شاید در نگاه نخست چنین بهنظر برسد که مشکلات کنونی کشور ناشی از تحریمهایی است که با خروج آمریکا از برجام گویا قرار است از چندماه دیگر و بهویژه آبانماه آغاز شود.
همچنین میتوان اختلافات سیاسی میان جناحها و تبدیل آن به منازعه را از عوامل تشدید بحران در کشور دانست. طبیعتا مدیریت ضعیف اقتصادی، سوءاستفاده از قدرت و اختلاسهای پرشمار در نظام بانکی و مدیریتی کشور، شرایط را چنان پیش برده که مردم را نسبت به آینده ناامید کرده است بهگونهای که دولت حسن روحانی را در یکسالگی انتخاب مجددش با رأی بالای 24میلیونی مردم، زیر شدیدترین فشارها از ناحیه مخالفان داخلی و برخی قدرتهای منطقه و جهان قرار داده است و نارضایتیها و اعتصابات صنفی که گاه با همراهی بخشهایی از جامعه تبدیل به اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی نیز شده، بر این فشارها افزوده و در مجموع شرایطی را بر کشور حکمفرما کرده که در 40سال گذشته و حتی اوج دوران دفاع مقدس بیسابقه بوده است.
در چنین شرایطی با دولتی مواجه هستیم که باید در صیانت از حاکمیت سرزمینی و حقوق مردم خویش، به کارزار ابرقدرتی برود که رئیسجمهور آن بدیهیترین تعهدات بینالمللی کشورش را با افتخار زیر پا میگذارد و با همراهی برخی از رژیمهای منطقهای هیچگونه ابایی از تلاش برای به زانو درآوردن کشور و مردم ایران ندارند. در این مسئله به هیچ وجه قصد آن نیست که دلواپسان و مخالفان داخلی دولت را به همسویی با بیگانگان متهم کرد یا مردمی را که از بیم از دست دادن سرمایه زندگی و اندوخته ناچیزشان به سمت بازارهای دلالی کشیده میشوند تا قدرت خریدشان را حفظکنند به چوب همدستی با دشمنان راند و یا مشکلات کنونی را به جو روانی ملتهب در بازار نسبت داده و فروکاست. مشکلات واقعی است و بخشی از آن متوجه عملکرد دستگاه اجرایی و بخشهایی از آن ناشی از ضعف مفرط دستگاههای نظارتی است.
اگر از همین زاویه ضعف دستگاههای نظارتی بخواهیم مسائل کنونی کشور را بررسی کنیم بیگمان باید نقبی هم به ضعفهای نظام اطلاعرسانی و رسانهای کشور بزنیم. زیرا اگر رسانههای گروهی شناسنامه دار کشور بهعنوان واسطه میان دستگاههای حاکمیتی و مردم به خوبی عمل کرده و پیامهای هشداردهنده را به خوبی منتقل میکردند امروزه شاهد نبودیم که مردم، اطلاعات مورد نیاز را از منابع خارجی یا پیام رسانهایی دریافت کنند که در خوش بینانهترین حالت، سندیت اخبار و اطلاعات آنها بهشدت مشوش بوده و در حالتهای کمتر خوشبینانه به ابزاری برای نفوذ بیگانگان درآمده است. درست است؛ این ضعف مطبوعات و رسانههای داخلی است که اعتماد عمومی مردم را بهخود از دست دادهاند تا آنجا که دهها کانال تلویزیونی کشور نمیتواند در شرایطی مثل آشوبهای دیماه گذشته از پس چند کانال پیامرسان برآید و متأسفانه وقتی هم تصمیم بر آسیبشناسی ضعف نظام رسانهای کشور گرفته میشود، سادهترین راه یعنی فیلترینگ انتخاب میشود که بهدنبال خود مشکلات افزون تری بهدنبال میآورد.
در اینجا به هیچ وجه قصد سرزنش کردن تصمیم سازان و تصمیمگیرندگان گذشته و کنونی برای نظام رسانهای را نداریم ولی اگر مسئولان کشور این حرف تلخ را بپذیرند که وجود رسانههای آزاد، مطبوعات مستقل، رادیو و تلویزیونهای متکثر و دارای شناسنامه و در یک کلام فضای آزاد و رقابتی در رسانهها، شرط ایجاد نظارت قدرتمند بر عملکرد مسئولان و مبارزه راستین با فساد در همه ابعاد آن است، نتیجه مستقیم ایجاد چنین فضایی برگرداندن مرجعیت اجتماعی به درون نظام سیاسی و از بین بردن نقاط آسیب کشور و پایگاههای نفوذ و تأثیرگذاری دشمن است.
مطبوعات در این شرایط وظیفه خود میدانند که به دوام و بقای بنیانهای اجتماعی و ساختار سیاسی کمک کنند و دولت برآمده از رأی مردم و حاکمیت ملت را یاری دهند. طبیعتا این امر به منزله چشمپوشیدن بر ضعفهای ساختاری و مدیریتی دولت نیست ولی این دولت بیش از هر زمانی به حمایت رسانهها و مطبوعات نیازمند است و در این شرایط هیچکس نباید چنین دولتی را از حمایت خود محروم کند.