تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۱

ماجده پناهی‌آزاد: رو به‌روی آینه با موهای بافته‌شده با دستان مادر که می‌ایستی، می‌فهمی کیستی و این دنیا چه رنگی است وقتی دختر صدایت می‌کنند. راه می‌روی انگار در جاده‌های موازی احساس. تلخ، شیرین.

شانه‌هايت مي‌خواهند تكيه‌گاه مادرت شوند و دستانت که مدام دستان پدر را مي‌خواهند. من طعم تلخ و شيرين اين زندگي دخترانه را چشيده‌ام. من خوب مي‌دانم دختربودن وقتي بغض مي‌کني يا مي‌خندي چه طعمي‌ دارد.

قضاوت‌هايي که نشانه گرفته‌اند راه‌رفتنت را، پوشيدنت را، خنديدنت را و تمام انتخاب‌هاي کوچک و بزرگ در مسير دغدغه‌هايت را.

وقتي با جزئياتِ زندگي، زندگي مي‌کني، وقتي رنگ مي‌گيري با اخم‌ها و شادي‌ها. شکل مي‌گيري با عروسک‌ها، نشان به آن نشان صورتي رنگ. عواطف دخترانه دور تا دورت مي‌چرخد و تو دست دراز مي‌کني تا بگيري دستان هرکسي که کمک مي‌خواهد و تو مي‌تواني لبخند بنشاني روي لبانش.

دنياي تو آبي است، پر از صلح، پر از شوق، پر از زندگي. و تو هر روز مي‌ايستي روبه‌روي آينه با موهاي بافته‌شده با دستان مادر و مي‌فهمي کيستي و اين دنيا چه رنگي است وقتي دختر صدايت مي‌کنند.