ای هشتمین شهر عشق از هفت آسمان ولایت
در خاک غربت نشان و هر نُه فلک آشنایت
پس باش و بر غربت خاک آرام تر گام بردار
تا کهکشان ها بگیرند دنبالۀ رد پایت
روزی صدای تو پیچید در کوچه های نشابور
پیچید و پیچیده تر شد دل های ما در صدایت
اینجا نیاز فقیران، یا حشمت بی نیازان
گم می شود زیر پای زوّار بی ادعایت
هر روز در بین مردم گم می شوم گم که شاید
گم گشتگی را بجویم در مشعر با صفایت
حتی از این راه مرتد ، این آه؛ آهِ مردد
یک شب مرا می رساند در کنج صحن و سرایت...
بگذار روشن بگویم: بی عشق، بی مهر رویت
مضمون مامون و زهر است هر والی بی ولایت
سيد اكبر ميرجعفري