یعنی کشوری مانند ایران با حدود 81 میلیون نفر جمعیت بیشتر از 3 میلیون نفر کارمند و حقوقبگیر دولت دارد. براساس آمارهایی که وجود دارد، کشوری مانند آمریکا با بیش از 300 میلیون جمعیت، دولت حدود 800هزار نفر کارمند دارد. ژاپن هم با 120 هزار کارمند اداره میشود. تعبیر دیگر این است که کارفرمای اصلی در این کشورها در واقع بخش خصوصی است. دولت در حقیقت به عنوان یک کارگزار نقش کارفرمایی ندارد.
در ایران اما وضعیت به شکل دیگری است. در ایران بعد از قدرت گرفتن اقتصاد نفت و اینکه به ظاهر نفت به نام ملت است، ولی به کام دولت، دولتی شد. یعنی تمام مدیریت، استخراج، فروش، درآمد، هزینه و همه چیز به عهده دولت گذاشته شد. دولت در ایران با تمام زیرمجموعههایش که حالا میخواهد شهرداری باشد یا شرکتهای دولتی و... به تدریج به سمت کارفرمایی سوق پیدا کردهاند.
ببینید دولت در ماهیت خودش یک کارگزار است. این ماهیت کارگزاری دولت با افزایش درآمدهای نفتی و مباشرت و مدیریت، آن را به یک کارفرما تبدیل کرد. این ماهیت کارفرمایی دولت سبب میشود که دولت از وظایف کارگزاری خود بازبماند و در ساختار مدیریتی کشور هم تشکیلاتی بهوجود بیاورد که بتواند نیازهای کارگزاری مردم را بفهمد.
از سال 1327 برنامههای عمرانی کشور تدوین شد. 5 برنامه پیش از انقلاب و تقریبا 6برنامه هم بعد از انقلاب، تدوین شد و به اجرا درآمد. اما هیچکدام اینها تحقق پیدا نکرده یا از نظر نسبی خیلی ضعیف تحقق پیدا کرده است. این ساختار کلی نظام حاکمیت در کشور است. حاکمیت در کشور ما به این دلیل قدرت پیدا میکند که کارفرماست. در کلاسهای خودم در دانشگاه اینگونه تدریس میکنم که یک نظام ارباب رعیتی میان دولت و مردم حکمفرماست.
در سالهای بعد از انقلاب به شهرداریها اجازه دادند که برای خودشان منابع درآمدی تعریف کنند. همین اتفاق دست شهرداریها را باز گذاشت تا در هر جایی دخالت کنند؛ بنابراین، شهرداریهای ما در حال حاضر کارفرماهای بزرگی هستند. حالا اگر منظور آقای محسن هاشمی درباره تعدیل نیرو در شهرداری از بالا به پایین این است که ماهیت کارفرمایی شهرداریها باید تعدیل یابد، این حرف درست است؛ یعنی موسساتی را که شهرداری اداره میکند به بخش خصوصی واگذار کند.
(حالا تحت شرایط اقتصادی، تجاری و حقوقی مخصوص و روشن). در این شرایط بخشی از مدیرانی که از شهرداری حقوق میگیرند، حقوقشان به کارفرمای جدید انتقال مییابد. به عقیده من، اگر براساس یکسری سلایق سیاسی برخی مدیران و نیروهای شهرداری را تعدیل کنند، این شدنی نیست.
برای اینکه ساختار از بالا به گونهای است که هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. بهتر است اعضای شورای شهر تهران ببینند چه فعالیتهایی دارند که در حوزه وظایف شهرداری نیست. پس از تعریف حوزه وظایف میتوان در مورد تعدیل نیرو از بالا به پایین تصمیم گرفت.
در عین حال، یک سوال مهم این است که چرا این همه نیرو جذب شهرداری شدهاند؟ واقعیت این است که شهرداری هم جزیی از مجموعه دولت است. شهرداری با توجه به منابع درآمدی که دارد که کم هم نیست، این تعهد را داشته که یک تعداد از فرصتهای شغلی را برای جوانها و واجدین شرایط ایجاد کند.
واقعیت این است که نیروهای خدماتی معمولا بیشتر از نیروهای فنی و حرفهای هستند. چنانچه آنها را هم تعدیل کنند، با توجه به شرایط فعلی اقتصادی کشور، آنها چه کاری باید انجام دهند؟ الان در برخی از شهرهای کوچک با نیروهای خدماتی خود قرارداد زیر 90 روز استخدام میکنند. آنها بیمه و مزایا هم ندارند و قانون هم دست کارفرما را باز گذاشته است.
اما من بشخصه، به لایههای پایین خدماتی شهرداری احترام زیادی قائل هستم. من به عنوان یک شهروند حاصل کارِ یک رفتگر را لمس میکنم. ارزش کار این رفتگر برای من ملموس است، اما ارزش کار معاون فلان شهرداری برای من ملموس نیست؛ بنابراین، نیروهایی را که کارشان ملموس است باید تقویت کرد.