در شانگهاي هم بعيد است که منافع ايران را در نظر بگيرد و ازجمله شرکايي است که بيشترين سهم را براي خود در نظر ميگيرد و در غير اين صورت از بازي کنار ميرود. در دوره تحريمهاي شوراي امنيت بر سر مسئله هستهاي درست در دورهاي که ايران از سوي غرب تهديد به حمله نظامي ميشد و ايران نيازمند دسترسي به سامانه دفاع موشکي اس- 300 بود، روسيه در تحويل آن تعلل ميکرد. چندين بار ژنرالهاي روس تاريخ حمله نظامي آمريکا عليه ايران را پيشبيني کرده بودند، درعينحال سامانه اس- 300 را که پول آن را هم دريافت کرده بودند، تحويل نميدادند.
چين در دوره تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران که خود يکي از رأيدهندگان اصلي عضو با حق وتو بود، از نفت ارزانقيمت ايران بهرهمند شد. اين چه نوع سازماني است که منافع يکديگر را در نظر نميگيرند؟
ايران با واقعشدن در جبهه جنوبي قلمرو شانگهاي، با دراختيارداشتن شبکههاي ارتباطي ريلي و جادهاي بسيار مناسب در همه جهات شرقي-غربي و شمالي-جنوبي و با دراختيارداشتن بنادري به ظرفيت بيش از 200 ميليون تن در خليجفارس و درياي عمان، کليديترين موقعيت را براي ارتباط قلمرو محصور در خشکي آسياي مرکزي دارد. چين در ابتکار کمربندی يک راه ميتواند از قلمرو ايران بهره گيرد و از مسير باستاني جاده ابريشم و ازطريق بينالنهرين و شامات به اروپا و شرق مديترانه دسترسي داشته باشد. ايران قويترين ارتش را در منطقه دارد و از نظر منابع انساني و ترکيب جمعيت در حد مطلوبي قرار دارد. در زمينه علم و تکنولوژي ايران در همه بخشها تجربيات ارزشمندي دارد که از سلولهاي بنیادي تا پيوند اعضاي بدن، بيوتکنولوژي و نانوتکنولوژي و ماشينسازي تا کشاورزي پيشرفته و تکنولوژي هستهاي تا بالستيک و ماهواره، پيشرفتهايي داشته است که ميتواند در صورت عضويت در شانگهاي با ديگر اعضا تجربيات خود را مبادله کند. ايران نيازي به بهرهگيري از امکانات شانگهاي ندارد، زيرا خود به آبهاي آزاد و شبکههاي ارتباطي دسترسي دارد. اين شانگهاي است که به ايران نياز خواهد داشت.
ايران نبايد مانند ترکيه پشت دروازههاي عضويت در اتحاديه اروپا منتظر بماند. سياست خارجي ايران برمبناي «نه شرقي، نه غربي» استوار است. نزديکي بيش از اندازه به شرق به همان اندازه نزديکي به غرب براي ايران زيانبار است. ايران از نظر بهرهمندی از منابع اثباتشده گاز طبيعي مقام اول جهان را دارد. ايران در شانگهاي نمیتواند در کنار روسيه در زمينه گاز عرض اندام کند. جايگاه ايران در اروپاست که هم به گاز ايران نياز دارد و هم سرمايه و تکنولوژي دارد که ايران نيازمند به آن است. روسيه ايران را از حضور در بازار اروپا دور ميكند تا خود يکهتاز عرصه فروش گاز طبيعي و استفاده از آن بهعنوان ابزار تحميل اراده سياسي خود باشد. مادامي که ايران در ساختارهاي وابسته و تحت نفوذ مستقيم روسيه، مانند شانگهاي، امنيت دستهجمعي و اتحاديه اوراسيايي باشد، از دسترسي به تکنولوژيهاي پيشرفته، سرمايهگذاري خارجي و ادغام در ساختارهاي تأثيرگذار اقتصادي-سياسي جهاني دور خواهد ماند. امپراتوريهاي قارهاي از امپراتوريهاي اقيانوسي کمخطرتر نيستند.
- بانوي افراشته روزگار
جواد طوسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
در جوامعي كه هويت و تصوير معاصر خود را در سير مداوم و گريزناپذير التهابات اجتماعي پيدا ميكنند، هنرمند و فرهنگساز و روشنفكر واقعي بدون جولاندهي اجتماعي و نگرش عميق انساني، نميتواند موجوديت اصيل و ريشهدار داشته باشد. از طرفي، پايبندي به اصول و مباني اخلاقي و تعهد اجتماعي در شرايطي كه زمينه مناسب براي آسيبپذيري و ابنالوقت شدن و انفعال و منفعتطلبي و حسابگري وجود دارد، كاري است كارستان. كافي است در ذهن خود تقدم و تاخر افراد مطرح و شناختهشده عرصه فرهنگ و هنر و سياست را مرور كنيد تا ببينيد چقدر ضايعات و تلفات و دگرديسي و ترك خوردن و انحطاط داشتيم.
طي ساليان اخير، اوضاع بغرنجتر شده است و ديدهايد و ديدهايم، همان آدمي كه زماني به روراستي و يكرنگي و عدالتخواهي و وفادارياش به خصايص انساني و پايههاي اخلاقي شك نداشتي، يكباره از اينرو به آنرو شده است و افتاده به كاسبي و موقعيتها را قاپيدن و پوزخند زدن به مردم در اين مسير پردستانداز و لبريز از موقعيتهاي غيرقابل پيشبيني، فيلمسازي چون رخشان بنياعتماد يك استثنا و نمونه مثالزدني است. كارنامه فيلمسازي او از آثار مستند اوليهاش و فيلمهاي مستند شناختهشده بعدي چون «شهرك فاطميه» (اين فيلما رو به كي نشون ميدين؟)، «زير پوست شهر» (با موضوع اعتياد نوجوانان در طبقه متوسط رو به رشد شهري)، «خانه خورشيد» و «آي آدمها» تا فيلمهاي بلند داستانياش در دورههاي مختلف، از يك ويژگي بارز و مشترك برخوردارند: دغدغهمندي اجتماعي، حس زلال انساني، اهميت دادن به خانواده و زير سقفي كه نفس گرم آدمها را ميطلبد، رويارو شدن با افراد در كانون بحران، با اتكا به نشانهها و مشخصههاي طبقاتيشان. نكته ارزشمند و قابل توجه آنكه بنياعتماد اين پيوند و ارتباط ناگسستني و خللناپذير را بدون تظاهر و منت گذاشتن و يا شعارگرايي و توسل به قواعد ژورناليستي، حفظ كرده است. جايي كه لازم بوده، مانند فيلمهاي بلند اولش (خارج از محدوده، زرد قناري و پول خارجي)، موجوديت طبقه و آسيبشناسي اجتماعي در يك جامعه در حال گذار در اولويت بوده است. در مقطعي ديگر با افراد برگزيدهاش و موقعيت شكننده و ازدسترفته آنها در دل بحران و حادثه، در جامعهاي نامتعادل و دورافتاده از چرخه عدالت كار دارد (نرگس، روسري آبي، زير پوست شهر، خونبازي و قصهها). ديگر ويژگي قابل دفاع او در اين مجموعه آثارش، رها نكردن آدمها در وضعيت مستاصل و آسيبپذير و ملزم كردنشان به مقاومت و اعتراض و نه گفتن به شرايط ناكارآمد و... گذر از سوءتفاهم و رسيدن به نقطهاي تفاهمآميز براي همدلي و همراهي و ايجاد شرايطي بهتر در ادامه مسير زندگي است. اين الگوپذيري در مورد شخصيتهاي محوري ميتواند پيشنهادي مناسب براي جامعه خنثي و به انفعالكشيده اين روزگار ما در جهت عبور از بحران و عينيت بخشيدن به آرمانخواهي در موقعيتي باورپذير و دستيافتني باشد. اساسا در اين طي طريق، ميبينيم كه آدمهاي بنياعتماد در كشمكشها و رفتارشناسي اجتماعي محك زده ميشوند، بغض ميكنند، عاشقانههايشان را بروز ميدهند، از يكديگر تاثير ميگيرند و در عين سادگي و حجب و حيا شمايل انسانيشان را به نمايش ميگذارند.
فيلمسازي با چنين پيشينه و شناسنامه و رسالت فرهنگي اجتماعي، قرار نيست تحت هر شرايطي حضور خود در صحنه را به شيوههاي گوناگون و هر شكل ممكن، به رخ بكشد. گاه اقتضا ميكند حضوري همچنان موثر ولي پنهان و در سايه داشته باشد. اين همان تصوير عيني رخشان بنياعتماد سالهاي اخير است. از ديد او به جاي حضور پرطمطراق و ويتريني در سينماي حرفهاي و داستاني، ميتوان با ابزار سينماي مستند به حيات هنري و فرهنگي خود ادامه داد و تصويري دلخواه و بيتكلف از مسووليتپذيري اجتماعي ارائه داد. همراهي و همنفسي با تورانخانمهاي اين گوشه و كنار و شناسايي فرهنگي آنها، يك نمونه از فعاليت هنري اجتماعي اين زمانه ميتواند به شمار آيد. به عنوان يك علاقهمند قديمي و پيگير سينماي بنياعتماد، در مستند «آي آدمها» او اين تعهد و شرافت انساني را ديدم و حس كردم. فيلمساز مورد علاقهام مسعود كيميايي در صحنهاي از «سرب» از زبان يكي از شخصيتهايش (جمشيد مشايخي) ميگفت: «مرد بايد گريه هم بلد باشه». رخشان بنياعتماد در صحنههايي از «آي آدمها» خود، مردانه مرا به گريه واداشت تا به كوري چشم اغيار نشان دهد هنوز در اين سرزمين، موج گرم انساني جاري است. اين نگاه تپنده و دلسپرده، برايم حرمت دارد. پايداري و برقراري صاحب اين نگاه، آرزوي عاشقاني است كه نميخواهند تنها بازماندگان يك قبيله انساني باشند.
- همه این اتفاقات طی3 روز رخ داد!
روزنامه كيهان در ستون سرمقاله اش نوشت:
دو اتفاق عجیب در دو نقطه از جهان جریان دارد که از قضا، شباهتهای عجیبی هم با هم دارند؛ تحولات «غزه» و «الحدیده» یمن. در هر دو نقطه مسلمانان مظلومی ساکنند که اشغالگران موی دماغشان شدهاند. در هر دو تربیتیافتگان مکتب امام در حال نبرد با اشغالگرانند، هر دو نقطه از هوا و زمین و دریا محاصره شده آن هم از سوی رژیمهایی که ریشه تشکیل هر دویشان به یک نقطه میرسد. هم خاندان سعودی و هم رژیم جعلی اسرائیل ساخته و پرداخته انگلیساند!
نحوه مبارزه در این دو جبهه نیز بیشباهت با یکدیگر نیست. در هر دو جبهه دستهای خالی در برابر ارتشهای مجهز به سلاحهای مدرن قرار دارند. حمایتهای سازمان ملل و ابزارهای فریبکارانه دیپلماتیک را هم به سلاحهای مدرن جبهه اشغالگر در این دو نقطه اضافه کنید. همینطور حضور استراتژیستهای زبده نظامی، حمایتهای ویژه تسلیحاتی، نیروهای وارداتی و اجارهای و ...
اسرائیل اگر با جمعآوری سیاهپوستان اتیوپیاییتبار و یهودیان از سراسر دنیا برای تشکیل ارتش و کشور در حال جنایت علیه فلسطینیان است، سعودیها با جمعآوری نیروهایی از کشورهای فقیر آسیایی و آفریقایی در حال جنایت در یمن هستند. غرب هم در هر دو جبهه تمام قد حضور دارد.
با دو دو تا چهارتای زمینی اگر محاسبه کنی، امروز نباید از جبهه مظلوم چیزی باقی مانده باشد. فلسطینیها امروز در غزه با بادبادک به جنگ جنگندهها، پهپادها و تک تیراندازان صهیونیست میروند و نتیجه هم میگیرند. تمام مناطق مسکونی و مزارع نزدیک به مرزهای غزه در سرزمینهای اشغالی با همین بادبادکهای آتشزا، به جهنم تبدیل شده است. وقوع 24 آتشسوزی بزرگ و کوچک طی یک روز(شنبه گذشته) در این سرزمینها از سوی منابع رسمی صهیونیست تایید شده است. یعنی هر یک ساعت یک آتشسوزی. نتانیاهو، گفته ادامه این وضع غیر قابل تحمل است و آن را «کابوس واقعی برای اسرائیل» دانسته و «لیبرمن» وزیر جنگ این رژیم هم گفته، اگر این بادبادکها جمع نشود، جوخههای ترور را در غزه به کار میبرد!
اما الحدیده. هنوز یک هفته از حملات بیسابقه و گسترده ائتلاف سعودی، فرانسه، انگلیس، رژیم صهیونیستی و امارات به این شهر بندری نگذشته که خبر میرسد، الحوثیها با پای برهنه و ابتداییترین سلاحها پوزه جبهه سعودی, عبری و غربی را به خاک مالیدند. تا همین سه روز گذشته میگفتند، الحدیده به محاصره ائتلاف سعودی درآمده و به زودی جشن پیروزی علیه انقلابیون را میگیرند. برخی مثل العربیه، بیبیسی و آسوشیتدپرس حتی تیتر زدند، الحدیده و فرودگاه مهمش به دست ائتلاف عربی افتاد! یعنی، علاوه بر حملات زمینی، دریایی، هوایی به انقلابیون، جنگ رسانهای تمامعیاری هم علیه انقلابیون به راه افتاده بود. اما سه روزه ورق به نفع انقلابیون برگشت و جبهه ظلم از این «جنگ سرنوشتساز» هم جز رسوایی، خسارات و تلفات سنگین هیچ طرفی نبست.
«سرنوشتساز» از این جهت که، در صورت شکست انقلابیون، کار برای ادامه مبارزه برای آنها خیلی سخت میشد. بندر الحدیده تنها نقطه ارتباطی انقلابیون یمن با خارج از این کشور است. ائتلاف سعودی برای حفظ روحیه مرده متحدانش هم که شده، به یک پیروزی ولو موقت در این بندر نیاز دارد. راز مشارکت مستقیم و عیان این همه کشور ریز و درشت در این نبرد، همین است. اما اوضاع امروز در این بندر کاملا تغییر کرده. اکنون که در حال مطالعه این وجیزهاید، جانشین رئیسستاد مشترک ارتش امارات در الحدیده کشته شده، نیروهای ویژه فرانسوی با قایقشان به اسارت انقلابیون در آمده، 100 نظامی آمریکایی، اسرائیلی، اماراتی و انگلیسی کشته شده، 163 نظامی ائتلاف اسیر و 153 نظامی این ائتلاف عربی هم کشته شدهاند. چندین گردان تا دندان مسلح در اطراف شهر بندری الحدیده زمینگیر شده و لحظه به لحظه در حال دادن تلفاتند، محاصره شهر توسط همین انقلابیون و پابرهنگان شکسته شده، سازمان ملل وارد میدان شده تا طبق روال همیشه، با سوء استفاده از «حقوق بشر» مانع از تکمیل رسوایی بزرگ «جبهه ظالم» شود. به طور کلی وعدهای که انصارالله در شروع این جنگ داده بود لااقل تا این لحظه، تحقق یافته است. انقلابیون وعده داده بودند الحدیده را به باتلاق ائتلاف غربی، عبری و عربی تبدیل کنند. همه این اتفاقات طی همین سه روز گذشته رخ داده است!
سعودیها قرار بود ظرف یک یا حداکثر دو هفته، نهضت انصارالله و انقلابیون یمن را جمع کنند اما این جنگ 4 سال به طول انجامیده و جبهه عظیم دشمن را به سخره گرفته است. اسرائیلیها هم
70 سالی میشود که به دنبال شکست مقاومت و فلسطینیها و تامین ابتداییترین نیاز تشکیل یک کشور یعنی «امنیت» هستند. اگر نبود خیانت ارتجاع عرب شاید این رژیم جعلی سالها پیش با همان سرعتی که ساخته شد، از روی زمین محو میشد.
راز این پیروزیها در چیست؟ چگونه میشود با بادبادک و بالن، با سنگ و چاقو، با این سلاحهای ساده و ابتدایی، پوزه آمریکا و فرانسه و انگلیس و اسرائیل و آلسعود و امارات و .... را با هم به خاک مالید؟
اینکه انصارالله و قبایل یمنی در جنگهای چریکی و زمینی تبحر دارند و فلسطینیها به دلیل 70 سال مقاومت، مقاومت را خوب آموختهاند قبول. اینکه یک یا حداکثر دو کشور یا یکی دو جنبش از مقاومت حمایت میکنند هم قبول. اما قطعا اینها، دلایل اصلی پیروزی انقلابیون پابرهنه نیست. یک دنیا در حال حمایت پنهان و آشکار از جبهه ظلم است اما این جبهه نتیجه نمیگیرد. میگیرد؟! پس دلیل اصلی کجاست؟
گفتیم این دو جبهه تربیتیافتگان مکتب نورانی خمینی کبیر هستند پس قطعا به پیروزی خویش در سایه نصرت الهی و وعده او که فرموده «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَه يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم» ایمان دارند. هیچ صاحب اعتقادی نمیتواند وجود نصرت الهی را در این پیروزیها انکار کند. اگر نصرت الهی باشد، اسرائیل و آلسعود که هیچ، میتوان «دنیا» را به دست گرفت.
«معتقدين به اصول انقلاب اسلامي ما در سراسر جهان رو به فزوني نهاده است و ما اينها را از سرمايههاي بالقوه انقلاب خود تلقي ميكنيم و هم آنهايي كه با مركب خون طومار حمايت از ما را امضاء ميكنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك ميگويند و به ياري خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار و جنگ پابرهنهها و مرفهين بيدرد شروع شده است.» (صحیفه امام، ج 21، ص 85)
امام «نقشه راه» را نشان داده و هر کس با این نقشه حرکت کرده، نتیجه گرفته. فقط یمنیها و فلسطینیها نیستند که با این «نقشه راه» حرکت میکنند و نتیجه میگیرند. عراق، لبنان، سوریه، نیجریه و... هم با چنین نقشه راهی طعم شیرین پیروزی را یا چشیدهاند یا به زودی خواهند چشید. مگر شکستن کمر داعش با آن عقبه عظیم و پیچیده، کار همین حشدالشعبی، پابرهنگان، مدافعان حرم و تربیت یافتگان مکتب امام نبود؟!
امروز بسیج پابرهنگان و هستههای مقاومت همانطور که
امام راحل میخواست، در بسیاری از کشورهای دنیا به وجود آمده است: «بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است. چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست. بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان بوجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد.» (صحيفه امام، ج 21، ص 195)
این پیروزیهای شیرین با وجود تمام سختیها و موانع در همه حوزههای سیاسی، نظامی، اجتماعی و حتی اقتصادی حاصل میشود اگر، با این نقشه حرکت کنیم. انشاءالله.