گويي روزها و روزها آرام، ساكت و بي سروصدا در ناخودآگاهت نشستهاند و درست وقتي كمي از دغدغههايت فارغ شوي، سراغت ميآيند. حتماً همهي ما از اين فكرهاي عجيب داشتهايم.
- اين فكرها از فردي به فرد ديگر متفاوت است. وقتي دغدغههاي ذهني تو كمتر ميشوند، چه فكرهايي سراغت ميآيند؟
براي من آسمان و تمام آنچه در آن است؛ مدار گردش سيارات، پيدايش ستارههاي جديد، ريزش شهابسنگها و گذر دنبالهدارها جذاب است. براي من تمام دنياي آن بالا جذابيت دارد. وقتي سرم خلوت ميشود انگار يك مشت ستاره در چشمهايم ريخته باشند، چشمهايم به تماشاي آسمان چنان روشن ميشود كه ميتوانم بيخستگي مدتي طولاني آن بالا را تماشا كنم.
- داستان آسمان هميشه جذاب بوده است. راستي چه چيزي در آن است كه اينقدر باشكوهش ميكند؟
فكر ميكنم شكوه آن بهخاطر هميشهناشناختهماندنش باشد. ما سيارهها و كهكشانهاي بسياري را كشف كردهايم. طول شبانهروز و سال هر سياره را اندازه گرفتهايم، سال نوري را شناخته و حتي فكر كردهايم مخلوقات ديگري بايد در كهكشانهايي بسيار دورتر از ما زندگي كنند. ما چيزهاي زيادي دربارهي آسمان كشف كردهايم، اما ميدانيم هرگز به تمام آن آفرينش آگاه نشدهايم.
اينكه ميدانيم هيچوقت تمام آن دنياي شگرف را كشف نخواهيم كرد، اينكه ميدانيم هميشه بخشي از آن دنيا براي ما ناشناخته ميماند، آن را عجيب و باشكوه ميكند.
- فكر ميكنم دنياي آن بالا هيچ انتهايي ندارد.
هيچ وقت نميشود فهميد آسمان تا كجا ادامه دارد. گاهي به كهكشانهاي ديگر فكر ميكنم. آنها دورند، بسيار دور. آنقدر كه دست هيچ انساني به آنجا نميرسد. حتي اگر با سرعت نور حركت كنيم، باز هم به آن دورترينها نميرسيم.
ما روي زمين ميمانيم و تنها ميتوانيم به آن دورترينها فكر كنيم. راستي اگر هيچ نشانهاي از حيات، هيچ نشانهاي از آفرينش در كهكشانهاي ديگر وجود ندارد، براي چه خلق شدهاند؟
- سؤالهايي كه دربارهي آسمان به ذهنمان ميآيند، درست مثل خود آسمان عجيباند و همانطور كه تصور وسعت آسمان از ذهن ما خارج است، پاسخ سؤالهاي آسمان هم از ذهن ما فراتر ميرود.
بيشتر از هرچيز دوست دارم چشمهايم را ببندم و به خلقتي فكر كنم كه در آسمان انجام شده است. دوست دارم فكر كنم گوشهاي از آن دنياي پهناور، موجوداتي زنده وجود دارند. نه اينكه مثل آدمها باشند. آنها شبيه به خودشان هستند. براساس نوع آفرينش خودشان خلق شدهاند.
ذات آفرينشِ خدا، زندهبودن است. هيچچيز در آفرينش او بيجان نيست. حالا كه دغدغههايم كمي كمتر شدهاند، اين فكر عجيب از گوشهي ذهنم سرك كشيده است: او كه روح ميدمد و زنده ميكند، پس ميتواند در گوشهاي از آسمان نيز موجودات زندهاي خلق كرده باشد؛ هرچند آنها دور باشند، بسيار دور.*
* اين متن با نگاهي به برخي آيههاي قرآن كريم نوشته شده كه به آسمان و اجرام آسماني اشاره دارند، از جمله اين آيات:
أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريستهاند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچگونه شكافتگى نيست (سورهي ق، آيهي 6)
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ
و از جمله آيات (قدرت) او خلقت آسمانها و زمين است و هم آنچه در آنها از انواع جنبندگان پراکنده است، و او بر جمعآوري موجوداتي که (در آسمانها و کرات بيشمار عالم) پراکنده است هر وقت بخواهد قادر است. (سورهي شوري، آيهي 29)