ملازم بود، شباهت دارد اما از چند زاویه متفاوت با قبل است. نخستین تفاوت، ابعاد هجمه و دشمنی است؛ این موضوع تا آنجا گسترش یافته که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «جنگ اقتصادی» دشمنان علیه ملت ایران یاد کردند. این عبارت از سوی بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی نشان میدهد که هماکنون ایران با یک جنگ تمامعیار در حوزه اقتصاد مواجه است و دامنه فشار و محدودیت آنقدر افزایش یافته که از تحریم و محاصره نیز فراتر رفته و شکل یک رویارویی مستقیم بهخود گرفته است.
تفاوت دوم که شرایط اقتصادی ما را با قبل و دورههای مشابه متمایز میکند این است که با وجود هجمههای همهجانبه قدرتهای غربی بهویژه آمریکا، این بار اقتصاد ایران برای تقابل و از کار انداختن حربههای دشمن، مسلح به نقشه راه و نظریه است. به بیان دیگر، اگرچه امروز ابعاد هجوم گستردهتر و فشارها بیشتر شده است،
اما نقطه امیدوارکنندهای وجود دارد که با تبیین، شناسایی ظرفیتها و تلاش همهجانبه میتواند نهتنها ورق جنگ اقتصادی را به سود ملت ایران برگرداند، بلکه در ادامه موجب توسعه بیشتر ایران نیز خواهد شد. این نقطه امیدوارکننده، نظریه «اقتصاد مقاومتی» است.
درباره اقتصاد مقاومتی در ابعاد نظری سخن بسیار گفته شده است؛ خوشبختانه رهبر انقلاب بهعنوان واضع این نظریه هم در سخن، شفافسازی و هم در عمل سیاستهای مربوط به آن را ابلاغ کردهاند؛ اما مهمترین مسئله هماکنون اجرای این تئوری توسط بخشهای مختلف اقتصادی است. از آنجا که اقتصاد مقاومتی یک فرصت اقتصادی درونزاست، باید به تمام ظرفیتهای داخلی نگاه حمایتی داشته باشد. بنابراین مسئولان اجرایی در تمام سطوح باید توان خود را صرف این موضوع کنند که چرخه اقتصادی کشور حول سرمایه، کار، خدمات و کالای ایرانی به گردش درآید.
کالای ایرانی، محصول نهایی اقتصاد مقاومتی است. آنچه بهعنوان کالای داخلی در بازار عرضه میشود، توفیق یا شکست ما را در پیادهسازی اقتصاد مقاومتی هویدا خواهد کرد.
تردیدی نیست که اگرچه کیفیت نخستین مولفه برای توفیق کالای ایرانی در بازار است، اما این به تنهایی سرآمدی کالا و در نتیجه ظفرمندی اقتصاد مقاومتی را تضمین نخواهد کرد. گام مهم در موفقیت کالای ایرانی، پس از کیفیت، بازاریابی است. خوشبختانه بازار مصرف ایران بازاری متنوع، پرتقاضا و جاذب است در عین حال چرخه تولید و عرضه کالای ایرانی برای ورود به سبد مشتریان با موانعی همراه است که اغلب این موانع به نقص در سیستم بازاریابی برمیگردد.
متأسفانه باید بپذیریم که در این عرصه کالای ایرانی چند پله از رقبای خارجی عقبتر است و میطلبد که هم تولیدکنندگان و هم مسئولان اجرایی در این زمینه تلاش بیشتری کنند. برای ورود به حل این چالش نخستین قدم جلب اعتماد مصرفکننده از راه توسعه ارتباطات است. بهطور قطع نمیتوان در فضایی محدود و با تمسک به شیوههای سنتی نسبت به بازاریابی موفق خوشبین بود، بنابراین توسعه ارتباطات برای بازاریابی کالای ایرانی باید بهعنوان هدفی استراتژیک دنبال شود؛ هدفی که نهتنها باید در اولویت تولیدکنندگان قرار گیرد، بلکه نیازمند آن است که مسئولان اجرایی در این حوزه نیز با نگاه حمایتی وارد عرصه شوند.